تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

متصدی اعزام ( کسی که مسئول ارسال نیروها یا خدمات است ) اسم The police dispatcher sent officers to the scene مسئول اعزام ( فردی که وظیفه سازماندهی و ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مدیر ( فردی که مسئولیت اداره کردن یک بخش، تیم یا کسب و کار را بر عهده دارد ) اسم She is the manager of the marketing department سرپرست ( کسی که بر ک ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دفتر ( محل کار ) اسم He works in an office اداره ( سازمان دولتی یا تجاری ) اسم The post office is down the street مقام ( پست رسمی یا دولتی ) اسم He ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سالن انتظار ( محل نشستن برای منتظر ماندن ) اسم، ترکیبی Please wait in the waiting area until your name is called فضای انتظار ( محوطه ای که برای انتظ ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پیشخوان پذیرش ( میز مخصوص پذیرش مراجعین ) اسم، ترکیبی The receptionist sits at the reception desk میز پذیرش ( میزی که در قسمت پذیرش قرار دارد ) اسم، ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

صندلی مهمان ( صندلی برای نشستن مهمان ) اسم، ترکیبی Please have a seat in the guest chair صندلی انتظار ( صندلی که مهمانان یا مراجعین در آن منتظر می م ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پذیرش ( فضای ورودی و خوشامدگویی در یک مکان ) اسم، ترکیبی The reception area was nicely decorated. قسمت پذیرش ( بخشی از یک مکان که برای خوشامدگویی و ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

پذیرش ( دریافت کردن چیزی ) اسم The reception of the gift was warm. پذیرایی ( مراسم خوشامدگویی ) اسم The wedding reception was held at a hotel. مه ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مدفوع کردن ( دفع مدفوع، اصطلاح عامیانه ) فعل، عامیانه He went to the bathroom to drop a deuce. پی پی کردن ( دفع مدفوع، اصطلاح بسیار عامیانه ) فعل، ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ادرار کردن ( دفع ادرار، خیلی عامیانه و زننده ) فعل، عامیانه، زننده He went outside to take a piss. جیش کردن ( دفع ادرار، عامیانه و بیشتر برای کودکا ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مدفوع کردن ( دفع مدفوع، خیلی غیررسمی و گاهی توهین آمیز ) فعل He needs to take a dump

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

سریع ( بدون تاخیر ) صفت The service was prompt فوری ( بلافاصله ) صفت We need a prompt response انگیزه ( عامل تحریک کننده ) اسم What was the prompt ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

گوزیدن ( خارج کردن گاز معده، عامیانه ) فعل He is passing gas loudly باد شکم خارج کردن ( رها کردن گاز از دستگاه گوارش، رسمی تر ) فعل Passing gas is a ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گوزیدن ( خارج کردن گاز معده از مقعد ) فعل، عامیانه The boy is farting loudly باد معده خارج کردن ( آزاد کردن گاز از روده ) فعل، رسمی تر Farting is a ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

رد ترمز ( علامت به جا مانده از لاستیک ماشین بعد از ترمز شدید ) اسم The car left skid marks on the road رد مدفوع ( لکه مدفوع جامانده در توالت یا لباس ...

پیشنهاد
٠

محصولات بهداشت زنان ( محصولاتی برای بهداشت مخصوص بانوان ) اسم، ترکیبی Feminine hygiene products are often taxed as luxury items وسایل بهداشت بانوان ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

سرریز ( بیرون ریختن از ظرف ) اسم The overflow of water caused damage لبریز شدن ( پر شدن بیش از حد ) فعل The bathtub started to overflow فراوانی ( ب ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٢

گرفتگی ( مسدود شدن مسیر ) اسم The sink has a clog گرفتن ( مسدود کردن مسیر ) فعل Hair can clog the drain

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

توالت نشتی ( توالتی که آب از آن نشت می کند ) اسم، ترکیبی We have a leaky toilet in the guest bathroom سیفون خراب ( سیفون توالتی که به درستی کار نمی ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

یبوست ( سخت دفع شدن مدفوع ) اسم Constipation can be caused by dehydration خشکی مزاج ( اصطلاح عامیانه برای یبوست ) اسم She is suffering from constipa ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اسهال ( شل شدن و آبکی شدن مدفوع ) اسم Diarrhea is a common problem دل پیچه ( اصطلاح عامیانه برای اسهال و درد شکم ) اسم He has diarrhea and stomach c ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٤

مسئله ( موضوع مورد بحث ) اسم، مفرد The issue is very complex. مشکل ( موضوع دشوار ) اسم، مفرد We have an issue with the car. شماره ( نسخه مجله یا ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مدفوع کردن ( عمل دفع ) فعل Humans defecate دستشویی کردن ( توالت رفتن ) فعل He had difficulty to defecate

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مدفوع کردن ( عمل دفع مدفوع از بدن ) فعل The dog is pooping in the yard پی پی کردن ( اصطلاح عامیانه و بیشتر برای کودکان استفاده می شود ) فعل Is the b ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ادرار کردن / شاشیدن ( دفع ادرار از بدن - فعل ) He had trouble urinating.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

