٢ رأی
٣ پاسخ
١٠٩ بازدید

Sunk cost معنی؟

٥ روز پیش
٠ رأی

هزینه‌ی هدر رفته، هزینه از دست رفته، هزینه غیر قابل بازیافت.  هزینه‌ای است که پرداخت شده است و دیگر قابل بازیابی نیست. این مقدار همان مبلغی است که دیگر تأثیری در تصمیمات مالی آینده کسب‌وکار ندارد.

٤ روز پیش
١ رأی
تیک ٤ پاسخ
٧٤ بازدید

آره چه لحاظ باهم متفاوت اند ؟؟

١٠٨
٢ هفته پیش
٣ رأی

معنی house: ساختمانی برای سکونت انسان، به ویژه ساختمانی که از یک طبقه همکف و یک یا چند طبقه بالا تشکیل شده باشد. وقتی گویندگان بومی انگلیسی از house استفاده می‌کنند، به ساختمان یا سازه ای اشاره می کن ...

٢ هفته پیش
٢ رأی
٤ پاسخ
٧٧ بازدید

میشه این رو ترجمه کنید برام؟

٢٠
٢ هفته پیش
٢ رأی

چرا منو لوس می کنی؟

٢ هفته پیش
٢ رأی
٤ پاسخ
٧٠ بازدید

چه معادل فارسی برای لغت بیگانه ی  "  پارامتر"  داریم ؟

١ ماه پیش
٢ رأی

متغیر ، عامل متغیر

١ ماه پیش
٠ رأی
تیک ٢ پاسخ
٤٢ بازدید

فرق they  و those

١ ماه پیش
٢ رأی

they: ضمیر: معمولاً به عنوان ضمیر موضوعی مفرد یا جمع استفاده می‌شود و اشاره به افراد (یا چیزها) دارد که قبلاً نام برده شده‌اند. ضمیر جنسیت نامعلوم: در انگلیسی مدرن، “they” می‌تواند به عنوان یک ضمیر ...

١ ماه پیش
١ رأی
تیک ٢ پاسخ
٤١ بازدید

فرق would like و want

١ ماه پیش
٢ رأی

Want: معنی: “خواستن” یا “تمایل داشتن” کاربرد: بیان تمایل یا نیاز. در موقعیت های اجتماعی ریلکس تر و صمیمانه تر مثل جمع های خانوادگی و دوستان که حفظ گفتمان مودبانه چندان ضرورتی ندارد استفاده از want ...

١ ماه پیش
١ رأی
تیک ٢ پاسخ
٥٨ بازدید

معادل فارسی  " vp of product"

١ ماه پیش
٢ رأی

معاون محصول (Vice President of Product)

١ ماه پیش
٠ رأی
تیک ٤ پاسخ
٦٣ بازدید

فرق forgot, forgotten 

١ ماه پیش
٢ رأی

صرف فعل انگلیسی forget to forget : مصدر ،  فراموش کردن forgot : گذشته، فراموش کرد forgotten : حالت سوم ، فراموش کرده

١ ماه پیش
٧ رأی
تیک ١٧ پاسخ
٩٨٧ بازدید

نیهیلیست چیه؟؟؟

٣٧٠
٨ ماه پیش
٥ رأی

هیچ انگاری یا نیهیلیسم برگرفته از کلمه لاتین nihil به معنای هیچ است. به گفتار نیچه، نیهیلیسم یا هیچ انگاری به معنای بی‌ارزشی ارزش‌ها نیست؛ بلکه به معنای بی‌ارزش شدن ارزش‌ها است.

٨ ماه پیش
١ رأی
١ پاسخ
١٩٠ بازدید

معنی واژه moh  را به انگلیسی لطفا بگویید

٩ ماه پیش
رأی

این اصطلاح تخصصی مربوط به رشته پزشكی است. m.o.h.=medical officer of health افسر پزشک بهداشت

٩ ماه پیش
٣ رأی
٥ پاسخ
٢٨١ بازدید

دلداده به انگلیسی چی میشه 

٩ ماه پیش
٠ رأی

inamorata , sweetheart, love, lover, paramour, bonne amie, mistress, concubine, girl, fancy woman, leman, hetaera, inamorata, ladylove, lovemate , female lover, mistress

٩ ماه پیش
٠ رأی
١ پاسخ
١٥٩ بازدید

معنیش رو میخوام  رستگاری و پارسایی و پاکدامینی شان

١١ ماه پیش
٠ رأی

پاکدامنی: از گناه دوری کردن، پرهیزکار بودن پارسایی: پرهیزکاری پاکدامنی و پارسایی: مراعات النظیر ، مترادف

٩ ماه پیش
٧ رأی
١٦ پاسخ
٧٣٣ بازدید

سلام دوستان! میخواستم بدونم تیمارستان در انگلیسی معادل تک کلمه ای داره که مستقیما به معنای تیمارستان باشه یا نه .  میدونم که "mental hospital" این معنی رو میده اما دنبال چیز دیگه ای هستم .

٩ ماه پیش
٢ رأی

    lunatic asylum , madhouse , loony bin , madhouse , bedlam , bughouse , booby hatch

٩ ماه پیش
٠ رأی
٤ پاسخ
١٣٥ بازدید

سلام دوستان میشه این جمله برام ترجمه کنید؟ Gifted understudies frequently harbor a variety of assorted scholarly interests, and getting to realize their interests can assist you with fitting examples given your most brilliant understudies.

