sling

/sˈlɪŋ//sl̩ɪŋ/

معنی: بند، زنجیر، رسن، فلاخن، قلاب سنگ، تسمه تفنگ، پراندن، پرتاب کردن، انداختن
معانی دیگر: کلماسنگ، تسمه، مهار، (شکسته بندی) دستمال یا باندی که با آن دست شکسته را از گردن می آویزند، آویزانه، گردن آویز، وبال گردن، (با فلاخن سنگ) پراندن، (با شتاب یا بی دقتی) انداختن، پرت کردن، (با تسمه یا طناب و غیره) بالا یا پایین بردن، بلند کردن، (پایین یا بالا) کشیدن، (از چند سو) آویختن، آویزان کردن، رجوع شود به: slingshot، پرتاب، افکنش، (کشتی) حلقه ی باربری، تیر بند، تیر نگهدار، دکل بند، (زنانه) کفش پشتبند دار (sling pump و sling-back هم می گویند)، کفش رکابی، (مشروب الکلی دارای ویسکی یا براندی و آب و شکر و آب لیمو) اسلینگ، زنجیردار

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a broad piece of cloth that is tied around the neck to support an injured arm or hand.
مشابه: bandage, brace

(2) تعریف: a flexible loop of rope, chain, or the like, used to lift or support an object.
مترادف: strap
مشابه: loop, support

(3) تعریف: a leather loop used to hurl a stone or the like.
مترادف: catapult, slingshot
مشابه: arbalest, mortar
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: slings, slinging, slung
(1) تعریف: to throw with force; hurl.
مترادف: catapult, fling, hurl
مشابه: cast, chuck, dash, heave, hurtle, issue, launch, pitch, project, throw, toss

(2) تعریف: to lift, support, or move with a sling.
مشابه: dangle, hang, support, suspend, swing
اسم ( noun )
• : تعریف: a sweet alcoholic drink that is flavored with lemon or lime and usu. made with gin.

جمله های نمونه

1. the sling of a rifle
بند تفنگ

2. to sling a swing between two trees
تاب را میان دو درخت آویختن

3. to sling stones at birds
با فلاخن به پرندگان سنگ پراندن

4. she had one of her hands in a sling
یک دستش وبال گردن بود.

5. Sling me an apple, will you?
[ترجمه گوگل]یک سیب به من بزن، می‌خواهی؟
[ترجمه ترگمان]میشه یه سیب به من بدی، باشه؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Don't just sling your bag on the floor!
[ترجمه گوگل]کیف خود را فقط روی زمین نکشید!
[ترجمه ترگمان]!! !! !! !! !! !! !! !! !! !! !! !! !! !! !! !! !
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Don't just sling your clothes on the floor.
[ترجمه گوگل]فقط لباس‌هایتان را روی زمین آویزان نکنید
[ترجمه ترگمان]فقط لباسات رو روی زمین نذار
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Would you please sling out these empty bottles.
[ترجمه گوگل]لطفاً این بطری های خالی را بیرون بیاورید؟
[ترجمه ترگمان]میشه این بطری های خالی رو بندازین بیرون؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. I saw him take off his anorak and sling it into the back seat.
[ترجمه گوگل]او را دیدم که آنوراکش را درآورد و به صندلی عقب انداخت
[ترجمه ترگمان]او را دیدم که anorak را بیرون آورد و آن را روی صندلی عقب انداخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. She had her arm in a sling.
[ترجمه گوگل]بازویش را در بند انداخته بود
[ترجمه ترگمان]دستش را به گردنش بسته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. What about these old magazines? Shall I just sling them out?
[ترجمه گوگل]در مورد این مجلات قدیمی چطور؟ آیا آنها را بیرون بیاورم؟
[ترجمه ترگمان]این مجله ها چی؟ Shall کنم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. I usually sling my jacket over the back of my chair.
[ترجمه گوگل]من معمولا ژاکتم را روی پشتی صندلی ام آویزان می کنم
[ترجمه ترگمان]معمولا ژاکتم را روی پشتی صندلی می اندازم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The engine was lifted in a sling of steel rope.
[ترجمه گوگل]موتور در یک طناب فولادی بلند شد
[ترجمه ترگمان]موتور به وسیله طنابی فولادی به هوا بلند شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He had his arm in a sling.
[ترجمه گوگل]بازویش را در بند انداخته بود
[ترجمه ترگمان]دستش را به گردنش بسته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. They simply spin a silken sling to attach themselves to a twig.
[ترجمه گوگل]آنها به سادگی یک بند ابریشمی را می چرخانند تا خود را به یک شاخه بچسبانند
[ترجمه ترگمان]آن ها به سادگی یک تسمه ابریشمی را دور می زنند تا خودشان را به یک شاخه درخت وصل کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بند (اسم)
fit, article, articulation, joint, link, bind, bond, clause, provision, snare, segment, levee, facet, hinge, line, dyke, dike, paragraph, dam, wristband, tie, frenum, clamp, binder, sling, fastening, manacle, weir, canto, ligation, commissure, ligature, noose, facia, fascia, funiculus, joggle, holdback, holdfast, internode, ligament, proviso, stanza, trawl

