پیشنهاد‌های حسین قربانی (مدرس سه زبان) (٣,١٦٧)

بازدید
٢,٤٨٢
تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

همجنس گرا، گی مثال: He came out as gay to his family and friends. او به خانواده و دوستانش گفت که همجنس گراست.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تعمیر کردن، ثابت کردن مثال: He called a plumber to fix the leaky faucet. او یک لوله کش را صدا زد تا شیر آب که نشتی داشت را تعمیر کند.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد

فنجان، لیوان مثال: She poured herself a cup of coffee to start her day. او یک لیوان قهوه برای شروع روز به خود ریخت.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

نقطه، مورد مثال: She made a valid point during the discussion. او در حین بحث یک نکته معتبر را مطرح کرد.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

رابطه، ارتباط مثال: Building a strong relationship with customers is crucial for business success. ساختن یک رابطه قوی با مشتریان برای موفقیت کسب و ک ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

متقاعد کردن مثال: She tried to convince her parents to let her go on the trip with her friends. او سعی کرد والدینش را متقاعد کند که اجازه دهند با دو ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

هدف، آرزو مثال: His goal was to become a successful entrepreneur. هدف او این بود که یک کارآفرین موفق شود.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جعبه، کادر مثال: He put the jewelry in a small box for safekeeping. او جواهرات را در یک جعبه کوچک برای نگهداری ایمن گذاشت.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

فاجعه، بلا مثال: The earthquake was a disaster for the small town. زمین لرزه یک فاجعه برای شهر کوچک بود.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٣

فرصت، امکان مثال: Don't miss the chance to travel while you're young. از فرصت سفر کردن در حالی که جوان هستید، دست نکشید.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اتوبوس مثال: I missed the bus this morning and had to walk to work. امروز صبح اتوبوس را از دست دادم و مجبور شدم پیاده به محل کار بروم.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اضافه کردن، افزودن مثال: She decided to add some salt to the soup to enhance the flavor. او تصمیم گرفت کمی نمک به سوپ اضافه کند تا طعم آن را بهبود ب ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد

عصبانی، خشمگین مثال: He was angry at himself for making such a careless mistake. او از خودش به خاطر انجام چنین اشتباهی ناشیانه عصبانی بود.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مرد، انسان مثال: The man sitting next to me on the bus offered me his seat. مردی که کنار من در اتوبوس نشسته بود، صندلی خود را به من پیشنهاد داد.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

کشف کردن، پیدا کردن مثال: She was thrilled to discover a hidden treasure in her backyard. او خوشحال بود که یک گنج پنهان را در پشت باغش کشف کرد.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

علت، موجب شدن مثال: Smoking is a leading cause of lung cancer. سیگار کشیدن یکی از علل اصلی سرطان ریه است.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خودت، خودتان مثال: Make sure to take care of yourself during this busy time. مطمئن شوید که در این زمان پرمشغله از خودتان مراقبت کنید.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

آموزش، تدریس مثال: She has dedicated her life to the teaching profession. او زندگی خود را به حرفه ی تدریس اختصاص داده است.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

قربانی، زخمی مثال: The victim of the accident was taken to the hospital for treatment. زخمی حادثه به بیمارستان برای درمان منتقل شد.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ادامه دادن، ادامه مثال: Despite the difficulties, they decided to continue with their plans. با وجود مشکلات، آن ها تصمیم گرفتند که با برنامه هایشان ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کارایی، کارآیی مثال: Increasing the efficiency of production has led to higher profits for the company. افزایش کارایی تولید به افزایش سودهای شرکت من ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

احترام، ارزش گذاری مثال: He treated his colleagues with respect and kindness. او با همکاران خود با احترام و مهربانی برخورد می کرد.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٢

اعتقاد، ایمان مثال: She had faith that everything would work out in the end. او اعتقاد داشت که همه چیز در نهایت خوب خواهد شد.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد

امتحان، بررسی، معاینه مثال: She passed the examination with flying colors. او با پرچم های سرخ ردیابی امتحان را گذراند.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد

فصل، زمان، موسم مثال: Spring is my favorite season because of the blooming flowers. به دلیل گل های رو به رشد، بهار فصل مورد علاقه من است.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

افتخار، خود ارجی، مغروری مثال: He felt a sense of pride when his painting won first prize. او احساس افتخار کرد وقتی نقاشی او جایزه یکم را برنده شد.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

همسر، خانم مثال: His wife is a doctor at the local hospital. همسر او دکتر در بیمارستان محلی است.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٢

غالب، تسلط آمیز مثال: The dominant species in the forest is the oak tree. گونه ی غالب در جنگل درخت بلوط است.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مورچه خوار مثال: The biologist studied the behavior of Myrmecophilous insects. زیست شناس رفتار حشرات مورچه خوار را مورد مطالعه قرار داد.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد

ضعیف، ناتوان مثال: The bridge collapsed due to weak foundations. پل به دلیل پایه های ضعیف فرو ریخت.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

نوزاد، کودک مثال: The infant slept peacefully in her crib. نوزاد به آرامی در تختخواب خود خوابید.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به این معنا که، به عبارت دیگر مثال: I prefer fruits, i. e. , apples and oranges, over candies. من میوه ها را ترجیح می دهم، به عبارت دیگر، سیب و پرتق ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بنابراین، پس مثال: She forgot her umbrella at home; therefore, she got wet in the rain. او چتر خود را خانه فراموش کرده بود؛ بنابراین، در باران خیس ش ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

توقف، ایستگاه، متوقف کردن مثال: The bus made a stop at the corner of the street. اتوبوس در گوشه خیابان توقف کرد.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

مسیر، راه، مسیرها مثال: We took a scenic route to enjoy the beautiful countryside. ما مسیری زیبا را برای لذت بردن از مناظر طبیعی زیبا انتخاب کردیم.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

قبر، جدی مثال: The news of his illness put a grave expression on her face. اخبار بیماری او باعث شد صورتش جدی شود.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

باید، بایستی مثال: You should always wear a helmet when riding a bike. همیشه باید زمان دوچرخه سواری کلاه ایمنی بزنید.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

معقول، قابل قبول مثال: The price of the meal was reasonable considering the portion size. قیمت غذا با توجه به اندازه ی سرو، معقول بود.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دام، محدوده، دسته ی مختلف مثال: The store offers a wide range of products to choose from. فروشگاه مجموعه ی گسترده ای از محصولات برای انتخاب فراهم می ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

محلی مثال: We support local businesses by shopping at the neighborhood market. ما با خرید از بازار محلی، کسب و کارهای محلی را حمایت می کنیم.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اتومبیل، ماشین مثال: He drove his automobile to work every day. او هر روز با اتومبیل خود به محل کار می رفت.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٢

ترکیب، ساختار مثال: The composition of the painting was carefully planned. ترکیب نقاشی با دقت برنامه ریزی شده بود.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

تماس، قرار گرفتن در معرض، انکار مثال: The exposure to sunlight can cause skin damage. تماس با نور خورشید می تواند به آسیب پوستی منجر شود.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کمربند مثال: He tightened his belt to keep his pants from falling down. او کمربند خود را فشرد تا جلوی افتادن شلوارش را بگیرد.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

تختخواب، رختخواب مثال: She was so tired that she fell asleep as soon as she got into bed. او از خستگی آنقدر بود که به سرعت به خواب رفت.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مال شما، شما مثال: Is this pen yours? این خودکار مال شماست؟

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تاثیر گذار بودن، تاثیر داشتن بر مثال: Lack of sleep can affect your mood and productivity. کمبود خواب می تواند بر خلق و خوی و بهره وری شما تاثیر بگذ ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

تعطیلات، تعطیل مثال: They went on vacation to Hawaii last summer. آن ها تابستان گذشته به هاوایی برای تعطیلات رفتند.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

هویت، شناسه مثال: She had to show her identity card at the security checkpoint. او باید کارت شناسایی خود را در نقطه کنترل امنیتی نشان دهد.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پیانو مثال: She practiced playing the piano for hours every day. او هر روز ساعت ها پیانو تمرین می کرد.