پیشنهادهای فربد حمیدیان (٦٦٨)
سختگیرانه منزّه طلبانه
( روانشناسی ) کمال طلبی
under the aegis of در کنف حمایتِ، زیر سایه ی، زیر نظرِ ( منبع: فرهنگ معاصر هزاره )
هنرشناسی، اصول هنرشناسی ( شخص ) دوستدار زیبایی ( منبع: فرهنگ معاصر هزاره )
دامن زدن به چیزی
بی حد و حصر untrammeled freedom آزادی بی حد و حصر
آب و جارو کردن
به نمایش گذاشتن، به رخ کشیدن ornament had to declare wealth quietly تزئینات باید محتاطانه و بیصدا، ثروت را به نمایش گذارند
واژه ای روسی، احتمالاً از ریشه сахар ( ساخار ) ( به معنای شکر ) ، که در اصل نوعی نان خشک و کمی شیرینِ روسی است.
( مجازاً ) تعمیم دادن، تسرّی دادن
تأثیر، اثر
In June, we turn our gaze to France در ماه ژوئن، ما نگاهمان/توجهمان را معطوف به فرانسه می کنیم
سماجت، اصرار ( برای به دست آوردن چیزی ) عزم راسخ ( his striving for an ideal perfection )
سماجت، سرسختی کُشندگی، طاقت فرسایی ( منبع: فرهنگ معاصر هزاره )
نماد شقایق ( گل مصنوعی قرمزرنگ است که از سال ۱۹۲۱ برای یادبود و بزرگداشت جانباختگان جنگ، روی لباس می چسبانند )
صورتبندی کردن سر و شکل دادن
( مجازاً ) به قاعده، به هنجار، به سامان، اصولی، مطابق با اصول، موافق نظم و ترتیب، سنجیده، سخته مثال: . . . "Wittgenstein wrote that although his arc ...
پرطمطراق
تعالی بخشیدن
این واژه به شکل استعاری هم به کار می رود، مثال: I was wrapped in my cocoon of pain and loneliness در پیله ی درد و تنهایی ام فرورفته بودم ( پایان ب ...
به نحو احسن
( مجازاً ) توان، توانایی
که اینطور
وَراَنداز کردن، بَراَنداز کردن
نافذ، گیرا، قاطع، کوبنده، دندان شکن، مطمئن، با طمأنینه، چشمگیر ( منبع: فرهنگ معاصر هزاره )
( در برخی جاها ) عادات، عادت rituals of daily life عادات زندگی روزمره
( معانی دیگر ) تلاش، تلاش کردن، آزمایش ( منبع: فرهنگ معاصر هزاره )
( مجازاً ) مخفی کردن، در پرده نگاه داشتن ( منبع: فرهنگ معاصر هزاره )
as a matter of fact در واقع، در واقعِ امر، در حقیقت، حقیقت اینه که ( منبع: فرهنگ معاصر هزاره )
در هم آمیزی، در هم آمیختن
( معماری ) شناشیل، شناشیر
mashrabiya
پنجره ی شاه نشین
بالاآمده، فرازگرفته
ناپیوسته، منقطع، منفصل، بریده بریده، گسسته
ناپیوسته، منقطع، منفصل، بریده بریده، گسسته
( شخص ) دارای خانه ی کوچک و ناکافی و نامساعد، بَدمسکن
ناسازگار
( معماری ) ( در مورد فضا ) نامحصور
( معماری ) نظام، سلسله مراتب spatial ordering نظام فضایی
( میوه، گل، مروارید، . . . ) پرورشی، دست پرورد ( منبع: فرهنگ معاصر هزاره )
( خانه ) در خور زندگی، راحت، زیستنی ( هوا ) قابل تحمل ( شخص ) قابل معاشرت
خودانگیخته
( معانی دیگر ) گردشگاه ساحلی، تأسیسات ساحلی ( معماری ) ( معنی دیگر ) دیوار میان پنجره ( منبع: فرهنگ معاصر هزاره )
جلوی بخاری کنار آتش دور بخاری ( معمولاً همراه با کاناپه یا مبل برای نشستن ) ( منبع: فرهنگ معاصر هزاره )
متقدّم early modernism مدرنیسم متقدم
( معماری و معماری داخلی ) سبک راستیک/روستیک سبکی که منشأ آن معماری های روستایی است که به دست صنعتگران محلی انجام می شود. مثال: استفاده از تنه های ...
( معماری داخلی ) تعیین/انتخاب جزئیات و متریال Adolf Loos was casting the finishing details for the building آدولف لوس در حال تعیین جزئیات نازک کاری ...
( معماری ) گشودگی ( فضا )
( افغانستان ) کثیف=چگال ( ایران ) کثیف=چرکین ( عربی ) نهج البلاغه، نامه 36: جَیشاً کثیفاً= سپاهیان انبوه و متراکم