تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

بار کامیون ( مقدار باری که ظرفیت یک کامیون است - اسم ) "He had to do three truckload to fully transport everything". کامیون پر ( میزان کامل باری ک ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کمتر از ظرفیت کامیون ( حمل و نقل کالایی که کمتر از ظرفیت یک کامیون است و با بارهای دیگر ترکیب می شود - اسم ) "Shipping the small amount by using th ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

به موقع ( در زمان مقرر یا موعد تعیین شده - قید ) "The meeting started on time. " وقت شناس ( منظم در انجام و رساندن چیزی - صفت ) "She is very on t ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سفارش فوری ( سفارشی که با سرعت بیشتری نسبت به روال معمول پردازش می شود - اسم ) "We need this item as a rush order because we need it tomorrow. "

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سفارش معوق ( سفارشی که به دلیل موجود نبودن کالا در انبار به تعویق می افتد - اسم ) "Your item is on backorder and will ship as soon as it is availab ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٢

مسیر ( راهی که برای رسیدن به مقصد طی می شود - اسم ) "We took the scenic route to the coast. " بسته سفر ( راه های مشخص شده در سفر به همراه راهنما و ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

حمل و نقل ( فرایند فرستادن کالا یا اجناس از یک مکان به مکان دیگر - اسم ) "We're waiting for the shipment to arrive at the warehouse. " بار ( کالای ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

پرداخت ( عمل دادن پول برای خرید یا دریافت خدمات - اسم ) "Please make your payment by the end of the week. " وجه ( مبلغ پرداخت شده برای کالایی یا خ ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

پردازش ( انجام یک سری مراحل یا عملیات برای تغییر یا تکمیل چیزی - اسم ) "The data is undergoing processing. " فرایند ( فعالیت یا اقدام های گام به گ ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ردیابی ( فرایند پیدا کردن و نظارت بر مکان یا پیشرفت چیزی - اسم ) "We use GPS for vehicle tracking. " پیگیری ( نظارت و کنترل یک کار و پروژه تا تکمی ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

صورتحساب زنی ( فرآیند صدور صورتحساب برای کالا یا خدمات ارائه شده - اسم ) "She is in charge of the invoicing for all our clients. " فاکتور بندی ( ا ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مدیریت ( فرایند برنامه ریزی، سازماندهی و کنترل منابع برای رسیدن به اهداف - اسم ) "Good management is essential for the success of a company. " هیئ ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شکایت ( اظهار نارضایتی یا اعتراض نسبت به چیزی - اسم ) "He filed a complaint about the service. " گلایه ( ناراحتی ابراز شده نسبت به مسئله - اسم ) ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

وسیله نقلیه ( هر نوع ماشینی که برای حمل و نقل افراد یا کالا استفاده می شود - اسم ) "A car is a common type of vehicle. " ابزار ( روش یا راهی برای ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نگهداری کردن ( حفظ کردن چیزی در شرایط خوب و مطلوب - فعل ) "The workers are maintaining the road. " حفظ کردن ( اجازه دادن به روال چیزی مثل قبل - فع ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

جلسه ( دورهمی افراد برای بحث و تبادل نظر یا تصمیم گیری - اسم ) "The team had a meeting to discuss the project. " ملاقات ( به صورت برنامه ریزی شده ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٢

شرکت ( سازمانی تجاری که به فعالیت اقتصادی می پردازد - اسم ) "She works for a large technology company. " همراهی ( با کسی بودن و معاشرت - اسم ) "I ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پر کردن ( پر کردن فضاهای خالی یک فرم یا مدرک با اطلاعات لازم - فعل ) "Please remember filling out the application form correctly. " تکمیل کردن ( ا ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

استراحت برای قهوه/ استراحت کوتاه ( وقفه کوتاه در کار برای نوشیدن قهوه - اسم ) "We are going to have a ten - minute coffee break now. "

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٢

پیاده کردن ( رساندن فرد یا شی به مقصد و خارج کردن از ماشین - فعل ) "I will drop you off at the train station. " رها کردن ( رها کردن چیزی یا جایی گ ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پذیرشگر ( فردی که در بخش ورودی یک شرکت یا سازمان پاسخگو و راهنمای مراجعین است - اسم ) "The receptionist greeted us with a smile. "

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

هماهنگ کننده ( فردی که وظیفه هماهنگی بین افراد یا بخش ها را بر عهده دارد - اسم ) "She is the project coordinator for this event. " مسئول ( فردی مس ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

چاپگر ( دستگاهی برای چاپ اسناد و تصاویر از کامپیوتر - اسم ) "I need to buy a new printer for my home office. "

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

فکس ( دستگاهی برای ارسال و دریافت اسناد به صورت الکترونیکی از طریق خطوط تلفن - اسم ) "She used the fax machine to send some important documentation. ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بیسیم ( دستگاه های رادیویی که امکان ارسال و دریافت پیام را دارند - اسم ) "The security team uses two - way radios to communicate. "

