پیشنهاد‌های حسین قربانی (مدرس سه زبان) (٣,١٦٧)

بازدید
٢,٤٩٦
تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

حیاط مثال: The children played in the yard until it got dark. بچه ها تا تاریک شدن هوا در حیاط بازی کردند.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

زیست شناسی مثال: She is studying Biology at university. او در دانشگاه در حال مطالعه زیست شناسی است.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

توصیه، پیشنهاد مثال: I followed your recommendation and watched that movie. It was great! من پیشنهاد شما را دنبال کردم و آن فیلم را دیدم. عالی بود!

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

شخصی مثال: I prefer to keep my personal life private. من ترجیح می دهم زندگی شخصی ام را خصوصی نگه دارم.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٢

همچنین مثال: She is not only intelligent but also hardworking. او نه تنها باهوش است بلکه پرتلاش هم هست.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

مقابل مثال: It's the classic battle of good vs evil. این مبارزه ی کلاسیک خیر مقابل شر است.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

مال او مثال: John is bringing his dog to the park. جان سگش را به پارک می آورد.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

تخریب مثال: The hurricane caused widespread destruction in the coastal towns. توفان باعث تخریب گسترده ای در شهرهای ساحلی شد.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

فروشگاه مثال: I need to stop by the grocery shop on my way home. من باید سری به سوپرمارکت بزنم وقتی دارم به خانه برمی گردم.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

روغن مثال: She used olive oil to cook the vegetables. او از روغن زیتون برای پخت سبزیجات استفاده کرد.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بورژوازی مثال: The embourgeoisement of the middle class led to changes in their lifestyle. بورژوازی طبقه متوسط منجر به تغییراتی در شیوه زندگی آن ها ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد

تنش مثال: Excessive stress can negatively impact your health. تنش های زیاد می تواند بر سلامتی شما تأثیر منفی بگذارد.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کسب و کار مثال: He's traveling to Tokyo on business. او به توکیو برای کسب و کار رفته است.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

چای مثال: Would you like some tea with your breakfast? آیا می خواهید با صبحانه چای بنوشید؟

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد

معنی مثال: What does this word mean? این کلمه چه معنی ای دارد؟

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

دیروز مثال: We went to the beach yesterday and had a great time. ما دیروز به ساحل رفتیم و وقت خوبی داشتیم.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد

لرزش مثال: She felt a shake in her hands from nervousness. او لرزشی در دست هایش از عصبانیت احساس کرد.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

لب، لبه مثال: She applied lipstick to her lips. او رژ لب را به لب های خود زد. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

رها کردن مثال: She accidentally dropped her phone in the pool. او به طور اتفاقی گوشی اش را در استخر رها کرد.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد

پول مثال: Can you lend me a few bucks until payday? می توانی تا روز حقوق چند دلار به من قرض دهی؟

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

آبی مثال: She painted her bedroom walls blue. او دیوارهای اتاق خوابش را آبی رنگ کرد.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٣

شکست دادن مثال: The underdog team managed to beat the champions. تیم ضعیف توانست قهرمانان را شکست دهد.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

گرد و خاک مثال: She wiped the dust off the old bookshelf. او گرد و خاک را از قفسه کتاب قدیمی پاک کرد.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٢

زمان اضافی مثال: Do you have any spare change for the parking meter? آیا سکه اضافی برای پارک متر دارید؟

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پرسیدن مثال: She decided to ask for directions from a passerby. او تصمیم گرفت از یک عابر ، راه را بپرسد.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

خراب کردن مثال: Leaving food out in the sun can spoil it. گذاشتن غذاها زیر آفتاب می تواند آن ها را خراب کند.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٢

جستجو کردن مثال: They seek adventure wherever they go. آن ها هرجا می روند، به دنبال ماجراجویی هستند. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپا ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

به یاد داشتن مثال: Please remember to lock the door when you leave. لطفاً به یاد داشته باش که وقتی می روی، در را قفل کنی.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد

آسان مثال: Learning to ride a bike is not as easy as it looks. یادگیری دوچرخه سواری هم آنطور که به نظر می آید آسان نیست.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نوک پستان مثال: The baby sucked on her mother's tit. نوزاد نوک پستان مادرش را مکید.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد

تصویر مثال: She took a picture of the sunset over the ocean. او عکسی از غروب آفتاب روی اقیانوس گرفت.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

چمن مثال: The children played soccer on the grass field. بچه ها در زمین چمنی فوتبال بازی کردند.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دیدن مثال: I can't see without my glasses. بدون عینکم نمی توانم ببینم.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

خوش شانس مثال: Winning the lottery made him feel incredibly lucky. برنده شدن در قرعه کشی او را بسیار خوش شانس کرد.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اندک مثال: There was only a fewtrils of evidence to support his claim. فقط اندکی از شواهد برای پشتیبانی از دعوای او وجود داشت.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گفته شده مثال: The rules are clearly laid out in the said document. قوانین به وضوح در سند مذکور ذکر شده اند.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تکلیف مثال: The teacher gave us an assignment to complete over the weekend. معلم به ما یک تکلیف داد که باید آن را در طی آخر هفته تکمیل کنیم.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

روشن مثال: She lit a candle to create a cozy atmosphere. او یک شمع را روشن کرد تا یک محیط دوستانه ایجاد کند.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد

به مربوط به گودی ها مثال: Cavernosal smooth muscle plays a crucial role in penile erection. عضله صاف گودی ها نقش مهمی در انتصاب قضیه ایفا می کند.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جداکردن مثال: The surgeon performed a resection of the tumor. جراح یک جداکردن از تومور انجام داد.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کم شدن مثال: There was a noticeable slackening in productivity after the holidays. بعد از تعطیلات، کاهش قابل توجهی در تولیدی مشاهده شد.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٢

سوزن مثال: She pricked her finger with a sewing pin. او انگشتش را با یک سوزن دوختن زخم زد.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
-١٨

درد مثال: After the long hike, her feet were aching. بعد از پیاده روی طولانی، پاهایش درد می کرد.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

یکشنبه مثال: We're planning to go for a picnic next Sunday. ما قصد داریم یک پیک نیک از سری ببریم یکشنبه آینده.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
-٢٧

اراده مثال: With strong willpower, you can achieve anything you set your mind to. با اراده قوی، می توانید هر چیزی را که به آن فکر کرده اید، دست یافت ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

آرزو مثال: She made a wish upon a shooting star. او آرزویی بر یک ستاره سوزان کرد.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد

موش مثال: There was a rat in the kitchen, so we had to call the exterminator. در آشپزخانه یک موش بود، بنابراین مجبور شدیم به مبارزه با آن بپردازیم.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

واقعیت پذیرفتن مثال: After much discussion, they settled on a compromise. پس از بسیاری از بحث ها، آن ها به یک توافق رسیدند.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کارایی مثال: Increasing the efficiency of the production line led to higher profits. افزایش کارایی خط تولید منجر به سودهای بیشتر شد.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دوازده تایی مثال: I bought a dozen eggs from the store. من یک دوازده تایی تخم مرغ از فروشگاه خریدم.