پیشنهادهای آرمان بدیعی (٥,٥٩١)
1. کرم پروانه. کرم حشره 2. ( تراکتور. تانک و غیره ) زنجیر. شنی 3. تراکتور زنجیری. تراکتور شنی مثال: the caterpillar shed its skin کرم پروانه پوستش را ...
1. درخشش. برق. جلا 2. شکوه. جلال 3. شهرت. آوازه 4. لعاب 5. لوستر
۱. بارانی ۲. ( در خطاب ) داداش! داشم مثال: she put her mac on a peg in the hall. او بارانی اش را روی یک قلاب جالباسی در حال گذاشت.
1. میخ. میخ چوبی. میخ طویله 2. ( جالباسی ) قلاب 3. گیره لباس 4. ( سازهای زهی ) گوشی. پیچ کوک 5. ( بشکه ) توپی 6. پای مصنوعی. پای چوبی 7. معلول با پای ...
1. معماری 2. سبک معماری 3. رشته معماری 4. بنا. ابنیه 5. طرح. آرایش 6. ساخت. ساختار
بنیه. طاقت. تاب. توان مثال: a severe test of their stamina یک محک سخت و طاقت فرسا از بنیه و طاقت آنها he built up his stamina او بنیه و توان خودش را ...
1. بازویی. پایه ی سه گوش . رفبند 2. تاقچه دیوار کوب. پایه دیواری 3. قلاب. کروشه 4. ابرو . آکولاد 5. کمان. پرانتز 6. گروه. رده. طبقه 7. در قلاب یا ابر ...
1. دوقلو 2. شبیه. قرینه مثال: the ship's twin screws پروانه های دو قلوی کشتی
غیر تاکتیکی مثال: Suppose you retreat for non - tactical reasons in the face of this, although sometimes retreating can be a tactic just like advanci ...
مثال: Through various means, this message has constantly been conveyed, instilled, and injected into our people that they should be afraid — afraid o ...
1. محکم ( تر ) کردن. سفت ( تر ) کردن 2. محکم ( تر ) شدن مثال: the handle needs a couple of screws to tighten it دسته به چند تا پیچ نیاز دارد تا آن ر ...
مثال: So we wouldn’t see embarrassing, shameful incident of xenophobia بنابراین ما درگیری و برخورد �نگران کننده� و اهانت آمیزی از بیگانه هراسی نخواهی ...
1. کوه 2. ( مجازی ) کوهی از 3. مازاد 4. ( مربوط به ) کوه یا کوهستان مثال: an impressive mountain scene یک منظره ی کوهستان باعظمت
1. ( مسابقه ) داور. 2. حکم 3. داوری کردن مثال: the umpire reversed the decision داور رای را برگرداند.
مثال: They resisted without retreating. آنها بدون �عقب نشینی� مقاومت کردند.
مارماهی مکنده مثال: fossil representatives of lampreys نمونه فسیل های مارماهی های مکنده
مثال: Numerous memoirs from that era have since been documented in the historical accounts of the Sacred Defense. خاطرات فراوانی از آن دوران وجود د ...
با حروف بزرگ به معنی: سازمان ملل. سازمان ملل متحد مثال: the Cambodian representative at the UN نماینده کامبوجی در سازمان ملل We will use air power to ...
مثال: the Cambodian representative at the UN نماینده کامبوجی در سازمان ملل
1. ( دیوار. در و چوب ) قاب چوبی 2. ( هواپیما. اتومبیل و غیره ) تابلوی فرمان. صفحه کلیدها 3. میزگرد. شرکت کنندگان در میزگرد 4. هیئت منصفه. اعضای هیئت ...
1. درخشان. روشن 2. به وضوح. به روشنی مثال: the characters are vividly rendered
1. محله. محل. ناحیه 2. اهل محل. اهل محله 3. ( تقسیمات کشوری ) بخش مثال: the parish register دفتر ثبت ناحیه
با سردی. بدون احساس. خشک مثال: he regarded her coldly مرد با سردی و بدون احساس به زن نگاه کرد.
سپاه پاسداران مثال: Both the statements made by the honorable Friday Prayer Leader along with the very good written piece presented by our brother fr ...
