headstone

/ˈhedˌstoʊn//ˈhedstəʊn/

معنی: سنگ قبر، سنگ زاویه، سنگ مزار، سنگ روی گور، سنگ بنیاد
معانی دیگر: سنگ قبر (که معمولا به طور عمود در سرگاه قبر کار گذاشته می شود)، سنگ روی گور که راست وامیدارند، سنگ پی، سنگ روی گور که راست وامیدارند، سنگ قبر، سنگ بنیاد، سنگ زاویه

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a memorial stone, usu. engraved, set at the head of a person's grave; gravestone.

جمله های نمونه

1. The grave was marked by a simple headstone.
[ترجمه گوگل]قبر با سنگ قبر ساده مشخص شده بود
[ترجمه ترگمان]قبر را با یک سنگ قبر ساده علامت گذاری کرده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. She left the inscription on her headstone up to her parents.
[ترجمه گوگل]او کتیبه روی سنگ قبر خود را به والدینش واگذار کرد
[ترجمه ترگمان]سنگ قبر را روی سنگ قبر او گذاشت و به پدر و مادرش داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He seeks to blackmail Headstone but succeeds only in driving the man to desperation.
[ترجمه گوگل]او به دنبال باج گیری از Headstone است، اما فقط موفق می شود که مرد را به سمت ناامیدی بکشاند
[ترجمه ترگمان]او به دنبال اخاذی headstone است، اما تنها موفق می شود مرد را ناامید کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The harbor; suddenly, was a coastal graveyard, one headstone overturning, and one plot coming undone.
[ترجمه گوگل]بندرگاه؛ ناگهان، یک قبرستان ساحلی، یک سنگ قبر واژگون شد، و یک قطعه در حال ویرانی بود
[ترجمه ترگمان]بندر، ناگهان گورستان ساحلی بود که یک سنگ قبر واژگون شده بود و یک نقشه از بین می رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. His headstone is embossed with a 1950s model Chevrolet stock car and his trademark No.
[ترجمه گوگل]سنگ قبر او با یک خودروی شورلت مدل دهه 1950 و علامت تجاری شماره او نقش بسته است
[ترجمه ترگمان]سنگ قبر او با مدل خودروی شورلت مدل ۱۹۵۰ و علامت تجاری شماره No ساخته شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Now I looked at the headstone, kicked a few rocks, tried to experience a feeling of loss.
[ترجمه گوگل]حالا به سنگ قبر نگاه کردم، چند سنگ را لگد زدم، سعی کردم احساس از دست دادن را تجربه کنم
[ترجمه ترگمان]حالا به سنگ قبر نگاه کردم، چند تا سنگ پرت کردم، سعی کردم احساس فقدان را تجربه کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. There was no headstone, but it was neatly tended and there were fresh flowers in a stone jar.
[ترجمه گوگل]سنگ قبر وجود نداشت، اما به طور مرتب نگهداری می شد و گل های تازه ای در یک کوزه سنگی وجود داشت
[ترجمه ترگمان]روی سنگ قبر سنگی نبود، اما مرتب از آن مراقبت می شد و گل های تازه در ظرف سنگی قرار داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. You could install a reverse periscope in your headstone so morbid voyeurs could come ogle you.
[ترجمه گوگل]شما می توانید یک پریسکوپ معکوس در سنگ قبر خود نصب کنید تا فضولان بیمار بتوانند شما را نگاه کنند
[ترجمه ترگمان]تو می تونی یه periscope رو روی سنگ قبر خودت نصب کنی که بتونی تو رو زیر نظر داشته با شه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Alongside the headstone rested a small, heart - shaped rock, slightly cracked, painted by our artist daughter.
[ترجمه گوگل]در کنار سنگ قبر، سنگ کوچکی به شکل قلب، کمی ترک خورده، که توسط دختر هنرمندمان نقاشی شده بود، قرار داشت
[ترجمه ترگمان]در کنار سنگ قبر، سنگ کوچکی شکل قلب کوچک، کمی ترک خورده، که توسط دختر هنرمند ما نقاشی شده بود، قرار داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Dark red marble headstone placed on one side of the helmet and bronze casting Battle Flag, a symbol of military honor and eternal life.
[ترجمه گوگل]سنگ مرمر قرمز تیره در یک طرف کلاه و پرچم نبرد ریخته گری برنز قرار داده شده است که نمادی از افتخار نظامی و زندگی ابدی است
[ترجمه ترگمان]سنگ قبر سنگی سیاه و سیاه بر روی یک طرف کلاه ایمنی و پرچم جنگ، نماد شرافت و زندگی ابدی قرار گرفته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. A headstone praised by Templars is the key.
[ترجمه گوگل]سنگ قبری که توسط تمپلارها ستایش شده است، کلید آن است
[ترجمه ترگمان]یه سنگ قبر که شوالیه ها می پرستیدند کلید هستن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He walks through deserted snow-lined streets and arrives at the graveyard to find Sue already kneeling beside the headstone commemorating their children.
[ترجمه گوگل]او در خیابان های متروکه پر از برف قدم می زند و به قبرستان می رسد و سو را می بیند که در حال زانو زدن در کنار سنگ قبر برای بزرگداشت فرزندانشان است
[ترجمه ترگمان]او از میان خیابان های پر از برف قدم می زند و به گورستان می رود تا سو را ببیند که در کنار سنگ قبر بچه شان زانو زده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. It was Ernst Neizvestny who was later asked to make the headstone for Khrushchev's grave.
[ترجمه گوگل]این ارنست نیزوستنی بود که بعداً از او خواسته شد تا سنگ قبر خروشچف را بسازد
[ترجمه ترگمان]این ارنست Neizvestny بود که بعدا از او خواسته شد سنگ قبر خروشچف را پیدا کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Sethe was deeply touched by her sweet name; the remembrance of glittering headstone made her feel especially kindly toward her.
[ترجمه گوگل]ست عمیقاً تحت تأثیر نام شیرین خود قرار گرفت یاد سنگ قبر پر زرق و برق باعث شد که او احساس مهربانی خاصی نسبت به او داشته باشد
[ترجمه ترگمان]از شنیدن نام زیبای او عمیقا متاثر شده بود؛ خاطره قبر سنگی درخشان او را به خوبی نسبت به او احساس می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

سنگ قبر (اسم)
cairn, tombstone, gravestone, headstone, ledger stone

سنگ زاویه (اسم)
quoin, cornerstone, headstone

سنگ مزار (اسم)
headstone

سنگ روی گور (اسم)
headstone

سنگ بنیاد (اسم)
headstone

انگلیسی به انگلیسی

• tombstone, gravestone, grave marker
a headstone is a large stone at one end of a grave, showing the name of the dead person.

پیشنهاد کاربران

headstone ( باستان‏شناسی )
واژه مصوب: سرسنگ
تعریف: سنگ یادبودی که در بالای گور به صورت ایستاده قرار می گیرد

بپرس