پیشنهادهای حسین قربانی (مدرس سه زبان) (٣,١٦٧)
حیاط مثال: The children played in the yard until it got dark. بچه ها تا تاریک شدن هوا در حیاط بازی کردند.
زیست شناسی مثال: She is studying Biology at university. او در دانشگاه در حال مطالعه زیست شناسی است.
توصیه، پیشنهاد مثال: I followed your recommendation and watched that movie. It was great! من پیشنهاد شما را دنبال کردم و آن فیلم را دیدم. عالی بود!
شخصی مثال: I prefer to keep my personal life private. من ترجیح می دهم زندگی شخصی ام را خصوصی نگه دارم.
همچنین مثال: She is not only intelligent but also hardworking. او نه تنها باهوش است بلکه پرتلاش هم هست.
مقابل مثال: It's the classic battle of good vs evil. این مبارزه ی کلاسیک خیر مقابل شر است.
مال او مثال: John is bringing his dog to the park. جان سگش را به پارک می آورد.
تخریب مثال: The hurricane caused widespread destruction in the coastal towns. توفان باعث تخریب گسترده ای در شهرهای ساحلی شد.
فروشگاه مثال: I need to stop by the grocery shop on my way home. من باید سری به سوپرمارکت بزنم وقتی دارم به خانه برمی گردم.
روغن مثال: She used olive oil to cook the vegetables. او از روغن زیتون برای پخت سبزیجات استفاده کرد.
بورژوازی مثال: The embourgeoisement of the middle class led to changes in their lifestyle. بورژوازی طبقه متوسط منجر به تغییراتی در شیوه زندگی آن ها ...
تنش مثال: Excessive stress can negatively impact your health. تنش های زیاد می تواند بر سلامتی شما تأثیر منفی بگذارد.
کسب و کار مثال: He's traveling to Tokyo on business. او به توکیو برای کسب و کار رفته است.
چای مثال: Would you like some tea with your breakfast? آیا می خواهید با صبحانه چای بنوشید؟
معنی مثال: What does this word mean? این کلمه چه معنی ای دارد؟
دیروز مثال: We went to the beach yesterday and had a great time. ما دیروز به ساحل رفتیم و وقت خوبی داشتیم.
لرزش مثال: She felt a shake in her hands from nervousness. او لرزشی در دست هایش از عصبانیت احساس کرد.
لب، لبه مثال: She applied lipstick to her lips. او رژ لب را به لب های خود زد. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی
رها کردن مثال: She accidentally dropped her phone in the pool. او به طور اتفاقی گوشی اش را در استخر رها کرد.
پول مثال: Can you lend me a few bucks until payday? می توانی تا روز حقوق چند دلار به من قرض دهی؟
آبی مثال: She painted her bedroom walls blue. او دیوارهای اتاق خوابش را آبی رنگ کرد.
شکست دادن مثال: The underdog team managed to beat the champions. تیم ضعیف توانست قهرمانان را شکست دهد.
گرد و خاک مثال: She wiped the dust off the old bookshelf. او گرد و خاک را از قفسه کتاب قدیمی پاک کرد.
زمان اضافی مثال: Do you have any spare change for the parking meter? آیا سکه اضافی برای پارک متر دارید؟
پرسیدن مثال: She decided to ask for directions from a passerby. او تصمیم گرفت از یک عابر ، راه را بپرسد.
خراب کردن مثال: Leaving food out in the sun can spoil it. گذاشتن غذاها زیر آفتاب می تواند آن ها را خراب کند.
جستجو کردن مثال: They seek adventure wherever they go. آن ها هرجا می روند، به دنبال ماجراجویی هستند. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپا ...
به یاد داشتن مثال: Please remember to lock the door when you leave. لطفاً به یاد داشته باش که وقتی می روی، در را قفل کنی.
آسان مثال: Learning to ride a bike is not as easy as it looks. یادگیری دوچرخه سواری هم آنطور که به نظر می آید آسان نیست.
نوک پستان مثال: The baby sucked on her mother's tit. نوزاد نوک پستان مادرش را مکید.
تصویر مثال: She took a picture of the sunset over the ocean. او عکسی از غروب آفتاب روی اقیانوس گرفت.
چمن مثال: The children played soccer on the grass field. بچه ها در زمین چمنی فوتبال بازی کردند.
دیدن مثال: I can't see without my glasses. بدون عینکم نمی توانم ببینم.
خوش شانس مثال: Winning the lottery made him feel incredibly lucky. برنده شدن در قرعه کشی او را بسیار خوش شانس کرد.
اندک مثال: There was only a fewtrils of evidence to support his claim. فقط اندکی از شواهد برای پشتیبانی از دعوای او وجود داشت.
گفته شده مثال: The rules are clearly laid out in the said document. قوانین به وضوح در سند مذکور ذکر شده اند.
تکلیف مثال: The teacher gave us an assignment to complete over the weekend. معلم به ما یک تکلیف داد که باید آن را در طی آخر هفته تکمیل کنیم.
روشن مثال: She lit a candle to create a cozy atmosphere. او یک شمع را روشن کرد تا یک محیط دوستانه ایجاد کند.
به مربوط به گودی ها مثال: Cavernosal smooth muscle plays a crucial role in penile erection. عضله صاف گودی ها نقش مهمی در انتصاب قضیه ایفا می کند.
جداکردن مثال: The surgeon performed a resection of the tumor. جراح یک جداکردن از تومور انجام داد.
کم شدن مثال: There was a noticeable slackening in productivity after the holidays. بعد از تعطیلات، کاهش قابل توجهی در تولیدی مشاهده شد.
سوزن مثال: She pricked her finger with a sewing pin. او انگشتش را با یک سوزن دوختن زخم زد.
درد مثال: After the long hike, her feet were aching. بعد از پیاده روی طولانی، پاهایش درد می کرد.
یکشنبه مثال: We're planning to go for a picnic next Sunday. ما قصد داریم یک پیک نیک از سری ببریم یکشنبه آینده.
اراده مثال: With strong willpower, you can achieve anything you set your mind to. با اراده قوی، می توانید هر چیزی را که به آن فکر کرده اید، دست یافت ...
آرزو مثال: She made a wish upon a shooting star. او آرزویی بر یک ستاره سوزان کرد.
موش مثال: There was a rat in the kitchen, so we had to call the exterminator. در آشپزخانه یک موش بود، بنابراین مجبور شدیم به مبارزه با آن بپردازیم.
واقعیت پذیرفتن مثال: After much discussion, they settled on a compromise. پس از بسیاری از بحث ها، آن ها به یک توافق رسیدند.
کارایی مثال: Increasing the efficiency of the production line led to higher profits. افزایش کارایی خط تولید منجر به سودهای بیشتر شد.
دوازده تایی مثال: I bought a dozen eggs from the store. من یک دوازده تایی تخم مرغ از فروشگاه خریدم.