پرسش خود را بپرسید

حقیقتِ کدام لحظه ، به صورت دو بیتی سروده شده ؟

تاریخ
٥ ماه پیش
بازدید
١٣٩

مولانا » دیوان شمس » رباعیات »رباعی شمارهٔ ۸۲۲

معشوقه چو آفتاب تابان گردد

عاشق به مثال ذره گردان گردد

چون باد بهار عشق جنبان گردد

هر شاخ که خشک نیست رقصان گردد

٧,٧١١
طلایی
٣
نقره‌ای
٥٢
برنزی
٨٣

٥ پاسخ

مرتب سازی بر اساس:

این رباعی لحظه‌ای رو توصیف می‌کنه که سالک در جریان مراقبه به جذب نور جان می‌رسه. توضیح مرحله‌ها:

1. مشاهده و پالایش دل

سالک اول روی موضوعات دل تمرکز می‌کنه. کم‌کم نور جان در دل ظاهر می‌شه؛ همون نوری که در اشعار بزرگان به نام‌های قمر، نگار، شمس، بت، صنم اومده.

2. چرخش سالک به دور نور

وقتی توجه سالک کانونی می‌شه، حالتش مثل ذره‌ایه که دور خورشید می‌چرخه. دیگه نور در مرکز قرار می‌گیره و عاشق، گردان و رقصان به سمتش می‌ره.

3. لحظه جذب و مرگ نفس

شرط رسیدن به این نور، کنار گذاشتن نفس (ایگو) است. بزرگان گفتند:

بمیر، قبل از آنکه بمیری.

یعنی نفس باید بمیره تا جان، دوباره زنده بشه. این همون تولد دوباره سالکه.

4. زنده شدن دل‌ها

مثل باد بهاری که طبیعت رو بیدار می‌کنه، نور جان هر شاخی که خشک نباشه رو به حرکت درمیاره. یعنی هر چیزی که ظرفیت حیات داشته باشه، زنده می‌شه.

5. ماهیت نور جان
  • نور جان = آگاهی ناب
  • آگاهی = عشق

این عشق بی‌دلیل به هر چیزی که بتابه، زنده‌اش می‌کنه؛ چه آدم باشه چه شیطان، چه زیبا چه زشت.

6. شرط رسیدن به خدا

تنها با سکوت دل و آگاهی محض می‌شه به خدا رسید.

عشق + خرد = دو بال سیمرغ

یعنی پرواز به سمت فنا در حق.


🌿 نتیجه:

این رباعی داره لحظه‌ی مرگ نفس و تولد دوباره سالک در نور خدا رو نشون می‌ده. لحظه‌ای که عاشق مثل ذره دور خورشید جان می‌چرخه و هر دلی که هنوز خشک نشده، با این نور دوباره به رقص و حیات می‌افته.

٢٣,٤٤٤
طلایی
٢٠
نقره‌ای
٥٢٧
برنزی
١٣٦
تاریخ
١ ماه پیش

حقیقت ظهور  عشق 

٤,٧٨٢
طلایی
٢
نقره‌ای
٦٢
برنزی
١٥
تاریخ
٥ ماه پیش

حقیقت لحظه‌ای که در این رباعی مولانا بیان شده، لحظه‌ی تجلی معشوق و تأثیر آن بر عاشق است.

تحلیل مفهوم رباعی:

بیت اول:
«معشوقه چو آفتاب تابان گردد»
🔹 هنگامی که معشوق (حقیقت، نور الهی) مانند خورشید درخشان شود، یعنی آشکار گردد.

بیت دوم:
«عاشق به مثال ذره گردان گردد»
🔹 عاشق مانند ذرّه‌ای کوچک در برابر این نور به چرخش در می‌آید، گویی مجذوب آن شده و دیگر اراده‌ای از خود ندارد.

بیت سوم:
«چون باد بهار عشق جنبان گردد»
🔹 وقتی که نسیم عشق وزیدن بگیرد (یعنی حال و هوای عشق ایجاد شود)...

بیت چهارم:
«هر شاخ که خشک نیست رقصان گردد»
🔹 هر شاخه‌ای که هنوز زنده است، همراه این نسیم به رقص در می‌آید.
🔹 این اشاره‌ای به قلب‌هایی دارد که هنوز پذیرای عشق الهی هستند؛ آن‌هایی که خشک و مرده نشده‌اند، با این نسیم عشق به وجد می‌آیند.

حقیقتِ کدام لحظه؟

لحظه‌ی ظهور عشق و تجلی معشوق، که عاشق را به وجد می‌آورد و هر قلب زنده‌ای را به حرکت و رقص در برابر این حقیقت وا‌می‌دارد.

