پیشنهادهای Bryan Fury (٩,٣٩٨)
شومینه ( محل روشن کردن آتش در خانه ) اسم "They lit a fire in the fireplace. " بخاری دیواری ( فضای تعبیه شده برای آتش گرفتن ) اسم " They placed new ...
طاقچه شومینه ( صفحه بالای شومینه ) اسم "They displayed photos on the mantel. " سینه بخاری ( قسمت بالای شومینه یا اجاق ) اسم "They decorate the mant ...
نقاشی ( اثر هنری با رنگ ) اسم "She loves to look at the painting. " رنگ آمیزی ( پوشاندن سطح با رنگ ) اسم/فعل "We're going to start the painting to ...
گلدان ( ظرف برای گل ) اسم "She put the flowers in a vase. " ظرف گل ( محل نگهداری گل های طبیعی ) اسم "The ceramic vase sat on the shelf" محل تزئینی ...
قاب ( حاشیه برای عکس یا نقاشی ) اسم "I put the photo in a wooden frame. " چارچوب ( ساختار نگهدارنده چیزی ) اسم "The frame of the house was made of ...
پنکه سقفی ( پنکه ای نصب شده روی سقف ) اسم "The ceiling fan kept the room cool. "
آلونک ابزار ( محل نگهداری ابزار آلات ) اسم "The tools are in the toolshed. " انبار ابزار ( ساختمانی کوچک برای ابزار و وسایل ) اسم " He keeps all th ...
شمشاد زن ( قیچی مخصوص هرس کردن پرچین ) اسم "Use the hedge clippers to trim the bushes. " قیچی شمشاد زنی ( ابزار باغبانی برای بریدن پرچین ها ) اسم "S ...
دستکش کار ( دستکش برای محافظت در هنگام کار ) اسم "You should wear work gloves when you do the gardening. " دستکش ایمنی ( محافظ دست در فعالیت های صن ...
اره برقی ( اره با موتور الکتریکی ) اسم "He used a power saw to cut the wood. " اره موتوری ( وسیله برش با موتور قوی ) اسم "The power saw made quick ...
بریکت زغال ( قطعه فشرده زغال برای سوخت ) اسم "We need to buy charcoal briquettes for the grill. " زغال فشرده قالبی ( قطعه زغال که بصورت قالبی فشرده ...
صندلی راحتی ( صندلی بلند برای استراحت ) اسم "I sat in the lounge chair and read a book. " صندلی استراحت ( صندلی با تکیه گاه بلند و راحت ) اسم "He ...
بریکت ( قطعه فشرده سوخت زغال سنگ یا چوب ) اسم "We used briquettes to light the barbecue. " زغال قالبی ( سوخت فشرده زغال یا خاک اره ) اسم "These bri ...
کفگیر ( وسیله ای پهن و مسطح برای آشپزی ) اسم "Use the spatula to flip the pancakes. " کاردک ( وسیله ای با تیغه پهن برای برداشتن یا پهن کردن مواد ) ...
دستکش انگشتی ( دستکش بدون انگشت جداگانه ) اسم "He wore a mitt to catch the ball. " دستکش بیسبال ( نوع خاصی از دستکش ورزشی ) اسم "The baseball playe ...
لوله فاضلاب ( لوله تخلیه آب باران یا فاضلاب ) اسم "The drainpipe is clogged with leaves. " لوله آبریز ( لوله خروجی آب از سقف یا ساختمان ) اسم "The ...
تراس رو باز ( محل استراحت در فضای باز ) اسم " The cafe has a very nice patio with green views. " محوطه جلوی ساختمان ( مکانی معمولا سنگ فرش در بیرون ...
شیلنگ باغبانی ( شیلنگ مخصوص آبیاری باغ و باغچه ) اسم "The garden hose is long enough to reach the flowers. "
شیلنگ ( لوله انعطاف پذیر برای انتقال مایعات ) اسم "Water the garden with the hose. " جوراب بلند مردانه ( در زمان گذشته ) اسم " In that time all man ...
آبپاش ( وسیله ای برای پاشیدن آب ) اسم "The sprinkler watered the lawn. " آتش نشانی اتوماتیک ( سیستم پاشیدن آب در صورت آتش سوزی ) اسم " The building ...
تخت آویز ( تخت معلق بین دو نقطه ) اسم "I relaxed in the hammock under the trees. " گهواره تابستانی ( تاب پارچه ای یا توری ) اسم " We slept on the h ...
ناودان ( مسیر آب باران روی سقف ) اسم "The gutter needs to be cleaned. " جوی کنار خیابان ( مسیر آب کنار جاده ) اسم "The ball rolled into the gutter ...
حیاط خلوت ( محوطه پشت خانه ) اسم "The kids are playing in the backyard. " محوطه پشت خانه ( باغچه یا فضای باز در پشت ساختمان ) اسم "We had a barbec ...
کرکره ( پنجره یا در پوش متحرک ) اسم "Close the shutters before it gets dark. " دریچه ( برای پوشاندن و حفاظت کردن ) اسم "I opened the shutter of the ...