٣٤
١ سال پیش
١ رأی

دانش‌آموزان با استعداد معمولاً دارای انواع مختلفی از علایق علمی هستند و پی بردن به علایق آن‌ها می‌تواند به شما در ارائه مثال‌های مناسب با توجه به درخشان‌ترین مطالعات شما کمک کند.

١ سال پیش
٠ رأی
تیک ٣ پاسخ
١٨٩ بازدید

My longing weeps for everything my longing shoots back at me to kill or be killed

١ سال پیش
١ رأی

درود  و  احترام اشتیاق

١ سال پیش
٠ رأی
٢ پاسخ
٣٤٩ بازدید

در اکثر روستا های ایران خانه ها روی سقف یکدیگر ساخته می شدند در جایی خواندم که اسم آنها خانه های خشتی تافتان است، تافتان در اینجا یعنی چه؟ 

١ سال پیش
١ رأی

شهرستان تفتان یکی از شهرستان‌های استان سیستان و بلوچستان ایران است. مرکز این شهرستان، شهر نوک‌آباد است. شهرستان تفتان از شمال شرقی با شهرستان میرجاوه، از شمال غربی با شهرستان زاهدان، از غرب تا جنوب با شهرستان ایرانشهر و از جنوب شرقی تا شرق با شهرستان خاش همسایه است.

١ سال پیش
١ رأی
تیک ١ پاسخ
١٦٣ بازدید

معادل عربی میوه ها( تابستانی و زمستانی و استوایی و...) 

١ سال پیش
٢ رأی

 ❊ سیب: تفاح  ❊ هندوانه: ( رگی در لهجه عراقی) (بطیخ الاحمر، یح:در لهجه خلیجی)  ❊ پرتقال: برتقال  ❊ گلابی: ( عرموط در لهجه عراقی) (کمثره:در لهجه خلیجی)  ❊ گیلاس: کرز   ...

١ سال پیش
٦ رأی
تیک ٢٠ پاسخ
١,٩٢١ بازدید

سلام به جای اصطلاح in my opinion چی میشه استفاده کرد ؟

١ سال پیش
١٧ رأی

✪ روشهای گوناگون اظهارنظر ❂ In my opinion به نظر من ❂ As far as I’m concerned تا جایی که اطلاع دارم ❂ It is my belief باور دارم که ❂ From my point of view از نقطه نظر من ❂ If you ask me اگه ...

١ سال پیش
١ رأی
تیک ٤ پاسخ
٨٤٠ بازدید

کلمه ی اینگیلیسی prospect  چه معنا و مفهومی را به زبان فارسی دارد

١ سال پیش
٢ رأی

چشمداشت، امید انجام چیزی، دورنما، انتظار،   اکتشاف کردن برای مثال:  good job prospects  آینده کاری درخشان  シ

١ سال پیش
٠ رأی
تیک ٣ پاسخ
١٨٨ بازدید

سلام  misplacing دقیقا جه معنی هایی میده؟ در کتاب  4000 واژه جلد سوم ص 117 نوشته

٢٤٣
١ سال پیش
١ رأی

در محل اشتباه قرار دادن، جا گذاشتن، گم کردن (چیزی را در جایی گذاشتن و جای آن را فراموش کردن)

١ سال پیش
١٠ رأی
تیک ٩ پاسخ
١,٢١٠ بازدید

نام رنگ های پر کاربرد در  عربی چی میشه؟ مثلا: سبز، آبی، قرمز و...

١ سال پیش
٢٣ رأی

آبی: ازرق زرد: اصفر سبز: اخضر قرمز : احمر سفید: ابیض سیاه: اسود نارنجی: برتقالی بنفش: بنفسجی قهوه ای: بنی صورتی: وردی خاکستری: رمادی سرمه ای: کحلی زرشکی: احمر غامق نوک مدادی: رصاصی لاجوردی: لازوردی ارغوانی: ارجوانی نخودی: حمصی بلوطی: کستنایی رنگ روشن: لون فاتح رنگ تیره: لون قاتم، لون غامق

١ سال پیش
٨ رأی
تیک ٢ پاسخ
٦٠٥ بازدید

شغل های معروف و به عربی میتونین بگین مثل: خیاط، نانوا، کشاورز و..

١ سال پیش
١١ رأی

آشپز: طَبّاخ آهنگر: حَدّاد آتش نشان : اِطفائیّ بازیکن : لاعِب ریاضیّ بازیگر: مُمَثَّل پزشک : طبیب باغبان : بُستانی ّ پرستار: مُمَرَّض پلیس :شُرطیّ کارآگاه: شرطیّ سِری تایپیست : طَبّاع تراشک ...

١ سال پیش
٢ رأی
تیک ١ پاسخ
٣٢٨ بازدید

طبق تعریفی که من از «مسند» در زبان فارسی خوندم توی منابع مختلف: صفت یا حالتی است که آن را به نهاد نسبت می دهند. راستش این رو من درست متوجه نمیشم که دقیقا توی مثال ها چه کلمه ای مسند هست. اینکه گفت ...

١ سال پیش
٢ رأی

برای پیدا کردن مسند اول باید فعل و نهاد را پیدا کرد. بعد با دو کلمه "چی" و " چگونه" مسند را پیدا می‌کنیم.  فعل های اسنادی= است، بود، شد، گشت، گردید، شود و باشد

١ سال پیش