تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اهرم سیفون ( اهرم یا دستگیره ای که با کشیدن یا فشردن آن آب از مخزن توالت به کاسه سرازیر می شود و عمل تخلیه انجام می گیرد - اسم ) The flush handle i ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

درب توالت ( قطعه ای که برای بستن کاسه توالت استفاده می شود و معمولاً لولا دارد - اسم ) Could you please put down the toilet lid?

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٢

نشیمنگاه توالت ( بخشی از توالت فرنگی که روی کاسه توالت قرار میگیرد و محل نشستن است ) - اسم He forgot to put down the toilet seat.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کاسه توالت ( قسمت کاسه مانند توالت فرنگی که آب در آن جمع شده و مواد زائد وارد آن میشود ) - اسم He scrubbed the toilet bowl with cleaner.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خط چشم ( ماده آرایشی مایع، مدادی یا ژلی برای کشیدن خط پشت پلک و مشخص کردن چشم ) - اسم She carefully applied eyeliner to her upper eyelids. قلم خط ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

سرخ شدن ( چهره ) ( قرمز شدن پوست صورت بر اثر خجالت، شرم، هیجان و غیره ) - فعل/اسم She blushed when he complimented her. ( فعل ) A blush crept up h ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ناخن گیر ( وسیله ای برای کوتاه کردن ناخن های دست و پا ) - اسم She used nail clippers to trim her nails. ناخن چین ( اصطلاح دیگر برای ناخن گیر ) - ا ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سایه چشم ( ماده آرایشی پودری یا کرمی برای رنگ دادن به پلک و پشت چشم ) - اسم She applied blue eye shadow to match her dress. سایه ( اسم کوتاه شده و ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رژ لب ( ماده آرایشی جامد برای رنگ دادن به لب ها ) - اسم She applied red lipstick before going out. رژ ( اسم کوتاه شده و رایج برای رژ لب ) - اسم ( ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ریمل ( ماده آرایشی برای تیره، حجیم و بلند کردن مژه ها ) - اسم She applied mascara to make her eyelashes look longer. ماسکارا ( تلفظ دیگر و رایج کل ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

عطر ( مایع خوشبو برای خوشبو کردن بدن یا محیط ) - اسم She wore an expensive perfume to the party. عطر زدن ( خوشبو کردن با عطر ) - فعل He perfumed ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مداد ابرو ( مداد آرایشی برای پر کردن، حالت دادن یا تیره کردن ابروها ) - اسم She uses an eyebrow pencil to define her eyebrows. قلم ابرو ( اصطلاح د ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

لاک ناخن ( مایع رنگی برای رنگ دادن و براق کردن ناخن ) - اسم She applied red nail polish to her nails. لاک ( اسم کوتاه شده و غیر رسمی برای لاک ناخن ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سوهان ناخن سمباده ای ( سوهان مقوایی یا کاغذی با روکش سمباده برای شکل دادن و صاف کردن لبه ناخن ) - اسم She used an emery board to file her nails. س ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سنباده/سمباده ( نوعی سنگ معدنی سخت و دانه دار، برای ساییدن و صیقل دادن مواد دیگر استفاده میشود ) - اسم He used emery to sharpen his knife. پودر سم ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

تیغه ( بخش تیز و برنده چاقو، شمشیر، قیچی و غیره ) - اسم The blade of the knife is very sharp. پره ( بازوی چرخان آسیاب بادی، پنکه، ملخ هلیکوپتر و غ ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تیغ ریش تراشی ( تیغه تیز جداشدنی در تیغ های اصلاح ) - اسم He needs to replace the razor blade in his shaver. تیغه اصلاح ( قسمت برنده تیغ ) - اسم ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کرم اصلاح ( کرمی برای نرم کردن موهای صورت/بدن قبل از اصلاح با تیغ ) - اسم He applied shaving cream before he started to shave. خمیر ریش ( اصطلاح ر ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٣

کرم مایع پوستی ( ماده مایع برای نرم و مرطوب کردن پوست ) - اسم She applies lotion to her dry skin. محلول موضعی پوست ( به طور کلی هر نوع مایع برای پ ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

لوسیون افترشیو ( نوعی افترشیو مایع و کرمی تر، معمولاً ملایم تر از انواع الکلی ) - اسم He prefers aftershave lotion because it's less drying to his s ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

افترشیو ( لوسیون یا ژل برای بعد از اصلاح صورت، ضدعفونی کننده و التیام بخش ) - اسم He applied aftershave after shaving to soothe his skin. ماده بعد ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٢

تیغ اصلاح ( وسیله ای با تیغه تیز برای تراشیدن موی صورت یا بدن ) - اسم He uses a razor to shave his beard. خودتراش ( به طور عامیانه به تیغ های یکبا ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

لوازم آرایش ( مواد آرایشی برای تغییر یا بهبود ظاهر چهره ) - اسم She applied her makeup in the morning. آرایش ( فرایند استفاده از لوازم آرایش ) - ا ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

لوازم بهداشتی ( مواد و وسایل برای تمیزی و آراستگی شخصی مثل صابون، شامپو، خمیردندان و غیره ) - اسم She packed her toiletries for the trip. وسایل آر ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٣

میله ( تیر عمودی برای نگه داشتن حصار، تابلو و غیره ) - اسم They put up a wooden post for the fence. پست ( سیستم ارسال نامه و بسته ها ) - اسم Did ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

