تفاوت لذّت با آرامش؟
٤ پاسخ
لذت عربیُ ارامش پارسی ست. خواسته ی براورده نشده گاهی دل را رَم دهدُ تا براورده نشود دل آرام نگیرد. ارامشِ دل خوشایندستُ لذیذ. خوشیُ لذت به گناهُ حرام یا که آشناییُ متعارف بودنِ خواسته ها در چشمُ نگاهُ باورِ دیگران وابسته نیست. اگر کُ.شتن خواسته ی دل تو باشد، تا نکُ.شی آرامش نگیریُ چو بکُ.شی آرامش آید دل تو راُ خوش باشی در فریبِ اهریمنت. دورغی بباورُ در لذتِ های ناحرامُ متعارفت آرامشی یاب آهرین.
این کرانه ی ۵۰۰ آوایی در یاداشتها روانخراشنده نیست؟
در نگاهِ من، جابه درستِ نه جعبه. خوبِ به جای خوب است درستِ نه خوبه؛ هرچند که گاهی ناخواسته خوبه هم بجای خوب است مینویسم- به هر روی پارسی یه گویش خودمونی هم داره که نمیشه از اون گفتارهاُ نوشتارهای خودمونی ستاندارد نشده چندان گلایه کرد.
اون چرایی که در پاسخ به بی درو پیکر بودنِ واژگانِ زبانِ عربی در فارسی اوردین خود نشونی از بی درُپیکر بودنِ واژگانِ این زبانِ در فارسی. پیروی از بُندادها دیده نمیشه.
رعایتُ رعیت همخانواده اند؛ من که درُ پیکری نمیبینم در این میان. مراقبتُ رقیب همخانواده اند. تقواُ تقویت هم همینجور. بگو متقین کیانند؟ تقویت شدگان؟این واژه را هیچ نشانی ست از پرهیزکاری؟ گلایه میکنم از این که مراقبت، انگونه که در فارسی بکار میره(نه میرِ)، جور نیست با انگونه که رقیب بکار میره. از این نمونه ها بسیارند؛ مواجهُ موجه- تو میپذیری هر چه باهاش مواجه شدی موجهِ؟ این واژگانِ عربی در سخنِ عربان چگونه بکار گماشته میشن رو نمیدونم، اینجور که در فارسی بکار میرن درست نمیزنِ.
خب تقویتُ تقوا رو غلت گفتم. همریشه نیستند. به هر روی، انچه که در اندیشه داشتم رسانیده شد.
سلام.
در مورد این یاداشت شما خیلی لازم نیست چیزی گفته بشه، چون تقریبا نشونه اینه که اصلا خیلی از عربی و اینچیزها مطلع نیستید و بردداشت ها شخصی از مسائل مختلف دارید. یعنی تحقیقتون خیلی کمه. نمونه عجیب دیگه همون جمله شماست که میگید « به نگاه من، . . . درست نه. . . خوبِ درسته نه خوبه. » خب، اگه قرار بود هر کسی بر اساس سلیقه خودش حرف بزنه که دیگه این همه ادبیات و قواعد و فرهنگنامه و زبانشناسی و ویرایش و . . . باد هوا بود!! یعنی چی «به نگاهِ من»؟!!! حتی زبان محاوره هم از یه چهارچوبی تبعیت میکنه.
2
در خصوص رعایت و رعیّت هم، نشان از بیخبری شماست نه بی درو پیکری. «مناسبت معنایی» یکی از ملاکهای اصلی در هر زبانی برای ساخت، توسعه کمی و کیفی و استفاده از کلمات هستش. بر اساس همینه که چیزهایی مثل همخانوادگی کلمات، اشتراک معنوی، استعمال مجازی، کنایه و . . . در زبانها وجود داره.
3
اگه بخوام یه خواهش دوستانه از شما داشته باشم اینه که بیشتر در این موارد سعی کنید سئوال کنید و حتما کسانی هستند که پاسخی بدهند، به جای این که «به نگاه خودتون» درباره چیزی قضاوت کنید، بخصوص درباره چیزهایی که بر اساس نظر شخصی ما به وجود نمیایند مثل زبان و فرهنگ زبانی و استعمال کلمات و ریشه کلمات و . . . .
