پرسشها با دستهبندی (زبان فارسی)
دلبری با دلبری دل از کفم دزدید و رفت هرچه کردم ناله از دل، سنگدل نشنید و رفت
ترست از کردنش بیشتر ست از میلت بناکردنش، چرا این گونه نثر در زبان فارسی بوجود آمد ؟ آیا در زمانی که اعراب بر این کشور حکومت میکردند این گونه نثر و یا سخن گفتن رایج بود ؟ همین نثر را چطور به زبان امروزی میتوان نوشت ؟
من توی محذورات اخلاقی گیر کردم درست است یا من توی محظورات اخلاقی گیر کردم درست است.
از دهانت نطق فهمت را برد گوش چون ریگست فهمت را خورد ✏ «مولانا»
هر طروقی این فروقی کی شناخت جز دقوقی تا درین دولت بتاخت آن دقوقی داشت خوش دیباجهای عاشق و صاحب کرامت خواجهای منقطع از خلق نه، از بد خوی منفرد از مرد و زن نه، از دوی ✏ «مولانا»
وقتی مثلا ژاکت پرز دار پوشیدیم و پرز هاش گردنو اذیت میکنه،به جز اذیت کردن معادل دیگه ای در فارسی داره؟
معلم داداشم بهشون تکلیف داده گفته قافیه رو از تو این شعر پیدا کنید😐 اصلا قافیه داره آیا؟
معنی ضرب المثل محاوره ای " اون داستان سرش گرده " چیه ؟
تفسیر این شعر چیه ؟ نیست عزرائیل را دست و رهی بر عاشقان عاشقان عشق را هم عشق و سودا میکشد
"غذا" به غیر از وعده خوراکی یا قوت چه معنای دیگری داره ؟