در صفِ ناوردگهِ لشکرش دست علم بود و زبان خنجرش خنجر او ساخته دندان نثار خوش نبود خنجر دندانهدار ✏ «نظامی»
ز گلبام شبابهٔ زند باف دریده صبا شعر گل تا به ناف ✏ «نظامی»
ز بس کوههٔ گاو و ماهی چو کوه شده در زمین گاو و ماهی ستوه ✏ نظامی
بوی عود آیدم ز صندل خام سوی آن عود صندلی بخرام عود بویی بر اوست عودی پوش صندلآمیز و صندلی بر دوش شب چو عود سیاه و صندل زرد عود ما را به صندلش پرورد مغز ما را ز طیب هست نصیب طیبتی نیز خوش بود با طیب ✏ «نظامی»
هر کجا تیرش از کمان بشتافت گور چشمی ز چشم گوری یافت ✏ «نظامی»
گفتی ز کمان گروههٔ شاه یک مهره فتاد بر سر ماه ✏ «نظامی»
از توسنی تو پر شد ایام روزی دو سه رام شو بیارام ✏ «نظامی»
ابروی حبش به چین درآمد کهآیینهٔ چین ز چین برآمد ✏ «نظامی»
آن شیفتهٔ مه حصاری چون تار قصب شد از نزاری ✏ «نظامی»
چون غنچه تصویر، دلم جمع ز تنگی است امید گشایش ز نسیم سحرم نیست آیا در مصراع اول آرایه پارادوکس وجود داره؟؟ دلیل بر اثبات حرفتون؟؟