در و پیکر رعیت با رعایت در اینه که عامه مردم
3
با رعایت قوانین و قواعد و فرمانبرداری، رعایت حدود حکومتی و حاکمان میکنند. لذا به اینها رعیت گفته میشه. ریشه رعایت و رعیت یکیه. پس همان مناسبت معنایی وجود داره، فقط شما کم اطلاع هستید.
مراقبت و رقیب همخانواده و خیلی جاها در عربی هم معنی هستند. اصولا رقیب، مفهوم مراقبت و حفاظت داره. مناسبت معناییش با کسی که با شما رقابت میکنه اینه که اون فرد مراقبت کسب منافع و رسیدن به هدف خودش هست. برا همین بهش رقیب میگن.
4
چون اشتباه تقوا و تقویت رو پذیرفتید، توضیح نمیدم. اینها همریشه نیستند. متقین به اهل تقوا میگن. تقوی از مادی وقایة هستش به معنی حفظ و نگهداریه و پرهیزگاری از لوازمی هستش که تقوا باهاش حاصل میشه. متقی یعنی کسی که باپرهیز از امور نادرست ایمان و تعالی و کمال خودش رو حفظ میکنه.
مواجه، موجّه و . . .
( مواجه و موجّه ) ارتباط معناییشون این نیست که «هر چه باهاش مواجه شدی، موجّه هستش!! ارتباطشون اینه که ریشه وجه به معنی رو، رخ، صورت، چهره، اعتبار، آبرو، . . . دارند. مواجه یعنی رو به رو شدن. رابطه اش با «وجه» معلومه. موجّه یعنی دارای وجاهت و اعتبار و آبِرو. به چیز میگن موجّه، که اعتبار اعتبار داره، و درباره آدمها میگن وجیه، یعنی دارای آبرو و اعتبار.
اتفاقا در فارسی به درستی استفاده میشن.
سلیقه؟ 'در نگاهِ من' ان باشد که میبینمُ مینگرم نه ان باشد که تنها پسندِ دلِ من است. مناسبت معنایی؟ مناسب است؟ همین؟ او که جویای درستی است، راستی را درنخواهد یافتُ از همین روست که مگر انگ بر من زدن هیچ نکرده ای. ننشین درستیِ واژگان عربی در پارسی آواز کن.
راستی، فراتر از درستی ست. دروغ ها هم توانند که درست باشند، همانگونه که همسویی اقلیدس در هندسه، بندادِ پنجم، دروغیست درست. واژگانِ پارسی باید که راست باشند؛ بار ها گفته ام.
« تفاوت لذّت باآرامش»
«آیا لذّت حرام ونامتعارف به آرامش میرساند؟»
سلام.
عنوان سئوال شما (تفاوت لذت با آرامش)با خود پرسش شما کمی متفاوته؛ اولی میتونه یه مسئله صرفا فلسفی و روانشناختی باشه. اما دومی فلسفی دینی یا روانشناختی دینی هستش.
یه جا و یه وقتی هم آرامش میتونه وجود داشته باشه هم از چیزی لذّت بردن؛ و یه وقت نه آرامش داری و نه از چیزی داری لذت میبری. اما اینطوری نیست که هروقت داری از چیزی لذت میبری، آرامش هم داری. یا زمانی که آرامش داری، حتما داری از چیزی هم لذت میبری.
لذت، مثل درد، عامل بیرونی میخواد تا ایجادش کنه؛ اما آرامش عامل بیرونی نمیخواد؛ همینکه عامل پریشانی و ضدآرامشی در کار نباشه شما در آرامشی.
«لذت» بیشتر با محرّک های حسی روانشناختی در ارتباطه. متعلّقش معمولا احساسات و عناصر مادّی هستند. اما آرامش کلا امر درونی و قلبی هستش.
برا همینه که شما یه وقتی میتونی در کمال آرامش از چیزی لذت هم ببری. اما گاهی از یک عنصر بیرونی ای داری لذّت میبری، اما در کل آرامش نداری.
یه تفاوتش اینه که آرامش میتونه با زندگی ات به طور کل در ارتباطه؛ اما لذّت میتونه مال یه زمان خاص و از یه چیز خاص باشه.
