پیشنهادهای Bryan Fury (٩,٣٩٨)
خال خالی ( دارای طرح دایره های کوچک ) صفت "She wore a polka dot dress. " نقطه نقطه ( با دایره های رنگی ) صفت " The bag had a white polka dot desig ...
چهارخانه ( دارای طرح مربع های متقاطع ) صفت "He wore a checked shirt. " بررسی شده ( بازبینی یا کنترل شده ) صفت "The information has been checked th ...
راه راه ( دارای خطوط موازی ) صفت "The striped shirt looked good on him. " خط دار ( با خطوط رنگی ) صفت "She wore a striped dress to the party. "
شل ( مقابل تنگ ) صفت "The screw is loose. " گشاد ( بزرگتر از اندازه ) صفت "These pants are too loose. " آزاد ( غیر مقید ) صفت "Keep the dog loos ...
تنگ ( با فضای کم ) صفت "The jeans are too tight. " محکم ( سفت و غیرقابل حرکت ) صفت "Make sure the lid is tight. " ضد نفوذ ( آب یا هوا به آن وارد ...
زرجوف ناکسوس ( نام یک عطر ) اسم "I really love the smell of Xerjoff Naxos. " ناکسوس زرجوف ( عنوان ادکلن ) اسم "Xerjoff Naxos is a very popular per ...
زرجوف الکساندریا ( نام یک عطر ) اسم "Have you ever tried Xerjoff Alexandria?" الکساندریا زرجوف ( عنوان ادکلن ) اسم "Xerjoff Alexandria is known fo ...
آب و هوا ( شرایط جوی ) اسم "The weather is beautiful today. " وضع هوا ( پیش بینی شرایط جوی ) اسم "Check the weather forecast before you go out. " ...
ویترین یخچال ( محفظه خنک کننده نمایشی ) اسم "The deli counter had a refrigerator case filled with various cheeses. " محفظه یخچال دار ( محفظه خنک کن ...
ویترین ( جعبه یا محفظه ای شیشه ای یا شفاف که برای نمایش اشیاء در آن قرار داده می شود. ) اسم "The museum had a beautiful display case full of ancient ...
حامل ( شخص یا چیزی که چیزی را حمل می کند ) اسم "The carrier delivered the package to my door. " شرکت حمل و نقل ( شرکتی که خدمات حمل و نقل ارائه می ...
شماره رهگیری ( کدی برای پیگیری وضعیت مرسوله - اسم ) "Enter your tracking number here. "
اعلام کردن ( به طور رسمی یا عمومی بیان کردن چیزی - فعل ) "They declared the winner. " اظهار داشتن ( ابراز عقیده به صورت علنی و رسمی - فعل ) "They ...
خطرناک ( بسیار آسیب زا یا احتمال آسیب دیدگی - صفت ) "The chemicals are hazardous. " پرهزینه ( پر ضرر یا همراه با خطرات جانی - صفت ) " We had to r ...
دانش ( آگاهی و اطلاعاتی که از طریق تجربه یا مطالعه به دست می آید - اسم ) "He has a vast knowledge of history. " آگاهی ( به تجربه دست پیدا کردن و ب ...
توانایی ( داشتن مهارت یا قدرت لازم برای انجام کاری - اسم ) "He has the capability to lead. " قابلیت ( ویژگی که اجازه انجام عملی را میدهد - اسم ) ...
رعایت ( عمل کردن مطابق با قوانین و دستورالعمل ها - اسم ) "We must show full compliance. " اطاعت ( اطاعت پذیری و فرمانبری در مقابل قانونی - اسم ) ...
اطمینان حاصل کردن ( مطمئن شدن از اینکه چیزی اتفاق می افتد - فعل ) "We are ensuring safety. " تضمین کردن ( ضمانت به رخ دادن چیزی - فعل ) "She work ...
ترانزیت ( فرایند حمل و نقل کالا یا افراد - اسم ) "The goods are in transit. " حمل ( جابجا کردن چیزی از مکانی به مکانی دیگر - اسم ) " We are expec ...
مقررات ( قوانین و دستورالعمل های رسمی - اسم ) "The new safety regulations are very important. " آیین نامه ( مجموعه قوانین یا اصولی مشخص - اسم ) " ...
سیاست ( مجموعه ای از قوانین یا اصول برای هدایت تصمیم گیری ها - اسم ) "We have a clear policy on returns. " رویه ( نحوه و روش کاری یک سازمان - اسم ...
پایبندی ( چسبیدن به یک قانون یا اصل - فعل ) "They are adhering to the rules. " چسبیدن ( متصل شدن و همرا ه کردن چیزی - فعل ) "The bandage wasn't p ...
مهارت ( توانایی انجام دادن کاری به خوبی - اسم ) "He has high proficiency in languages. " چیره دستی ( توانایی زیاد و تسلط داشتن در کاری - اسم ) "H ...
چند کار همزمان انجام دادن ( انجام دادن چند کار در یک زمان - فعل ) "She can multitask efficiently. " چند وظیفه بودن ( دارای قابلیت های انجام چندین ...
