پیشنهادهای حسین قربانی (مدرس سه زبان) (٣,١٦٧)
آن ها، آن مثال: Those are the books I borrowed from the library. آن ها کتاب هایی هستند که از کتابخانه قرض گرفتم.
سازگار کردن، تطبیق دادن مثال: Animals adapt to their environment over time. حیوانات به مرور زمان به محیط خود تطبیق می یابند.
تازه، تازه کار مثال: I love the smell of fresh bread in the morning. من بوی نان تازه را صبح ها دوست دارم.
منو، فهرست غذا مثال: Have you decided what to order from the menu? آیا تصمیم گرفته اید که از منو چی بخورید؟
سنگ مثال: The children skipped stones across the pond. بچه ها سنگ ها را از روی استخوان دریاچه پرتاب می کنند.
چه کسی مثال: Who is coming to the party tonight? چه کسی امشب به مهمانی می آید؟
آموزش، تمرین مثال: She underwent extensive training before joining the team. او قبل از پیوستن به تیم، آموزش های گسترده ای را طی کرد.
ابزار، وسیله مثال: He used a hammer as a tool to fix the broken chair. او از یک چکش به عنوان وسیله برای تعمیر صندلی شکسته استفاده کرد.
موثر، کارآمد مثال: Drinking plenty of water is an effective way to stay hydrated. مصرف زیاد آب راه موثری برای حفظ آب رسانی بدن است.
امتیاز، نمره، اهداف مثال: He scored the winning goal in the final minute of the game. او در آخرین دقیقه بازی گل بردآورد کرد.
احساس، حس مثال: She had a strange feeling that someone was watching her. او حس عجیبی داشت که کسی دارد به او نگاه می کند.
انتقاد کردن، نقد کردن مثال: She criticized the government's handling of the situation. او از رویکرد دولت در برابر اوضاع انتقاد کرد.
رد کردن، اخراج کردن، برکنار کردن مثال: The judge dismissed the case due to lack of evidence. قاضی به دلیل کمبود شواهد پرونده را رد کرد.
قبل، مدتی پیش مثال: They met for the first time many years ago. آن ها مدت ها پیش برای اولین بار ملاقات کردند.
نیروی دریایی مثال: He joined the Navy after finishing high school. او پس از فارغ التحصیلی از دبیرستان به نیروی دریایی پیوست.
بینایی، دید، جاذبه مثال: The beautiful sunset was a breathtaking sight. غروب زیبا یک منظره ی خیره کننده بود.
مخالفت، مخالف مثال: There was strong opposition to the new law. مخالفت قوی در برابر قانون جدید وجود داشت.
دریا مثال: They spent their vacation swimming in the sea. آن ها تعطیلات خود را با شنا در دریا گذراندند.
علامت، نشانه، علایم مثال: Fever is a common symptom of the flu. تب یکی از نشانه های شایع آنفولانزا است.
تلسکوپ مثال: He used a telescope to observe the stars in the night sky. او از تلسکوپ برای مشاهده ی ستاره ها در آسمان شب استفاده کرد.
داستان، افسانه مثال: She loved to listen to fairy tales before bedtime. او دوست داشت قبل از خواب به داستان های خیالی گوش کند.
پس، سپس مثال: She finished her work, then she went for a walk. او کار خود را تمام کرد، سپس برای قدم زدن رفت.
بالاتر از، در بالا، فوق العاده مثال: The sun was shining brightly in the sky above. خورشید در آسمان بالایی با درخشش درخشان بود.
سریع، تند مثال: There has been rapid progress in medical research in recent years. در سال های اخیر پیشرفت سریعی در تحقیقات پزشکی انجام شده است.
اینترنت مثال: He spent hours surfing the Internet for information. او ساعت ها در اینترنت به دنبال اطلاعات می گشت.
حریم خصوصی مثال: He valued his privacy and didn't like to share personal information. او به حریم خصوصی خود ارزش می داد و دوست نداشت اطلاعات شخصی خود ...
شکار، شکار کردن مثال: They went on a hunt in the forest to find deer. آن ها برای شکار گورخری به جنگل رفتند.
لباس یکنواخت، یکنواخت مثال: All the students wore the same uniform to school. همه ی دانش آموزان همان لباس یکنواخت را به مدرسه پوشیدند.
از آن زمان، از آن پس، زیرا مثال: He has been studying English since he was ten years old. او از ده سالگی به انگلیسی می خواند.
خودمطمئن، اعتماد به نفس مثال: She felt confident that she would pass the exam. او احساس اطمینان کرد که در آزمون قبول خواهد شد.
تهدید کردن، تهدید مثال: The dark clouds threaten to bring heavy rain. ابرهای تاریک به نظر می رسد تهدید به باران سنگین دارند.
خلبان، آزمایشی مثال: The pilot announced that the flight would be delayed due to bad weather. خلبان اعلام کرد که پرواز به دلیل آب و هوای بد تاخیر خو ...
ارائه، تقدیم مثال: She gave a presentation on climate change at the conference. او یک ارائه درباره تغییرات آب و هوا در کنفرانس داد.
نوشتن، نگارش مثال: His writing skills improved after taking a creative writing course. مهارت های نوشتاری او پس از گذراندن دوره ی نوشتن خلاقانه بهبود ...
نگه داشته شده، نگه داشتن مثال: She kept her promise to visit her grandmother every Sunday. او به قول خود که هر یکشنبه مادربزرگش را می بیند، پایبند ب ...
تلاش، کوشش مثال: With enough effort, you can achieve anything you set your mind to. با کافی بودن تلاش، می توانید هر چیزی که به آن فکر می کنید را دست ...
دریاچه مثال: They spent the weekend camping by the lake. آن ها آخر هفته را در کنار دریاچه گذراندند و کمپ زدند.
قرار دادن، گذاشتن مثال: He lay the book on the table and left the room. او کتاب را روی میز گذاشت و اتاق را ترک کرد.
آموزش، تحصیلات مثال: Education is the key to success. آموزش کلید موفقیت است.
سواری، سفر با وسیله نقلیه مثال: We went for a ride on the Ferris wheel at the amusement park. ما برای یک سفر با چرخ بزرگ در پارک تفریحی رفتیم.
شوخی، لطیفه مثال: She told a funny joke that made everyone laugh. او یک شوخی خنده دار را گفت که همه را به خنده انداخت.
یهودی مثال: He comes from a long line of Jewish ancestors. او از نسل های طولانی از پیشینیان یهودی اش می آید.
حرکت، انتقال مثال: The car was in motion when the accident occurred. ماشین در حال حرکت بود که حادثه رخ داد.
زنجیر، زنجیره مثال: He broke the chain with a bolt cutter. او زنجیر را با چاقوی برشی شکست.
سخت، سختی مثال: He worked hard to achieve his goals. او سخت کار کرد تا به اهدافش برسد.
خواهد، می خواست مثال: If I had more time, I would travel the world. اگر بیشتر از این به دستمان بود، جهان را سفر می کردیم.
صدا، احساس مثال: The sound of the waves crashing against the shore was soothing. صدای موج ها که به ساحل می زدند، آرامش بخش بود.
عملکرد، اجرا مثال: Her performance in the play was praised by the critics. عملکرد او در نمایش توسط منتقدان تحسین شد.
کارها، آثار مثال: The artist's works are displayed in galleries around the world. آثار هنرمند در گالری های سراسر دنیا به نمایش گذاشته می شوند.
بدهی، بدهکاری مثال: He struggled to pay off his student loan debt. او در تلاش بود تا بدهی وام تحصیلی خود را پرداخت کند.