impregnate

/ˌɪmˈpregˌnet//ˈɪmpreɡneɪt/

معنی: ابستن کردن، لقاح کردن، اشباع کردن
معانی دیگر: (کاملا) پر کردن، مالامال کردن، سرشار کردن، آغشتن، (با: with - احساس یا عقیده و غیره را) القا کردن، تلقین کردن، نیوشاندن، آبستن کردن، (تخم را با جفتگیری) بارور کردن، گشنیدن، (با کود و غیره) زمین را حاصلخیز کردن، بارآور کردن، فرآور کردن، گشنیده، بارور (شده)، آغشته

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: impregnates, impregnating, impregnated
مشتقات: impregnation (n.), impregnator (n.)
(1) تعریف: to make (a female animal or human) pregnant, or to make (an egg) fertile.

- The stallion impregnated the mare.
[ترجمه علی یارمحمدی] اسب نر، مادیان را آبستن کرد.
|
[ترجمه گوگل] اسب نر مادیان را آغشته کرد
[ترجمه ترگمان] نریان صاحب اسب شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The teenager would not divulge the name of the man who impregnated her.
[ترجمه گوگل] این نوجوان نام مردی را که او را باردار کرده بود فاش نمی کرد
[ترجمه ترگمان] نوجوان نام مردی را که او را باردار کرده بود فاش نمی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- When a sperm impregnates an egg, it leads to the production of an embryo.
[ترجمه گوگل] هنگامی که یک اسپرم تخمک را باردار می کند، منجر به تولید جنین می شود
[ترجمه ترگمان] وقتی اسپرم یک تخمک می شود، منجر به تولید یک جنین می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to saturate or permeate; infuse or imbue.
مشابه: penetrate