ضدّ لذت، درد هستش. اما ضد آرامش، پریشانی و اضطرابه که لزوما از جنس درد نیستند. لذت و درد، عامل میخوان. شنیدی بعضی میگن فلانی کلا از زندگیش لذت میبره!باید توجه داشت که لذت و درد عامل ایجادش رو میخواد. اگر عاملی برای ایجاد لذت نیست، طرف لذت نمیبره؛ بلکه چون عامل دردی هم وجود نداره، اون آرامش عمومی خودش رو میگه لذّت.
آرامش مهمتر از لذّت در زندگی هستش. چون اگه عامل لذت نباشه و شما د رحال لذّت بردن از چیزی نباشی و عامل دردی هم نباشه، میتونید در آرامش زندگی کنید. اما اگه آرامش نباشه، عوامل لذّت بخش هم براتون چندان لذّت نخواهد داشت.
و یه سری مسائل دیگه که طولانی خواهد بود.
اما پرسش شما:
آیا لذّات حرام و نامتعارف انسان رو به آرامش میرسونه؟ این سئوال درسته. اما شاید حالت درست ترش این باشه: آیا لذات برآمده از چیزها و کارهای حرام...؟.
جوابش وابستگی داره. یعنی آرامش به مجموع وضعیت درونی و بیرونی انسان وابسته هستش. هر چه بر زندگی، نگرش و خواسته ها و .. . انسان تأثیر داشته باشه، بر آرامش یا عدم آرامشش تأثیر داره. مثلا، امروزه حتی از نظر علمی هم ثابت شده که باورهای هر فرد، از مهمترین عوامل مؤثر بر زندگی هستش به طوری که در بعضی مراکز مشاوره در جهان، باوردرمانی و معنویت درمانی و اینگونه مسائل باب شده.
تحلیل مفاهیم شما: «لذت» بر میگرده به حس و عوامل حسی و محرکهای بیرونی. «حرام» بر میگرده به باورهای شما. این یعنی، مثلا، اگه من طبق عقایدم یه چیزی رو حرام بدونم، به این معنی نیست که انجام اون چیز دیگه لذت برام نداره! چون لذت و درد به «باور» من بستگی مستقیم نداره، به عامل و محرک بستگی داره که اموری طبیعی هستند. اما آیا باور با آرامش بستگی داره؛ بله؛ بستگی مستقیم داره. اگه باور شما چیزی باشه و آنچه بر شما اتفاق میوفته نتیجه ای ضد باور شما داشته باشه، در ایجاد عدم آرامش در شما مؤثر هستش. پس لذت بردن از یک امر حرام، میتونه باعث عدم آرامش شما بشه.
واژه لذت اساسا باری دینی مذهبی داره و در متون مقدس همواره با گناه یا بقولی فعل حرام در هم آمیخته ولی واژه نامتعارف که در دنباله حرام و جهت اطلاق بر لذت اومده اینجا هیچ معنایی نداره.
و لذت همواره با حس بی قراری گره خورده اما از سوی دیگه اگر بارِ معناییِ واژه لذت رو فاکتور بگیریم، لذت در عمل تا حدودی آرامش بخشه و از سوی دیگه، میشه گفت (حداقل برای عده ای) آرامش در بی قراریه.
دنبالهیادداشت قبلی:
اگه بخواید چیزی رو به یک مکتب فکری یا مذهبی یا هر گروه فکری ای نسبت بدید، باید براش دلیل بیارید، چون دارید از طرف اون مکتب یا مذهب حرف میزنید. شاید در مذهبی تفسیری وجود داشته باشه که لذت را با گناه یکی میدونه؛ اما اینرو بدونید که این اولا یه تفسیر از یک مذهبه؛ و ثانیا در خود دین وقتی عوامل لذّت وجود داره، چطور شما این حرف رو میزنید؟!!
ادامه در یادداشت بعدی:
ادامه یادداشت قبلی:
برخلاف دیدگاه شما، «لذت» اصلا بار دینی مذهبی نداره، حداقل دلیل عقلیش اینه که «لذت» امری روانشناختی وطبیعی هستش و با محرکهای طبیعی و حسّ در ارتباطه مثل ضدّش درد و رنج؛ ولی مذهب، مربوط به باور هستش و باور، امر طبیعی نیست؛ نهادی هستش.
