مفهوم مورد نظر سعدی از این حکایت چیه ؟ جوهر اگر در خلاب افتد، همچنان نفیس است و غبار اگر به فلک رسد، همان خسیس. استعداد بی تربیت دریغ است و تربیت نامستعد ضایع. خاکستر نسبی عالی دارد که آتش جوهر علویست ولیکن چون به نفس خود هنری ندارد، با خاک برابر است و قیمت شکر نه از نی است که آن خود خاصیت وی است.چو کنعان را طبیعت بی هنر بود
کدام گزينه از حکايت زير دريافت نمي شود؟ «ذوالنون پادشاهي را گفت: «فلان عامل که فرستاده اي به فلان ولايت، بر رعيت درازدستي مي کند.» گفت: «روزي سزاي او بدهم.» گفت: «بلي روزي سزاي او بدهي که مال از رعيت تمام ستده باشد، پس به زجر و مصادره از وي ستاني و در خزينه نهي، درويش و رعيت را چه سود دارد؟»
مصراع « رانده ست جنون عشق از شهر به افسونم » یادآور کدام داستان است ؟
منظور مولانا در این متن چیه ؟ ما همچون کاسهایم بر سر آب؛ رفتنِ کاسه بر سر آب به حکم کاسه نیست، به حکم آب است
داستان "غریبه خرت را یافتم" از جامی رو کسی کاملش رو میدونه ؟
سلام امکانش هست این جمله از سعدی رو برگردان به نثر امروزی کنید : بر عجز دشمن رحمت مکن که اگر قادر شود بر تو نبخشاید.