پیشنهادهای حسین قربانی (مدرس سه زبان) (٣,١٦٧)
زنگ، گل مثال: The sound of the bell signaled the end of class. صدای زنگ پایان کلاس را اعلام کرد.
در برابر، علیه مثال: The team played against their biggest rivals in the final match. تیم در مسابقه ی نهایی در برابر حریفان بزرگترین خود بازی کرد.
راه اندازی، شروع مثال: The company plans to launch its new product next month. شرکت قصد دارد محصول جدید خود را ماه آینده راه اندازی کند.
شنیدن، گوش کردن مثال: His hearing was impaired after years of exposure to loud noises. پس از سال ها تماس با صداهای بلند، شنوایی او آسیب دید.
شناور، شنا مثال: The boat began to float on the calm waters of the lake. قایق شروع به شناور شدن در آبهای آرام دریاچه کرد.
قراردادن ممنوعیت، حظر مثال: Smoking is banned in most public places. دخانیات در اکثر اماکن عمومی ممنوع است.
اقدام، اندازه گیری مثال: The government took measures to improve road safety. دولت اقداماتی را برای بهبود ایمنی جاده ها انجام داد.
دخالت، شرکت مثال: Her involvement in the project was crucial to its success. دخالت او در پروژه برای موفقیت آن حیاتی بود.
قبلی، پیشین مثال: She reviewed her notes from the previous meeting. او یادداشت های خود را از جلسه قبلی مرور کرد.
تجاری، تبلیغاتی مثال: The company aired a commercial during the Super Bowl. شرکت در حین بازی فینال فوتبال آمریکایی تبلیغاتی پخش کرد.
آرزو، خواست مثال: I wish I could travel around the world someday. کاش روزی بتوانم به دور دنیا سفر کنم.
بحرانی، اساسی مثال: The situation is critical, and we need to act quickly. وضعیت بحرانی است و ما باید به سرعت اقدام کنیم.
نتیجه، استنتاج مثال: In conclusion, I believe we should invest in renewable energy sources. در نتیجه، باور دارم باید در منابع انرژی قابل تجدید اعتبا ...
تمرین، عمل مثال: Practice makes perfect. تمرین باعث کامل شدن می شود.
ساکن، اقامت کننده مثال: The new resident of the apartment building introduced herself to her neighbors. ساکن جدید ساختمان آپارتمانی خود را به همسایگ ...
ترجیحاً، بهتر مثال: I would rather stay home and relax tonight. من ترجیح می دهم امشب در خانه بمانم و استراحت کنم.
ظرف، مخزن مثال: Please put the leftovers in a container and store them in the refrigerator. لطفاً غذای باقی مانده را در یک ظرف بگذارید و در یخچال نگ ...
مخلوط کردن، آمیختن مثال: Mix the flour and water to make dough. آرد و آب را با هم مخلوط کنید تا خمیر بسازید.
ملاحظه، درنظر گرفتن مثال: We need to take into consideration all the possible outcomes before making a decision. ما باید تمامی نتایج ممکن را قبل از ...
سالم، بهداشتی مثال: Eating fruits and vegetables is important for maintaining a healthy lifestyle. خوردن میوه ها و سبزیجات برای حفظ سبک زندگی سالم ا ...
بسیار کم، به سختی مثال: She could hardly keep her eyes open. او به سختی می توانست چشمانش را باز نگه دارد.
نوجوان مثال: Teenagers need support and guidance from their parents. نوجوانان به حمایت و راهنمایی از والدین خود نیاز دارند.
مشکل، دردسر مثال: I'm having trouble understanding this concept. در درک این مفهوم دچار مشکل شده ام.
اجزاء، مؤلفه مثال: The computer has several components such as a processor and memory. کامپیوتر دارای چندین مؤلفه مانند پردازنده و حافظه است.
از، از سوی مثال: I received a gift from my friend. من یک هدیه از دوستم دریافت کردم.
استفاده مثال: Please use the stairs instead of the elevator. لطفاً از پله ها به جای آسانسور استفاده کنید.
بسیار بزرگ، عظیم مثال: The earthquake caused tremendous damage to the city. زمین لرزه خسارت بسیار زیادی به شهر وارد کرد.
حیوان خانگی مثال: She has a pet dog named Max. او یک سگ خانگی به نام مکس دارد.
دکمه مثال: Press the button to start the machine. برای راه اندازی ماشین دکمه را فشار دهید.
طبیعت، ماهیت مثال: I love spending time in nature. من عاشق گذراندن وقت در طبیعت هستم.
الکترونیکی مثال: My phone is an electronic device. تلفن من یک دستگاه الکترونیکی است.
توزیع مثال: The distribution of food to the refugees is ongoing. توزیع غذا برای پناهندگان ادامه دارد.
همه، هر کس مثال: Everyone is invited to the party. همه به مهمانی دعوت شده اند.
انکار کردن مثال: He denied any involvement in the crime. او هرگونه دخالت در جرم را انکار کرد.
درست، صحیح مثال: Your answer is correct. پاسخ شما صحیح است.
سهم، به اشتراک گذاشتن مثال: Let's share the pizza. بیایید پیتزا را تقسیم کنیم.
مورد، قضیه مثال: The police are investigating the case. پلیس درحال بررسی مورد است.
انتقال دادن، ابراز کردن مثال: She used art to express her feelings. او از هنر برای ابراز احساساتش استفاده می کند.
بیمه مثال: I have health insurance. بیمه سلامتی دارم.
جوانی، جوانان مثال: In my youth, I traveled a lot. در جوانی ام، زیاد سفر کردم.
اهریمن انضباط مثال: He is a bit of a martinet when it comes to rules. وقتی به قوانین می رسد، او کمی اهریمن انضباط است.
کاسه، مشت مثال: She put the fruit in a bowl. او میوه ها را در یک کاسه گذاشت.
پاییز مثال: The leaves turn yellow in autumn. برگ ها در پاییز زرد می شوند.
تقریباً، حدوداً مثال: It will take approximately two hours to reach there. برای رسیدن به آن تقریباً دو ساعت طول می کشد.
ارزیابی کردن مثال: The teacher will assess our progress in the next class. معلم پیشرفت ما را در کلاس بعدی ارزیابی خواهد کرد.
ویدیو، فیلم مثال: Let's watch a video on YouTube. بیایید یک ویدیو را در یوتیوب تماشا کنیم.
پدیده مثال: The Northern Lights are a natural phenomenon. نورهای شمالی یک پدیده طبیعی هستند.
خصوصی مثال: This is a private conversation. این یک گفتگوی خصوصی است.
مفید، کمک کننده مثال: His advice was very helpful. نصیحت او بسیار مفید بود.
اعتراض مثال: People gathered outside the government building to protest. مردم در خارج از ساختمان دولت برای اعتراض جمع شدند.