- The soft pads are impregnated with lotion to make makeup removal quick and easy.
[ترجمه گوگل] پدهای نرم با لوسیون آغشته شده اند تا آرایش را سریع و آسان انجام دهند
[ترجمه ترگمان] لایه های نرم آغشته به لوسیون برای به دست آوردن سریع و آسان کردن آرایش، آغشته به لوسیون است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. Undercover officers found drug-making equipment used to impregnate paper with LSD.
[ترجمه گوگل]افسران مخفی تجهیزاتی برای ساخت مواد مخدر پیدا کردند که برای آغشته کردن کاغذ به ال اس دی استفاده می شد
[ترجمه ترگمان]افسران لباس مبدل، تجهیزات تولید کننده مواد مخدر را که برای کاغذ impregnate با LSD استفاده شده بود، پیدا کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Norman's efforts to impregnate her failed.
[ترجمه گوگل]تلاش های نورمن برای باردار کردن او شکست خورد
[ترجمه ترگمان]تلاش های نورمن برای شکست دادن او ناموفق بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The purpose of the marinade is to impregnate foods with the flavour of the ingredients.
[ترجمه گوگل]هدف ماریناد آغشته کردن غذا به طعم مواد است
[ترجمه ترگمان]هدف of این است که غذاها را با طعم مواد اولیه تمیز کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Several dominant males could impregnate all the women and perpetuate the tribe.
[ترجمه گوگل]چند مرد مسلط می توانستند همه زنان را باردار کنند و قبیله را تداوم بخشند
[ترجمه ترگمان]چندین مرد برجسته می توانند تمام زنان را تحت فشار قرار دهند و قبیله را جاودانه سازند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. New ideas and technologies in proteomics would impregnate new activities for the development of BNF.
[ترجمه گوگل]ایده‌ها و فناوری‌های جدید در پروتئومیکس فعالیت‌های جدیدی را برای توسعه BNF آغشته می‌کند
[ترجمه ترگمان]ایده ها و تکنولوژی های جدید در proteomics فعالیت های جدیدی را برای توسعه BNF انجام خواهند داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. To impregnate with fragrance; impart a pleasant odor to.
[ترجمه گوگل]برای آغشته شدن به عطر؛ بوی مطبوعی را به
[ترجمه ترگمان]برای impregnate، آن بوی خوش را می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. These organics impregnate large volumes of sandstone.
[ترجمه گوگل]این مواد آلی حجم زیادی از ماسه سنگ را آغشته می کنند
[ترجمه ترگمان]این organics حجم زیادی از ماسه سنگی را به خود اختصاص دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Two Methods: Used to liquid impregnate carbon fiber preform are introduced.
[ترجمه گوگل]دو روش: برای اشباع مایع پریفرم فیبر کربنی استفاده می شود
[ترجمه ترگمان]دو روش: مورد استفاده در فیبر کربن impregnate مایع، preform معرفی می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Two methods used to liquid impregnate carbon fiber preform are introduced.
[ترجمه گوگل]دو روش مورد استفاده برای اشباع مایع پریفرم فیبر کربن معرفی شده است
[ترجمه ترگمان]دو روش مورد استفاده در فیبر کربن impregnate مایع، معرفی می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Joys impregnate. Sorrows bring forth.
[ترجمه گوگل]شادی ها بارور می شوند غم ها پدید می آورند
[ترجمه ترگمان]Joys Joys Sorrows آوردن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. But even the most abstract thinker does not wholly escape the need to impregnate thought with joy.
[ترجمه گوگل]اما حتی انتزاعی ترین متفکر نیز به طور کامل از نیاز به آغشته کردن اندیشه به شادی فرار نمی کند
[ترجمه ترگمان]اما حتی the متفکر نیز به کلی از آن بیرون نمی رود که با خوشحالی فکر کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. They haven't created a master race because only a tiny number of women have wanted to impregnate themselves this way.
[ترجمه گوگل]آنها یک مسابقه استاد ایجاد نکرده اند زیرا فقط تعداد کمی از زنان می خواستند خود را از این طریق باردار کنند
[ترجمه ترگمان]آن ها یک مسابقه اربابی را خلق نکرده اند، زیرا تنها تعداد کمی از زنان می خواهند خود را به این سمت سوق دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The interelectrode dielectric adopts the polypropylene film with surface coarsening which is easy to impregnate so as to enhance the reliability of high-capacity capacitor.
[ترجمه گوگل]دی الکتریک بین الکترود از فیلم پلی پروپیلن با درشت شدن سطح استفاده می کند که به راحتی آغشته می شود تا قابلیت اطمینان خازن با ظرفیت بالا افزایش یابد
[ترجمه ترگمان]دی الکتریک interelectrode، فیلم پلی پروپیلن را با coarsening سطحی اقتباس می کند که به راحتی قابل بازیابی است تا قابلیت اطمینان خازن قابلیت بالا را افزایش دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The melt viscosity of the cyclic oligomer is very low which is necessary to impregnate the carbon reinforcement well.
[ترجمه گوگل]ویسکوزیته مذاب الیگومر حلقوی بسیار کم است که برای آغشته کردن تقویت کننده کربن به خوبی ضروری است
[ترجمه ترگمان]ویسکوزیته مذاب of حلقوی بسیار پایین است که برای تقویت چاه مورد نیاز کربن ضروری است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ابستن کردن (فعل)
lime, knock up, fecundate, impregnate, inseminate

لقاح کردن (فعل)
fertilize, impregnate, pollinate

اشباع کردن (فعل)
steep, imbibe, imbrue, glut, ingraft, impregnate, imbue, indoctrinate, saturate, inundate, suffuse

تخصصی

[شیمی] بارور کردن
[عمران و معماری] آلودن - آغشتن
[نساجی] آغشته - خیساندن - اشباع کردن
[پلیمر] آغشته کردن، اشباع کردن الیاف با رزین

انگلیسی به انگلیسی

• fertilize, make pregnant; fill completely, saturate, imbue
fertilized, pregnant; saturated
if you impregnate something with a substance, you make the substance pass into it and spread through it.

پیشنهاد کاربران

بارور کردن
باروری
give a belly ( v. )
( W. I. ) to make a woman pregnant
Impregnate = Get Pregnant = Knock up = Breed = Fertilize = Inseminate
◀️ I want you to impregnate me. I'm off the pill and ovulating. I'm ready to get knocked up. We should strengthen our bond
fertilize

بپرس