ادامه نظر قبلی ( 4 ) :
کلمه «نامتعارف در پرسش سئوالکننده هم اصلا بی معنی نیست؛ کلمات گاهی معنایشان رو از سیاق میگیرند. «حرام» یعنی ممنوع از نظر یک مذهب مثلا؛ و مصادیقش ممکنه از یک مذهب به مذهب دیگه متفاوت باشه. وقتی بعدش «نامتعارف/نادرست/غیرمجاز/ناپسند» بیاد یعنی نامتعارف/. . . در همان مذهبی که چیزی رو «حرام» دونسته ( نه معنای عامّش. )
حرام و حرمت همخانواده هستند. عربی درُ پیکر نداره؛ دستکم عربی در فارسی نداره. داره؟ اگه بگی حرامِ این باشه که ازش دوری میکنی. اگه بگی حرمت داره این باشه که ارجش میدی. روشن نیست که 'حرم' خوبِ یا بدِ. میگی نه؟ خب بگو چرا واژه ی محرم خوبِ یا بدِ. زبانِ شایسته ایِ برای چخوانگری. میگه نه؟ خب بگو چرا نه؟
سلام دوباره. پیشاپیش باید از صاحب سئوال عذرخواهی کنیم که وارد بحثی میشیم که خیلی به پرسش ایشون ارتباطی نداره. ولی خب؛ حرف، حرف میاره و به اینجاها کشیده میشه.
چند نکته و یه همفکری. چند نکته: اول اینکه هم عربی و هر زبان دیگه ای در و پیکر داره. وقتی با زبان دیگه ای هم مخلوط میشن، باز هم در و پیکر دارن؛ منتها، ممکنه فردی که داره استفاده میکنه، آگاه به ابعاد یک کلمه نباشه و فک کنه در و پیکر نداره. دوم اینکه، اتفاقا اینجا دیگه درست گفتید که حرام و حریم و حرم همخانواده
دنباله در یادداشت بعدی:
ادامه یادداشت قبلی2:
و هم ریشه اند و «مناسبت معنایی» دارند. اما قضاوتتون اشتباهه. دلیل مناسبت معنایی، همون کلمه «ارج و حرمتی» هستش که شما هم اشاره کردید. علت تناقض نما بودن حرام و حرمت برای شما اینه که نمیدونید چرا به حرام میگن «حرام». حرام معنی اصلیش منع نیست، بلکه ما از دلالت تعریف حرام به مفهوم و واژه منع و ممنوع میرسیم. حرام رو به این دلیل حرام میگن که
ادامه در یادداشت بعدی
ادامه یادداشت قبلی3:
حدود و قوانین الاهی، حریم محترم الاهی محسوب می شن که کسی نباید اونا رو بی احترامی کنه و از اونا خارج بشه. لذا حرام یعنی منع شده از مثلا، انجام یه چیزی، چون خدا حّد و حدودی برای اون مسئله تعیین کرده و حد و حدود خدا محترمه ونباید زیر پا گذاشته بشه. فک کنم الان دیگه جواب بقیه حرفهای شما براتون معلوم بشه.
ادامه در یادداشت بعدی
ادامه یادداشت قبلی4:
یک همفکری: دیدم شما در رعایت زبان فارسی اراده خوبی دارید. محض همفکری میگم که در یادداشتتون از واژه «خوبِ» یا «بدِ» به جای «خوب است یا بد است» استفاده کردید. در قاعده ای که به «هکسره» معروفه، اصل اینه که در فارسی محاوره ای به جای فعل محذوف از«ه» استفاده بشه نه کسره: «خوبه» و «بده». علّتش شاید این باشه که این با کسره اضافه اشتباه گرفته میشه. ضمنا در فارسی اصل بر این نیست که از اِعراب استفاده بشه، بخصوص اگه غلط انداز بشه.
لذّت عربی، معادل آرامش نیست. در عربی برای آرامش، معادلهایی مثل «سکون و سکینة و طمأنینة و اطمئنان» و کلمات دیگه دارند. لذت معادل. . . ، pleasure در انگلیسی است و ارامش و اطمئنان معادل tranquility, . . . هستش. اینها اصلا نوعشون فرق داره و هم تفاوت روانشناختی دارند و هم تفاوت فلسفی.