inky

/ˈɪŋki//ˈɪŋki/

معنی: تیره، مرکبی، جوهری
معانی دیگر: سیاه، سیه، مرکب سان، جوهرفام، مرکب فام

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
حالات: inkier, inkiest
(1) تعریف: black or dark as ink.
مشابه: black

(2) تعریف: marked or stained with, or as though with, ink.

(3) تعریف: of, pertaining to, made of, or containing ink.

جمله های نمونه

1. In inky darkness, the men made a forced march of 140 li.
[ترجمه گوگل]در تاریکی مرکب، مردان یک راهپیمایی اجباری 140 لیونی انجام دادند
[ترجمه ترگمان]در تاریکی جوهری، مردان به زور از ۱۴۰ لی حرکت کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The moon was rising in the inky sky.
[ترجمه گوگل]ماه در آسمان جوهری طلوع می کرد
[ترجمه ترگمان]ماه در آسمان نیلگون بالا و پایین می رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. It was inky black, with bright jewels of stars.
[ترجمه گوگل]سیاه جوهری بود، با جواهرات درخشان از ستاره
[ترجمه ترگمان]سیاه جوهری بود با جواهرات درخشان ستارگان
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Over the Easter term, the inky tadpoles changed from commas into exclamation marks.
[ترجمه گوگل]در طول مدت عید پاک، قورباغه های جوهری از کاما به علامت تعجب تغییر کردند
[ترجمه ترگمان]در طول ترم عید پاک، کفچه ماهی ها از کاما به علامت تعجب تغییر کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The dappled night shadows, the inky blue trees sway lightly in the breeze.
[ترجمه گوگل]سایه‌های شب‌آلود، درختان آبی جوهردار به آرامی در نسیم تکان می‌خورند
[ترجمه ترگمان]سایه های تیره شب در میان نسیم به آرامی تاب می خوردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Otherwise, architecture was largely reduced to stubby tower-tops, inky and indigo, from which hostile fire poured.
[ترجمه گوگل]در غیر این صورت، معماری تا حد زیادی به برج‌های کلنگ، جوهری و نیلی، که آتش خصمانه از آن سرازیر می‌شد، کاهش یافت
[ترجمه ترگمان]در غیر این صورت، معماری تا حد زیادی به قله های stubby، tops و indigo تقلیل یافته بود، که از آن آتش خصومت می بارید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The sky was inky with cloudless black velvet studded by a million diamonds.
[ترجمه گوگل]آسمان با مخمل سیاه بی ابری که با یک میلیون الماس پوشیده شده بود جوهری بود
[ترجمه ترگمان]آسمان با مخمل سیاه و بی ابر یک میلیون الماس تزیین شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Mrs. Obama loves classics with a twist and Inky indigo is the ultimate complexion-enhancing alternative to basic black.
[ترجمه گوگل]خانم اوباما عاشق آثار کلاسیک با پیچ و تاب است و نیلی جوهری بهترین جایگزین برای افزایش رنگ چهره برای رنگ مشکی معمولی است
[ترجمه ترگمان]خانم اوباما عاشق ادبیات کلاسیک با یک پیچش و Inky نیل است، که جایگزین رنگ و رنگ نهایی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Of romantic love what inky night!
[ترجمه گوگل]از عشق عاشقانه چه شب جوهری!
[ترجمه ترگمان]عشق عاشقانه چه شب جوهری بود!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The waves were running mountains high and the inky clouds were riven by forked lightning.
[ترجمه گوگل]امواج کوه‌ها را بلند می‌کردند و ابرهای جوهری توسط رعد و برق دوشاخه‌ای شکافته شده بودند
[ترجمه ترگمان]موج ها بالا می رفتند و ابره ای سیاه به شکل صاعقه شکافته شده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The lightning lit up the inky blackness.
[ترجمه گوگل]رعد و برق سیاهی مرکب را روشن کرد
[ترجمه ترگمان]برق سیاه جوهری را روشن کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. the inky blackness of the cellar.
[ترجمه گوگل]سیاهی جوهری سرداب
[ترجمه ترگمان]سیاهی تاریک زیرزمین
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Inky, Snake, and Bee are playing bat and ball in the park.
[ترجمه گوگل]اینکی، مار و بی در پارک در حال بازی خفاش و توپ هستند
[ترجمه ترگمان]Inky، مار و زنبور در پارک توپ و توپ بازی می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The sky was inky black, the darkest sky I have ever seen.
[ترجمه گوگل]آسمان سیاه جوهری بود، تاریک ترین آسمانی که تا به حال دیده ام
[ترجمه ترگمان]آسمان تیره و سیاه بود، تاریک ترین آسمان که تا به حال دیده بودم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تیره (صفت)
obscure, thick, dark, dim, black, gloomy, heavy, somber, sombre, muddy, turbid, murky, fuzzy, murk, nebulous, caliginous, overcast, cloudy, lurid, indistinct, tawny, darkling, fulvous, fuscous, inky

مرکبی (صفت)
inky

جوهری (صفت)
inky, quintessential

تخصصی

[سینما] نورافکن خیلی کوچک

انگلیسی به انگلیسی

• stained with ink; black like ink; resembling ink
inky means very black or dark; a literary use.
inky also means covered in ink.

پیشنهاد کاربران

بپرس