equality

/ɪˈkwɑːləti//ɪˈkwɒlɪti/

معنی: شباهت، تساوی، یکسانی، برابری، مساوات
معانی دیگر: هم پایگی، هم چندی، هم سنگی، هم ارزی، هم زینگی، همانندی، تشابه

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: equalities
• : تعریف: the condition, fact, or defined state of being equal.
متضاد: inequality
مشابه: parity

جمله های نمونه

1. equality of size
برابری اندازه

2. equality of talents
تساوی استعدادها

3. liberty, equality and fraternity
آزادی،برابری و برادری

4. sovereign equality
برابری مطلق

5. the legal equality of humans
مساوات انسان ها از نظر قانون

6. he believed in the equality and brotherhood of all
او معتقد به برابری و برادری همگان بود.

7. our sisterhood favors universal equality
انجمن ما هوادار برابری همگان است.

8. he is an exponent of the idea of racial equality
او مروج عقیده ی تساوی نژادی است.

9. Civil rights include freedom, equality in law and in employment, and the right to vote.
[ترجمه گوگل]حقوق مدنی شامل آزادی، برابری در قانون و شغل و حق رای است
[ترجمه ترگمان]حقوق مدنی عبارتند از آزادی، تساوی در قانون و در استخدام، و حق رای
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. They are fighting for the equality of women.
[ترجمه گوگل]آنها برای برابری زنان مبارزه می کنند
[ترجمه ترگمان]آن ها برای برابری زنان می جنگند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. We must continue to press for full equality.
[ترجمه گوگل]ما باید به فشار برای برابری کامل ادامه دهیم
[ترجمه ترگمان]ما باید برای برابری کامل به مطبوعات ادامه دهیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. She was herself a vehement protagonist of sexual equality.
[ترجمه گوگل]او خود قهرمان سرسخت برابری جنسی بود
[ترجمه ترگمان]اون خودش یه شخصیت اصلی از برابری جنسی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. We talk glibly of equality of opportunity.
[ترجمه گوگل]ما در مورد فرصت های برابر صحبت می کنیم
[ترجمه ترگمان]ما با سادگی از برابری فرصت صحبت می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Women have yet to achieve full equality with men in the workplace.
[ترجمه گوگل]زنان هنوز در محل کار به برابری کامل با مردان نرسیده اند
[ترجمه ترگمان]زنان هنوز به برابری کامل با مردان در محل کار دست یافته اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Women must battle on until they have gained equality.
[ترجمه گوگل]زنان باید تا رسیدن به برابری مبارزه کنند
[ترجمه ترگمان]زنان باید تا زمانی که برابری را کسب کنند، مبارزه کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. The main beneficiaries of pension equality so far have been men.
[ترجمه گوگل]عمده ترین ذینفعان برابری حقوق بازنشستگی تاکنون مردان بوده اند
[ترجمه ترگمان]ذینفعان اصلی برابری بازنشستگی تا کنون مرد بوده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. All three children have equality in our family — they are all treated in the same way.
[ترجمه گوگل]هر سه فرزند در خانواده ما برابر هستند - با همه آنها به یک شکل رفتار می شود
[ترجمه ترگمان]هر سه کودک در خانواده ما برابری دارند - آن ها همگی به یک روش درمان می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. Equality of opportunity has been the government's guiding principle in its education reforms.
[ترجمه گوگل]برابری فرصت ها اصل راهنمای دولت در اصلاحات آموزشی بوده است
[ترجمه ترگمان]برابری فرصت، اصل راهبردی دولت در اصلاحات آموزشی خود بوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

شباهت (اسم)
analog, analogy, likeness, resemblance, semblance, analogue, proportion, equality, propinquity

تساوی (اسم)
analogy, equality, parity, equalization, coequality, par

یکسانی (اسم)
assimilation, equality, uniformity

برابری (اسم)
comparison, conformation, equality, parity, equalization, par, tie, homology, equation, parallelism, oneness

مساوات (اسم)
equality

تخصصی

[کامپیوتر] برابری .
[برق و الکترونیک] برابری، تعادل
[ریاضیات] تساوی، مساوات، برابری
[آمار] برابری

انگلیسی به انگلیسی

• equal state; sameness, uniformity
equality is a situation or state where all the members of a society or group have the same status, rights, and opportunities.

پیشنهاد کاربران

بپرس