ایوان ( فضای سرپوشیده در جلوی ورودی خانه ) اسم "We sat on the porch and watched the sunset. " بالکن سرپوشیده ( محوطه مسقف بیرونی در ورودی ساختمان ) ...
استعماری ( مربوط به دوران استعمار ) صفت "The museum has a collection of colonial artifacts. " مستعمراتی ( وابسته به مستعمره ) صفت "This house is f ...
خانه به سبک استعماری ( نوعی معماری مسکونی با ویژگی های خاص ) اسم "They live in a beautiful colonial style house. " خانه با معماری دوران استعمار ( سا ...
عرشه ( کف بیرونی کشتی یا قایق ) اسم "We relaxed on the deck of the ship. " تراس/ایوان ( محوطه باز متصل به خانه ) اسم "We have a barbecue on the de ...
آنتن تلویزیون ( وسیله ای برای دریافت سیگنال تلویزیون ) اسم "They installed a new TV antenna on the roof. " آنتن گیرنده تلویزیون ( ابزاری برای دریاف ...
راه ماشین رو ( مسیر خصوصی برای ورود به پارکینگ یا گاراژ ) اسم "The car is parked in the driveway. " مسیر ورودی پارکینگ ( راه عبور خودرو از خیابان ب ...
خانه ویلایی همکف ( ویلا یا خانه ویلایی با طرح همسطح و افقی ) اسم "Their beautiful ranch house included all modern facilities" خانه روستایی ( نوعی خا ...
تراشیدن ( زدودن با مالش دادن ) فعل "I need to scrape the ice off the windshield. " ساییدن ( ایجاد صدا در اثر مالش ) فعل "The chair scraped against ...
پُر کردن ( اشغال فضا یا ظرف ) فعل "Please fill the glass with water. " تعبیه کردن ( تکمیل ظرفیت یا جا ) فعل " I need to fill this vacancy " پر کرد ...
مرتب کردن ( کوتاه کردن مو یا لبه های چیزی ) فعل "I need to trim my hair. " پیرایش کردن ( حذف شاخه های اضافی گیاه ) فعل "He is trimming the bushes ...
چیدن ( کوتاه کردن چمن ) فعل "I need to mow the lawn this weekend. " درو کردن ( برداشت کردن غلات با ماشین ) فعل "The farmers were mowing the wheat. ...
فصلی ( مربوط به یک فصل خاص ) صفت "The hotel has seasonal rates. " موقتی ( محدود به یک دوره زمانی ) صفت "She works as a seasonal employee. " تناوب ...
یخی ( پوشیده از یخ ) صفت "The roads are very icy this morning. " بسیار سرد ( خیلی سرد و بی روح ) صفت "Her stare was icy and made me shiver" سرد و ...
مه آلود ( پوشیده از مه ) صفت "It's a very foggy morning. " مبهم ( غیرواضح ) صفت "My memories are very foggy now. " سردرگم ( گیج و نامشخص ) صفت "I' ...
بادخیز ( دارای باد زیاد ) صفت "It's a windy day today. " پرباد ( وزش شدید باد ) صفت "The coast can get very windy. " لفاظی ( زیاد صحبت کردن و خالی ...
یخ بندان ( بسیار سرد ) صفت "It's freezing outside today. " منجمد کننده ( باعث انجماد ) صفت "The air is freezing in this room. " بسیار سرد ( به شد ...
دما ( میزان گرمی یا سردی ) اسم "The temperature today is 25 degrees Celsius. " درجه حرارت ( سنجش گرما ) اسم " What is the temperature of the water ...
گرم ( داشتن حرارت ملایم ) صفت "The weather is warm today. " محبت آمیز ( دوستانه و مهربان ) صفت "She has a warm smile. " گرم کردن ( افزایش دما ) ف ...
برفی ( پوشیده از برف ) صفت "It was a snowy winter. " دارای برف ( همراه با برف ) صفت "We had a very snowy day. " سفید ( مانند رنگ برف ) صفت "The m ...
آفتابی ( دارای نور خورشید ) صفت "It's a sunny day today. " شاد ( پر از خوشحالی و امید ) صفت "She has a sunny personality. " روشن ( تابناک ) صفت ...
بارانی ( دارای باران ) صفت "It's a rainy day today. " پر باران ( دارای بارش زیاد ) صفت "We had a very rainy season this year. "
ابری ( پوشیده از ابر ) صفت "The sky is cloudy today. " تیره ( کدر و بدون نور ) صفت "The sky was very cloudy and gray. " مبهم ( غیرواضح و گیج کنند ...
توصیف کردن ( بیان ویژگی ها ) فعل "He was describing the beautiful sunset. " شرح دادن ( ارائه جزئیات ) فعل "She is describing the accident to the p ...
چهارخانه اسکاتلندی ( نوعی طرح با خطوط متقاطع رنگی ) اسم/صفت "He wore a plaid shirt. " پارچه چهارخانه ( پارچه با طرح اسکاتلندی ) اسم "She likes to ...
چاپ کردن ( تولید متن یا تصویر بر روی کاغذ ) فعل "Please print out this document. " چاپ ( متن یا تصویر چاپ شده ) اسم "This magazine has a very nice ...