تایید کردن ( ثابت کردن یا اطمینان حاصل کردن از صحت چیزی - فعل ) "I need to verify his identity. " بررسی ( جستجو کردن جهت اطلاع از صحت - فعل ) "Le ...
دقت ( درستی و صحت چیزی - اسم ) "We need to verify the accuracy of this data. " صحت ( مطابقت کامل چیزی با اصل واقعیت - اسم ) " Her method provides ...
اندازه گیری ( تعیین اندازه یا مقدار چیزی - اسم ) "Take the measurement of the window. " مقیاس ( سنجش سایز یا حجم - اسم ) " Her specific area of s ...
معتبر سازی ( تایید کردن صحت یا اعتبار چیزی - فعل ) "We are validating the data now. " تایید کردن ( به تصدیق رساندن ادعایی یا حقیقتی - فعل ) "They ...
سازماندهی کردن ( مرتب کردن یا ساختاربندی چیزی به شکلی منظم و موثر - فعل ) "She is very good at organizing events. " برنامه ریزی ( به شکل دادن به ب ...
توجه ( اعتنا یا اهمیت دادن به چیزی - اسم ) "I have a high regard for her work ethic. " ملاحظه ( نوع دقت در بررسی و عمل - اسم ) " I had great rega ...
بخش ( بخشی از یک سازمان بزرگ تر که وظایف خاصی دارد - اسم ) "She works in the sales department. " اداره ( بخش جدا و اختصاصی - اسم ) " You need to ...
خدمت ( فعالیتی که برای کمک یا رفع نیاز دیگران انجام می شود - اسم ) "The hotel offers excellent service. " سرویس ( بخش تعمیر و نگهداری یا مجموعه اق ...
نظارت ( عمل کنترل و بررسی مداوم چیزی - اسم ) "We have strict monitoring systems in place. " بررسی مداوم ( اقداماتی جهت چک کردن سلامت یا روند فعالی ...
متخصص ( فردی که در زمینه خاصی دانش و مهارت زیادی دارد - اسم ) "He is a heart specialist. " کارشناس ( فرد خبره با تجربه و علم کافی در مورد کاری - ا ...
دستیار ( فردی که به فرد دیگری کمک می کند و وظایف او را پشتیبانی می کند - اسم ) "She works as a research assistant at the university. " معاون ( فرد ...
کارمند دفتری ( فردی که وظایف دفتری را انجام می دهد - اسم ) "She worked as a clerk in the accounting department. " متصدی ( فردی در اداره یا موسسه م ...
حمل و نقل ( جابجایی افراد یا کالاها از مکانی به مکان دیگر - اسم ) "Public transportation is important in large cities. " جابجایی ( جابه جایی اجسام ...
مدیر ( شخصی که مسئول اداره یک سازمان یا بخش است - اسم ) "The school administrator made some important decisions. " سرپرست ( کسی که مدیریت کار گروه ...
تولید کردن ( ایجاد یا به وجود آوردن چیزی - فعل ) "The power plant is generating electricity. " ایجاد کردن ( به وجود آوردن مفهومی یا ماده جدید - فع ...
اطلاعات ( دانش یا آگاهی که از طریق مطالعه یا تجربه به دست می آید - اسم ) "The police need more information about the crime. " داده ها ( جزییات عدد ...
جزئیات ( اطلاعات کوچک و خاص درباره چیزی - اسم ) "Please provide more details about the incident. " شرح ( بررسی کامل درباره مشخصات و بخش های مختلف ...
مبدا ( محل یا نقطه ای که چیزی از آنجا شروع شده یا آمده است - اسم ) "What is the origin of the tradition?" منشا ( نقطه ای از کجا شروع شدن چیزی - اس ...
مقصد ( مکانی که کسی یا چیزی به آنجا سفر می کند - اسم ) "What is the final destination of your journey?" هدف ( موقعیت معینی که قرار به رسیدن و تحقق ...
کالاها ( اقلامی که برای فروش یا تجارت تولید می شوند - اسم ) "The store sells a variety of household goods. " اجناس ( وسایل برای حمل و نقل و تجارت ...
شرح ( بیان یا توصیف چیزی با کلمات - اسم ) "He gave a detailed description of the incident. " توصیف ( نوع نشان دادن و اطلاع رسانی خصوصیت چیزی - اسم ...
وزن ( اندازه سنگینی یک جسم - اسم ) "The weight of the box was too heavy for me. " اهمیت ( میزان سنگینی مسئولیت یا تاثیری - اسم ) "His opinion had ...
حمل و نقل ( فرایند جابجایی کالا از مکانی به مکان دیگر - اسم ) "We offer free shipping on orders over $100. " ارسال ( به کارگیری وسیله و راه های ان ...
شکننده ( به آسانی آسیب پذیر یا شکسته می شود - صفت ) "Be careful with the glasses; they're very fragile. " آسیب پذیر ( ظریف و ضعیف - صفت ) " He w ...
جابجایی ( عمل جابجا کردن، کنترل و اداره اشیا - اسم ) "The package requires careful handling. " اداره ( چگونگی کنترل موقعیت ها و امور - اسم ) "We ...