impotence

/ˈɪmpətəns//ˈɪmpətəns/

معنی: کاری، عنن، لاغری، نا توانی، عجز، ضعف جنسی، سستی کمر
معانی دیگر: impotency کاری

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the condition or trait of being impotent; weakness; ineffectiveness.
متضاد: potency, puissance, strength
مشابه: weakness

- Due to the impotence of its leadership, the government accomplished very little.
[ترجمه گوگل] دولت به دلیل ناتوانی رهبری خود، دستاوردهای کمی داشت
[ترجمه ترگمان] با توجه به ناتوانی رهبری آن، دولت بسیار کم انجام شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: in a male, inability to have an erection of the penis.

- New drugs can be effective against impotence.
[ترجمه گوگل] داروهای جدید می توانند در برابر ناتوانی جنسی موثر باشند
[ترجمه ترگمان] داروهای جدید می توانند در برابر ناتوانی موثر باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: sterility, esp. in a male.

- Having mumps as a child can cause impotence in an adult male.
[ترجمه گوگل] ابتلا به اوریون در کودکی می تواند باعث ناتوانی جنسی در یک مرد بالغ شود
[ترجمه ترگمان] داشتن اوریون به عنوان یک کودک می تواند موجب ناتوانی در یک مرد بالغ شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. Violence may result from a sense of impotence.
[ترجمه گوگل]خشونت ممکن است ناشی از احساس ناتوانی باشد
[ترجمه ترگمان]خشونت می تواند ناشی از حس ناتوانی باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. His impotence to help made him despair.
[ترجمه گوگل]ناتوانی او برای کمک کردن او را ناامید کرد
[ترجمه ترگمان]عجز و ناتوانی او باعث شد که او را ناامید کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. In the midst of his feelings of impotence, a comforting thought arrived.
[ترجمه گوگل]در میان احساس ناتوانی او، یک فکر آرامش بخش رسید
[ترجمه ترگمان]در خلال این احساس ناتوانی، یک فکر آرامش بخش به ذهنش رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Impotence affects 10 million men in the US alone.
[ترجمه گوگل]ناتوانی جنسی تنها در ایالات متحده 10 میلیون مرد را تحت تأثیر قرار می دهد
[ترجمه ترگمان]Impotence تنها در ایالات متحده ۱۰ میلیون نفر را تحت تاثیر قرار می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Men sometimes suffer from impotence after a serious illness.
[ترجمه گوگل]مردان گاهی پس از یک بیماری جدی دچار ناتوانی جنسی می شوند
[ترجمه ترگمان]مردان پس از یک بیماری جدی، گاه از ناتوانی رنج می برند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Tears of self-pity, perhaps, tears of anger and impotence certainly.
[ترجمه گوگل]اشک ترحم به خود، شاید، اشک خشم و ناتوانی قطعا
[ترجمه ترگمان]اشک های خود ترحم، شاید، اشک های خشم و ناتوانی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Our drug czar watches in impotence as shooting wars between drug gangs erupt in city after city.
[ترجمه گوگل]تزار مواد مخدر ما با ناتوانی نظاره گر جنگ های تیراندازی بین باندهای مواد مخدر در شهر به شهر است
[ترجمه ترگمان]با تیراندازی بین گروهه ای قاچاق مواد مخدر در شهر بعد از شهر، تزار مواد مخدر ما در حال ضعف است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. There was a feeling of helpless impotence which permeated up through the ranks from GI to Supreme Command.
[ترجمه گوگل]احساس ناتوانی ناتوانی وجود داشت که در درجات از GI تا فرماندهی عالی نفوذ کرد
[ترجمه ترگمان]احساس عجز و عجز ناشی از عجز و ناتوانی در میان صفوف سربازان به صورت فرماندهی عالی نفوذ می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Drowsiness, impaired cognitive function, and impotence may be a problem with higher doses.
[ترجمه گوگل]خواب آلودگی، اختلال در عملکرد شناختی و ناتوانی جنسی ممکن است با دوزهای بالاتر مشکل ایجاد کند
[ترجمه ترگمان]خواب آلودگی، خواب آلودگی، ضعف عملکرد شناختی، و ناتوانی می تواند یک مشکل با دوزهای بالاتر باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. It must now face the imperial impotence that Britain has found it so difficult to adapt to.
[ترجمه گوگل]اکنون باید با ناتوانی امپریالیستی روبرو شود که بریتانیا برای سازگاری با آن بسیار دشوار بوده است
[ترجمه ترگمان]اکنون باید با ناتوانی امپراطوری مواجه شود که انگلستان آن را بسیار دشوار یافته تا با آن سازگار شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Complaints of insomnia, impotence, or gout, or the sudden onset of a confusional state could be indicators.
[ترجمه گوگل]شکایات مربوط به بی خوابی، ناتوانی جنسی، یا نقرس، یا شروع ناگهانی یک حالت گیج کننده می تواند شاخص باشد
[ترجمه ترگمان]شکایت از بی خوابی، ناتوانی، یا نقرس، یا ظهور ناگهانی یک دولت confusional می تواند نشانه باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. This would indicate that the expectation of impotence in old age can play an important role in actually bringing it about.
[ترجمه گوگل]این نشان می دهد که انتظار ناتوانی جنسی در سنین بالا می تواند نقش مهمی در ایجاد آن داشته باشد
[ترجمه ترگمان]این نشان می دهد که امید به ناتوانی در پیری می تواند نقش مهمی در ایجاد آن بازی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. I had seen the billboard for male impotence, but I did not really know what had been going on down here.
[ترجمه گوگل]من بیلبورد ناتوانی جنسی مردانه را دیده بودم، اما واقعاً نمی دانستم اینجا چه خبر است
[ترجمه ترگمان]من آن بیلبورد را برای ناتوانی مرد دیده بودم، اما واقعا نمی دانستم چه اتفاقی دارد می افتد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Impotence has for some time been the leading complaint at most college psychiatric clinics.
[ترجمه گوگل]ناتوانی جنسی برای مدتی شکایت اصلی در اکثر کلینیک های روانپزشکی کالج بوده است
[ترجمه ترگمان]Impotence مدتی است که بیش ترین شکایت را در اغلب کلینیک های روانی کالج داشته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