ادرار کردن / شاشیدن ( دفع ادرار از بدن - فعل ) The baby needs to pee. ( عامیانه ) جیش کردن ( اصطلاح عامیانه و کودکانه برای ادرار کردن - فعل، عامی ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

بیده / بِی دِه ( نوعی کاسه کوچک مخصوص شستشوی نواحی خصوصی بدن پس از استفاده از توالت - اسم ) Some modern toilets come with a built - in bidet.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کیسه زباله / کیسه آشغال / کیسه دور ریختنی ( کیسه ای برای انداختن و دور ریختن زباله و مواد زائد - اسم ) Please put the trash in a disposal bag. کیس ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پد بهداشتی / نوار بهداشتی / دستمال بهداشتی ( نوعی پد جاذب برای استفاده در دوران قاعدگی زنان - اسم ) She needs to buy sanitary napkins.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سطل زباله / سطل آشغال / ظرف زباله / آشغال دان ( مخزن برای جمع آوری زباله - اسم ) Please empty the trash can. مترادف: Trash bin

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

خوشبو کننده هوا ( ماده ای که برای مطبوع کردن بوی هوا و فضا استفاده می شود - اسم ) I sprayed air freshener in the living room.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خوشبو کننده ( ماده ای که برای ایجاد بوی خوش و مطبوع در هوا یا فضا استفاده می شود - اسم ) I used air freshener in the bathroom.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ضدعفونی کننده ( ماده ای که برای از بین بردن میکروب ها و باکتری ها استفاده می شود - اسم/صفت ) Use disinfectant to clean the counter.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تهویه ( فرآیند جایگزینی هوای کهنه و نامطبوع با هوای تازه و پاکیزه - اسم ) The ventilation in this room is poor.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

فن تهویه/هواکش/دستگاه تهویه ( وسیله ای برقی برای جابجایی و گردش هوا در یک فضا به منظور تهویه - اسم ) We installed a ventilation fan in the bathroom ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

محصول پاک کننده / مواد شوینده ( به طور کلی هر نوع ماده یا ترکیبی که برای تمیز کردن سطوح یا اشیاء به کار می رود - اسم ) Which cleaning product do you ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

فنر/تلمبه ( ابزاری لاستیکی با دسته ی چوبی یا پلاستیکی برای باز کردن گرفتگی لوله ی فاضلاب - اسم ) The toilet is clogged, we need a plunger. تلمبه ( ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جای دستمال توالت/ نگهدارنده دستمال توالت/قرقره دستمال توالت ( وسیله ای برای نگهداری و آویزان کردن رول دستمال توالت در سرویس بهداشتی - اسم ) The toi ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رول دستمال توالت ( بسته استوانه ای شکل دستمال کاغذی که برای استفاده در توالت به کار می رود - اسم ) Could you please get me a toilet paper roll from ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

قفسه ( سازه ای با میله ها یا طبقه های باز برای نگهداری و چیدن اشیاء - اسم ) I put the dishes in the rack. جای. . . / جا. . . ( به عنوان پیشوند به ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

جای حوله ( وسیله ای میله ای یا قفسه مانند برای آویزان کردن حوله - اسم ) The towel rack is heated to dry towels faster. حوله آویز ( وسیله ای که حول ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

قالب صابون ( تکه جامد و شکل گرفته صابون - اسم ) This soap bar has a nice scent. صابون قالبی ( نوعی صابون به شکل جامد و قالبی - اسم ) I prefer usi ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مخزن فشاری صابون مایع ( اسم ) The soap dispenser in the restroom is automatic.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

مخزن پخش کننده ( وسیله ای برای پخش منظم محتویات - اسم ) Soap dispenser in the bathroom. پخش کننده ( به طور خلاصه برای مورد بالا - اسم ) Tissue ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رویه کابینت/پیشخوان ( سطح کار افقی در آشپزخانه یا حمام - اسم ) The granite countertop looks beautiful.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تخلیه کردن ( خالی کردن مایعات یا خارج کردن آب - فعل ) Drain the sink after washing dishes. آب راه ( مجرا یا لوله ای برای خروج آب - اسم ) The dr ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شیر آب ( وسیله ای برای باز و بسته کردن جریان آب - اسم ) Turn off the faucet. شیر ( به طور خلاصه برای مورد بالا - اسم ) The faucet is dripping.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

مخزن ( ظرف بزرگ برای نگهداری مایعات یا گازها - اسم ) Water tank on the roof. تانک ( وسیله نقلیه جنگی زرهی - اسم ) Military tanks in the parade. ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٢

سیفون کشیدن ( عمل تخلیه توالت یا سیفون کردن آب - فعل ) Please flush the toilet after you use it. قرمز شدن ( به دلیل گرما، خجالت، یا هیجان قرمز شد ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دکمه سیفون ( دکمه ای که با فشردن آن آب از مخزن توالت به کاسه سرازیر می شود و عمل تخلیه انجام می گیرد - اسم ) Just press the flush button when you ...