پیشنهادهای آرمان بدیعی (٥,٥٩١)
مثال: After the passing of this dear man, I noticed that nearly all newspapers, media outlets, the social media, and various individuals from differe ...
مثال: After the passing of this dear man, I noticed that nearly all newspapers, media outlets, the social media, and various individuals from differe ...
مثال: plunge the pears into the water گلابی ها را در آب بیانداز. گلابی ها را در آب فرو کن.
1. گیلاس 2. درخت گیلاس 3. چوب گیلاس 4. ( عامیانه ) بکارت 5. آلبالویی. قرمز آلبالویی مثال: Cherry pits. هسته های گیلاس
مثال: He would not speak ambiguously about those who were opposed to or showed animosity toward the Revolution. او {شهید رئیسی} درباره کسانی که نسبت ...
مثال: his skin had been pitted by acne پوستش با آکنه و جوش چاله چوله دار شده بود.
1. ( عمل ) بستن 2. تعطیل 3. رای کفایت مذاکرات 4. بستار. بست. بندش مثال: the closures will mean a rise in unemployment تعطیلی ها ( موجب ) افزایش در ...
مثال: Therefore, the statesmen who talk about him today speak of him as a prominent figure. لذا سیاستمدارانی که امروز درباره او صحبت می کنند از او { ...
1. خرده کاری. کار 2. کار ِ خانه. 3. کار شاق. کار زورکی مثال: Stop messing around and finish your chores! دست از مسخره بازی درآوردن بردار و کارهای خان ...
مثال: He worked tirelessly day and night. او شب و روز بدون خستگی و بی وقفه کار کرد.
لحاف پَر مثال: the curtains matched the duvet cover پرده ها با روکش لحاف پر جور است. {به هم می آیند}
1. صنعتگر. استادکار 2. استاد مثال: a master craftsman یک صنعتگر و استادکار ماهر
1. روحی. روانی 2. روحانی 3. الهی 4. معنوی 5. فراطبیعی 6. مذهبی 7. آواز مذهبی سیاهان مثال: their spiritual master استاد روحانی و معنوی آنها
مثال: And the others, including the governor of Azerbaijan, the president's security guard, and the three dear members of the flight crew, they were ...
مثال: [When] a Zionist security analyst, who is from inside the Zionist regime itself, wants to say that confusion and perplexity exist among the he ...
مثال: When a Zionist security analyst, who is from inside the Zionist regime itself, wants to say that confusion and perplexity exist among the head ...
مثال: Furthermore, a Western analyst has said, “The Al - Aqsa Flood is an event that could be a game - changer for the 21st century. ” علاوه بر این ی ...
مثال: All Western analysts — including Europeans, Americans, and even those affiliated with the Zionist regime itself — believe that in this operatio ...
مثال: Operation Al - Aqsa Flood thwarted and nullified a large international conspiracy targeting the West Asian region. عملیات طوفان الاقصی یک توطئ ...
( مربوط به ) فراماسونری مثال: a Masonic lodge یک لژ فراماسونری
ناراحت کردن. نگران کردن. غصه دار کردن 2. زحمت دادن به 3. زحمت کشیدن. به خود زحمت دادن 4. دچار بودن. درد کشیدن 5. برهم زدن. ناآرام کردن / 1. زحمت. مزا ...
مثال: load the cassette into the camcorder کاست و نوار را داخل دوربین فیلمبرداری دستی بگذار.
مثال: Larry loaded boxes into the jeep لوری جعبه ها را در یک جیپ گذاشت.
1. واقعی 2. حقیقی 3. اصل / 1. خیلی 2. واقعا مثال: it'll be good to taste real coffee again خوردن یک قهوه ی اصل دیگر عالی است.
مثال: The attack on October 7th foiled the carefully designed plan of the enemy. حمله ۷ اکتبر نقشه به دقت طراحی شده دشمن را بی اثر و خنثی کرد.