کاری (اسم)
acting, curry, impotence, impotency

عنن (اسم)
impotence, impotency, anaphrodisia, debility, impuissance

لاغری (اسم)
impotence, impotency, angularity, emaciation, atrophy, maceration

ناتوانی (اسم)
failure, weakness, asthenia, impotence, impotency, impuissance, infirmity, inability, incapacitation, disability, flivver, intolerance, disablement, insufficiency, intolerancy, incapability, insufficience

عجز (اسم)
weakness, paralysis, impotence, impotency, entreaty, cry, impuissance, inability, disability, disablement, incapacity, insufficiency, incapability, imploration, insufficience

ضعف جنسی (اسم)
impotence, impotency

سستی کمر (اسم)
impotence, impotency

انگلیسی به انگلیسی

• weakness, powerlessness, helplessness; inability to sustain an erection, inability to perform sexually (of a male)
impotence is a lack of power over people or events; a formal use.
impotence is also a man's inability to perform the sex act because he cannot have an erection.

پیشنهاد کاربران

[پزشکی] ناتوانی ( جنسی ) ، سستی، ضعف
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : impotence
✅️ صفت ( adjective ) : impotent
✅️ قید ( adverb ) : impotently
الزاما عقیمی جنسی نیست بلکه حتی ناتوانی یاعقیم بودن در استدلال:
Maistre attributes this to the incurable impotence of human powers of observation and of reasoning
ناتوانی جنسی
بی میلی جنسی در پزشکی

بپرس