این رباعی به تجربه‌ی عرفانی و جذبه‌ی عاشقانه‌ی الهی اشاره دارد، جایی که عاشق در برابر معشوق بی‌خود شده و در نور حقیقت غرق می‌شود. 🌿🔥

تاریخ
٥ ماه پیش

این جواب هوش مصنوعی هست؟

-
٥ ماه پیش

درود بر شما، جهت تحقیقات از آن هم کمک گرفته شده است.

با پذیرفتن اینکه دل با قلب متفاوت هست و دل در قلب جای دارد و در تمامی اشعار بزرگان از کلمه دل استفاده شده ، لطفا هر مقاله ، هر نوشته و . . . که بجای دل از قلب استفاده شده ، تصحیح کنید .
مخصوصا اون بی سوادهای مترجمی که چون در انگلیسی معادل دل ندارن ، heart رو قلب ترجمه می کنند . در عرفان ، دل محل تجلی هست و نه قلب . ممنون

-
١ ماه پیش

در جریان مراقبه  ، سالک به مشاهده موضوعات دل می نشیند و با عمیق شدن و پالایش دل ، به رویت نورِ جان می رسد که به آن در اشعار بزرگان قمر ، مه ، نگار ، بت ، صنم و ... گویند . 

مشاهده موضوعات و   سپس رسیدن به رویت قمر ، در واقعیت مانند این است که موضوعات به دور مشاهد گر می چرخند و مشاهد گر در مرکز است .

حال با صبوری و مشاهده گری ، سالک / شاهد می بایست جذب نور شود .

در لحظانی که نزدیک است شاهد جذب نور شود ، بخاطر کانونی شدن توجه و اتحاد آیینه های دل ، حال مشاهده گر  شروع  به چرخش به دورِ نور می کند .حالا نور در مرکز قرار می گیرد . 

زمانی که جذبِ به نور روی دهد ، مشاهده گر وارد جانا می شود . جانا ، آفتابِ جانان است . جانان /  شمس الحق/خدا یا منبع نور. جانان یا اقیانوس جان ها ، خورشید است و جانا یا رودی از جان ها ، آفتاب و پرتو خورشید است و جان ، قمر است که در دل آدمی است . 

پس ، لحظه جذب شدن به پرتو یا آفتابِ خورشید حق یا معشوق ، عاشق یا چشم مشاهده گرِ شاهد ، همچو ذره ای شروع به چرخیدن به دورِ نورِ جانا می کند .

همچو باد بهار که طبیعت زنده می شود 

سالک / دل سالک/ چشمِ شاهد، دوباره  / از نو متولد می شود .   چگونه؟ 

شرط جذب شدن به نور ، اینست که نفس/ ایگو می بایست بیفتد . از شاهد جدا شود . 

پیله نفس،می بایست از مشاهده گر جدا شود و تنها مشاهده گر بودن بدونِ منِ مشاهده گر بماند .  

پس با جذب به جانا ، مانند اینست که سالک دوباره متولد شده است .

اینجاست که بزرگان گفته اند : 

بمیر ، قبل از اینکه زمان مرگت فرا رسد . 

این افتادن نفس در لحظه جذب ، همان مردن است . مردنِ نفس .  

هر شاخ که ..... : یعنی با ورود این نور ، هر آنچه که قابلیت جان دار شدن و زنده شدن را داشته باشد به جنبش می افتد ، زنده می شود .  بخاطر همین حضرت فرموده ؛ هر شاخه که خشک نیست . 

نورِ جان ، همان آگاه بودن است و از آنجا که بر هر چه بتابد آنرا به حیات می آورد ، پس عشق است . یعنی ، بی علت و دلیل  ، نور جان یا نور آگاهی بخش به هر چه بتابد ، آنرا زنده می کند . حال آدم باشد یا شیطان . 

کریه باشد یا زیبا . دیو باشد یا فرشته .

او تنها جان بخش است . پس او ، همه عشق است . 

عشق در سکوتِ دل  وارد می شود .

سکوت،  همان خرد است .

پس شرط رسیدن به خدا،  سکوت است .

عشق و خرد ، دو بال سیمرغ است .

دو فرشته راه فنا به من آموختند : 

پیش خود هیچ مگو و غیر او هیچ مخواه .  

سکوت و آگاه بودنِ محض.

شاد باشید    

    

٧,٧١١
طلایی
٣
نقره‌ای
٥٢
برنزی
٨٣
تاریخ
٥ ماه پیش

لحظه بقا بعد از  فنای عاشق در معشوق ، 

٨,٤٣٦
طلایی
٤
نقره‌ای
١١٤
برنزی
٢٠٥
تاریخ
٥ ماه پیش

پاسخ شما