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

بیسیم دستی ( یک دستگاه رادیویی دستی برای ارتباط دو طرفه - اسم ) "The police officers were communicating using walkie - talkies. "

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

دستی ( قابل نگه داشتن در دست - صفت ) "He was using a handheld video game console. " همراه ( چیزی کوچک که قابل حمل باشد - صفت ) "They used a smal ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اسکنر ( دستگاهی برای اسکن کردن تصاویر یا مدارک - اسم ) "She used a scanner to digitize old photos. " ( در کامپیوتر ) ابزاری برای تشخیص اشیاء یا ب ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٢

سند ( مدرکی که حاوی اطلاعات رسمی است - اسم ) "I need to see your identification document. " مدرک ( یک رکورد از نوشته های ثبت شده - اسم ) "They we ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کاغذبازی ( مجموعه کارهای اداری که شامل فرم ها و اسناد است - اسم ) "I have a lot of paperwork to finish before the end of the week. " مستندات ( اسن ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تحویل ( فرایند رساندن چیزی به مقصد - اسم ) "We offer free delivery on all orders over $50. " ارسال ( جابجایی و رساندن بسته ها - اسم ) "We had pro ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٢

لیز خوردن ( از دست دادن تعادل و افتادن - فعل ) "I slipped on the ice and fell. " سُر خوردن ( لغزش پا یا اشیاء - فعل ) " The paper slipped from hi ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

فهرست موجودی ( لیستی از کالاهای موجود در انبار یا فروشگاه - اسم ) "The company needs to do an inventory of all its stock. " موجودی ( مجموع کالاها ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

چرخ حمل ( وسیله نقلیه ای برای جابجایی وسایل سنگین، معمولاً با چرخ - اسم ) "They used a dolly to move the refrigerator. " عروسک ( اسباب بازی برای ک ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

چرخ دستی ( وسیله ای دو چرخ برای جابجایی بار دستی - اسم ) "They used a hand truck to move the heavy boxes. "

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

صفحه نمایش ( سطحی که تصاویر روی آن نشان داده می شود - اسم ) "The movie was playing on the large screen. " نمایشگر ( دستگاهی الکترونیکی برای نمایش ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

پروژکتور ( دستگاهی برای نمایش تصویر یا فیلم بر روی یک صفحه - اسم ) "They used a projector to show the presentation. " طرح انداز ( وسیله ای برای نش ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تخته وایت برد ( یک صفحه سفید برای نوشتن با ماژیک پاک شدنی - اسم ) "The teacher wrote the equations on the whiteboard. "

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ذخیره سازی ( فرایند نگهداری چیزها برای استفاده در آینده - اسم ) "The hard drive has a lot of storage capacity. " انبارداری ( عمل ذخیره کردن اجناس ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

انبار ( ساختمانی بزرگ برای نگهداری کالاها - اسم ) "They stored the furniture in a large warehouse. " مخزن ( محل بزرگی برای نگهداری اقلام - اسم ) ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

لیفتراک ( ماشینی برای حمل و بلند کردن بارها - اسم ) "The forklift was moving the pallets of goods. "

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

پالت ( سکوی چوبی یا پلاستیکی برای حمل و نقل کالا - اسم ) "The boxes were stacked on a pallet. " رنگپایه ( تخته ای برای مخلوط کردن رنگ ها - اسم ) ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

سکوی بارگیری و تخلیه کالاها در انبارها یا کارخانه ها - اسم "The trucks were lined up at the loading dock. "

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

دستشویی عمومی ( محل عمومی برای رفتن به دستشویی - اسم ) "The restroom is down the hall on the left. " توالت ( محل شستشو یا استفاده از سرویس بهداشتی ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

محل تعمیر و نگهداری ( فضایی اختصاص یافته برای انجام تعمیرات و نگهداری تجهیزات یا وسایل نقلیه - اسم ) "The plane was taken to the maintenance bay fo ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

نگهداری ( عملیات حفظ و مراقبت از چیزی در شرایط خوب - اسم ) "The building requires regular maintenance. " تعمیرات ( فعالیت های تعمیر و نگهداری - اس ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٣

مالک ( شخصی که مالک چیزی است - اسم ) "He is the owner of the new business. " صاحب ( فردی که مسئول نگهداری یا سرپرستی از کسی است - اسم ) "The own ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

نماینده ( فردی که از طرف گروه یا سازمان دیگری عمل می کند - اسم ) "He is the company's representative in Europe. " نماینده مجلس ( فرد منتخب از طرف ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

محافظ ( فردی که وظیفه مراقبت و حفاظت از شخص، مکان یا چیزی را دارد - اسم ) "The museum has several security guards on duty. " نگهبان ( مسئول نگهدار ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

زندانی ( شخصی که در زندان یا بازداشتگاه نگهداری می شود - اسم ) "The inmate was being moved to a different facility. " ساکن ( شخصی که در آسایشگاه ی ...