زنجیر (اسم)
curb, link, bond, fetter, chain, track, hobble, sling, manacle, catena, tow

رسن (اسم)
cord, line, sling, rope

فلاخن (اسم)
sling

قلاب سنگ (اسم)
sling

تسمه تفنگ (اسم)
sling

پراندن (فعل)
fire, fly, launch, jump, jet, pop, sling, whisk, fling, squirt

پرتاب کردن (فعل)
pelt, slog, project, sling, lunge, thrust, pitch, shove, throw, hurl, shoot, skeet, jaculate

انداختن (فعل)
drop, relegate, souse, put, hitch, toss, launch, cast, sling, thrust, lay away, fell, throw, fling, hurl, hurtle, delete, omit, shovel, hew, jaculate

تخصصی

[زمین شناسی] بند، زنجیر، زنجیر بارگیری جرثقیل
[نساجی] آویزان کردن - رطوبت سنج ترو خشک چرخان
[] گِرده طناب، گِرده نوار
[نفت] تسمه ی پهن سر کابل

انگلیسی به انگلیسی

• device consisting of a short strap and a string on either side that is used to propel stones and other small missiles; slingshot; strap of cloth used to support a broken limb; band, strap (used to lift or support); throwing, casting
throw from a sling; throw, cast, hurl; place in a sling; support with a sling; lift with a sling
if you sling something somewhere, you throw it there.
if you sling something over your shoulder, over a chair, or over a hook, you put it there quickly and carelessly so that it hangs down.
if you sling something such as a rope between two points, you attach it so that it hangs loosely between them.
a sling is an object made of ropes, straps, or cloth that is used for carrying things.
a sling is also a piece of cloth which is tied around someone's neck to support an injured arm.
see also slung.

پیشنهاد کاربران

sling 4 ( n ) =a simple weapon made from a band of leather, etc. , used for throwing stones
sling
sling 3 ( n ) =a device like a bag for carrying a baby on your back or in front of you
sling
sling 2 ( n ) =a device consisting of a band, ropes, etc. for holding and lifting heavy objects, e. g. The engine was lifted in a sling of steel rope.
sling
sling 1 ( n ) ( slɪŋ ) =a band of cloth that is tied around a person's neck and used to support a broken or injured arm, e. g. He had his arm in a sling.
sling
فَلاخَن یا قلاب سنگ ابزاری جنگی بود که برای پرتاب چیزهایی مانند سنگ از آن بهره می بردند. فلاخن از رشته ای پشمی یا ابریشمی ساخته می شده است. امروز بیشتر در نزد چوپانان کاربرد دارد.
sling
منابع• https://en.wikipedia.org/wiki/Sling_(weapon)
گاهی به باران خیلی شدید گفته می شود
It is slinging یعنی هوا به شدت بارونیه
آغوشی اسلینگ ( یک طرفه )
این آغوشی ها یک نوار پهن پارچه ای هستند که از بالای یکی از شانه ها گذشته و از پایین شانه ی دیگر عبور می کند.
Andrea had the baby in a sling now
sling ( حمل‏ونقل دریایی )
واژه مصوب: دوال
تعریف: ریسمان یا تسمه یا زنجیری که برای بلند کردن بار به دور آن حلقه می شود
آویز دست
آویز گردن ( پزشکی_ارتوپدی )
پرت شدن یا افتادن چیزی به خاطر بی دقتی
To protect as a supporting decide
قسمتی از تیرو کمان که تیر را در آن قرار می دهند و پرتاب می کنند
"sling a few things into your knapsack"
"don't start slinging accusations"
اگر فعل باشد معنی " آویزان کردن" یا "پرت کردن" میدهد.
سِرو کردن غذا یا نوشیدنی
قنداق بچه
قلاب سنگ - وسیله ای که برای پرتاب سنگ استفاده میشده
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٧)

بپرس