1. آوردن 2. کسب کردن. به ارمغان آوردن 3. موجب شدن. پدید اوردن. به بار آوردن 4. به فروش رفتن 5. عاید کردن 6. جمع کردن. گرد آوردن 7. به دنبال آوردن. به ...
مثال: rain lashed the window panes باران به شیشه های پنجره می خورد.
1. چاله اب باران 2. ( فلز شناسی ) حوضچه ذوب مثال: the dog lapped water out of a puddle سگ اب را از چاله ی آب باران زبان زد و خورد.
مثال: waves lapped against the sea wall امواج شلپ شلپ به دیوار ساحلی می خورد.
1. اندکی. کمی. به طور جزئی 2. با ظرافت. زیرکانه مثال: her feelings were subtly intimated
مثال: Back then when the Soviet Union seemed to be at the height of its power and prestige, he said that he could hear the sound of the breaking bone ...
مثال: They have so far failed to come to grips with the ecological problems آنها تا اینجا در رسیدگی کردن به مشکلات بوم شناختی با شکست مواجه شده اند.
1. دل مشغولی. اشتغال ذهن 2. مشغله ذهنی. نگرانی. گرفتاری 3. ( روان شناسی ) وسواس فکری مثال:
کارآموز مثال: About 10% of trainees fail to make the grade تقریبا ده درصد از کارآموزها در بدست آوردن استانداردهای {مهارتی} لازم رد می شوند.
مثال: the colors grade into one another رنگها در همدیگر آمیختند.
نظارت. سرپرستی. اداره مثال: under supervision تحت نظارت
1. ( کامپیوتر و ماشین تحریر ) صفحه کلید 2. ( پیانو و غیره ) ردیف ِ کلاویه ها. ردیفِ شست ها / 1. با صفحه کلید کار کردن. 2. ( کامپیوتر. اطلاعات ) وارد ...
مثال: What Imam Khomeini predicted about the future of Palestine some 50 years ago or more is gradually unfolding today. آنچه امام خمینی درباره آیند ...
مثال: First, disconnect the boiler from the water mains اول مخزن را از شاه لوله های آب جدا کن.
1. قطع کردن 2. از هم جدا کردن. باز کردن 3. از برق کشیدن 4. ( ارتباط تلفن ) قطع کردن مثال: First, disconnect the boiler from the water mains اول مخزن ...
1. موزائیک. معرق کاری 2. موزاییکی. معرق کاری شده مثال: a mosaic graced the floor یک موزائیک کف اتاق را مزین کرده بود. Mosaic ( مربوط به ) موسی. مو ...
1. نگاه. حالت 2. نما. ظاهر. سر و وضع 3. قیافه. چهره 4. مُد / 1. نگاه کردن. نگریستن 2. به نظر آمدن 3. توجه کردن 4. دنبال ( چیزی ) گشتن / نگاه کن! ببین!
1. دستپاچه. خجالت زده. عجولانه 2. کمرو. خجالتی. خجول 3. بزدل. ترسو 4. رام. سر به راه. بره
مثال: The weekend seemed to be over in a flash تعطیلات اخر هفته به نظر خیلی سریع و مثل برق سپری شد.
مثال: The martyrdom of our President and his entourage has repercussions both domestically and internationally, and it’s one of the most significant ...
مثال: The martyrdom of our President and his entourage has repercussions both domestically and internationally, and it’s one of the most significant ...
مثال: a flash sports car. یک ماشین اسپرت پر زرق و برق
مثال: racing cars flashed past اتومبیل های مسابقه ای به سرعت برق گذشتند.
1. گوناگون. متنوع. مختلف 2. متغیر. بی ثبات مثال: the birds feed on a varied diet این پرندگان در یک رژیم غذای متنوع تغذیه می کنند.
مثال: Thank goodness nobody saw me خدا رو شکر کسی من رو ندید. خیلی خوشحالم که کسی من رو ندید. خیالم راحت شد که کسی من را ندید.