جنگ تحمیلی مثال: During the Sacred Defense, or the Imposed War, the people from this region were truly remarkable in their participation both after t ...
مثال: We hope these people [of Kohgiluyeh and Boyer - Ahmad] will receive the attention they deserve in line with their dignity and the spiritual an ...
مثال: Mr. Aref [Iran’s Vice President] is present here [today], and I will talk about these matters with the President [later] too, God willing. آق ...
مثال: The importance of your work lies in safeguarding this heritage. اهمیت کار شما در حفظ و حراست از این میراث قرار دارد.
مثال: We are thankful to God that the 14th presidential election was conducted in the best possible way, despite the prevailing atmosphere of sorrow ...
مثال: It was a calm, healthy, competitive election, and rivals showed a moral behavior toward the respected president - elect after the election, whi ...
مثال: Before the nation of Iran was able to establish democracy under the leadership of the magnanimous Imam, we had only experienced constitutionali ...
مثال: Billy redeemed his drums from the pawnbroker بیلی طبلهای خودش را از گروی بنگاه کارگشایی درآورد
مورد حمایت خارجی مثال: In other words, there was only about a 15 - year gap between the signing of the decree for constitutionalism and the coming to ...
مثال: Seeing certain undesirable events in some similar tests in various regions around the world highlights the distinction of Iran and Iranians. م ...
آزمایشگاهی. آزمایشی. ( در آزمایشگاه پرورش یافته و رشد کرده ) مثال: laboratory - reared plants گیاهان آزمایشگاهی
دزدی از مغازه. جنس بلند کردن از مغازه مثال: She was prepared to take the rap for the shoplifting, though it had been her sister's idea. او برای یک ت ...
1. سفاک. خشن. بی رحم 2. خشونت طلب. تشنه خشونت
1. برانداختن. واژگون کردن 2. سست کردن. متزلزل کردن مثال: their purpose was to subvert the economy قصد آنها این بود که اقتصاد را متزلزل کنند.
1. پُک 2. فوت 3. نفس 4. پودرزن / 1. پُک زدن 2. فوت کردن 3. پف کردن 4. باد انداختن توی. باد کردن 5. دود کردن 6. دودکنان رفتن 7. نفس نفس زدن 8. نفس نفس ...
مثال: Otherwise, they too would still be colonized. و الا آنها هم همچنان استعمارشده می ماندند.
1. عاشقانه 2. دوست داشتنی مثال: adoring grandparents پدربزرگ و مادربزرگهای دوست داشتنی
1. مشترک 2. عموم. عامه 3. عمومی. همگانی 4. همه. همگان 5. اشتراکی 6. عادی. معمولی 7. متداول. رایج. معمول. مرسوم 8. زیاد. فراوان 9. ساده 10. عامی 11. ع ...
1. پُل. پله ( برای سوار و پیاده شدن مسافران کشتی 2. ( تاتر. سینما و غیره ) راهرو 3. راه بدید! برید کنار! خبر! راه را باز کنید!
مثال: And on the other hand, there was humiliation, obedience, and passivity in the face of foreign powers. و از سوی دیگر احساس حقارت. فرمانبرداری و ...
قابل مقایسه نبودن. غیر قابل مقایسه بودن مثال: While there have been presidents who were liked in other countries and their deaths were mourned by the ...
مثال: One of them was that the Iranian people are motivated, tireless, resilient, alive, and they are present in the face of various events and demo ...
مثال: These fervent gatherings conveyed several messages. این اجتماعات پر شور و شعف چندین پیام را انتقال داد.
مثال: What is our reaction in times of personal or national crises? واکنش ما در مواقع بحرانهای شخصی و ملی چی است؟
1. مدت 2. مقام. منزلت. پایگاه 3. دائمی. ثابت. مستمر. جاری. منظم 4. معتبر. به قوت خود باقی 5. سرپا. ایستاده. راست 6. راکد مثال: a standing position یک ...
شیاد مثال: The impostor posed as the president of the company. این شیاد {خودش را} به عنوان رئیس شرکت وانمود کرد.