قفل ( وسیله بستن کیف، جعبه، جواهرات و غیره ) - اسم The clasp on her necklace was broken. گیره ( وسیله نگهدارنده یا بستن دو چیز ) - اسم The file i ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

گوشواره سوراخ دار ( گوشواره ای که برای استفاده از آن باید گوش سوراخ شده باشد ) - اسم She always wears pierced earrings. گوشواره میخی ( نوع رایج گو ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گوشواره گیره ای ( گوشواره ای که بدون نیاز به سوراخ گوش، با گیره به لاله گوش متصل میشود ) - اسم She wore clip - on earrings because her ears aren't p ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گیره کراوات ( وسیله فلزی برای نگه داشتن کراوات به پیراهن، شبیه tiepin اما معمولاً گیره ای ) - اسم He used a tie clip to keep his tie straight. نگه ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گیره کراوات ( سنجاق تزئینی برای نگه داشتن کراوات و وصل آن به پیراهن ) - اسم He wore a silver tiepin with his suit. سنجاق کراوات ( تاکید بر سنجاق ب ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دکمه سرآستین ( دکمه تزئینی برای بستن لبه آستین پیراهن مردانه رسمی، بجای دکمه معمولی ) - اسم He wore elegant cuff links to the wedding. جفت دکمه سر ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سرآستین ( لبه پایینی آستین لباس، پیراهن و غیره ) - اسم His shirt cuff was slightly frayed. لبه شلوار ( لبه پایینی پاچه شلوار - کمتر رایج، بیشتر "p ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بند ساعت مچی ( قسمتی که ساعت را روی مچ دست نگه میدارد ) - اسم He needed to replace the watchband on his old watch. بند فلزی/چرمی ساعت ( اشاره به ج ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

دستبند ( زیورآلاتی که دور مچ دست بسته می شود ) - اسم She wears a gold bracelet on her wrist. بازوبند ( در موارد نادر، گاهی به بازوبند هم گفته میشو ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سنجاق/سوزن ته گرد ( شیء فلزی یا پلاستیکی کوچک نوک تیز برای وصل کردن چیزها ) - اسم Use a pin to fasten the papers together. گیره ( وسیله کوچک برای ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رشته مهره ( یک نخ یا رشته که مهره ها به آن وصل شده باشند، مثل گردنبند مهره ای ) - اسم She wore a strand of beads around her neck. گردنبند مهره ای ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دانه ( اشیای کوچک گرد سوراخ دار برای نخ کردن ) - اسم She is making a necklace with colorful beads. مهره ( دانه تزئینی یا تسبیح ) - اسم Prayer bea ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

زنجیر ( حلقه های فلزی در هم تنیده ) - اسم The dog was tied to a tree with a chain. گردنبند زنجیری ( نوعی گردنبند با حلقه های فلزی ) - اسم She wor ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

حلقه ازدواج ( انگشتری که زوج ها در مراسم عروسی به عنوان نماد ازدواج رد و بدل میکنند ) - اسم They exchanged wedding rings during the ceremony. حلقه ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٢

نامزدی ( قول ازدواج، دوره بین پیشنهاد ازدواج و عروسی ) - اسم Their engagement was announced in the newspaper. تعهد ( پیمان یا قول برای انجام کاری، ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

حلقه نامزدی ( انگشتری که برای پیشنهاد ازدواج داده میشود ) - اسم He bought her a diamond engagement ring. حلقه نشان ( به طور کلی حلقه ای به نشانه ت ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گوشواره ( جواهر آویز از گوش ) - اسم She is wearing silver earrings. حلقه گوش ( نوعی گوشواره حلقه ای شکل ) - اسم He has a small earring in his lef ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

آرایشی ( مربوط به زیبایی یا بهبود ظاهر ) - صفت Cosmetic surgery can change your appearance. محصول آرایشی ( مواد و وسایل برای زیبایی ) - اسم She u ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

جواهرات ( اشیاء زینتی ساخته شده از فلزات گرانبها و سنگ های قیمتی، مثل انگشتر، گردنبند و غیره ) - اسم She received beautiful jewelry as a gift. زیو ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

لباس زیر ( پوشاکی که زیر لباس های بیرونی پوشیده می شود ) - اسم He always wears clean underwear. شورت و زیرپوش ( به طور خاص تر، اشاره به شورت و زیر ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

لباس خواب ( پوشاک مخصوص خوابیدن، مثل پیژامه و لباس شب ) - اسم She buys new sleepwear for winter. جامه خواب ( اصطلاح کلی برای انواع لباس های مخصوص ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

پیراهن خواب زنانه ( لباس خواب بلند و یکسره برای زنان ) - اسم She wore a silk nightgown to bed. لباس شب زنانه ( اصطلاح دیگر برای پیراهن خواب زنانه ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

روبدوشامبر ( لباس گشاد و بلند معمولاً کمربنددار، بعد حمام یا صبح زود می پوشند ) - اسم He put on his bathrobe after his shower. حوله تن پوش ( به عن ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پیژامه ( لباس خواب دو تکه، معمولا شلوار و بلوز راحت ) - اسم He put on his pajamas before going to bed. لباس خواب ( به طور کلی هر نوع لباسی که برای ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

دمپایی روفرشی ( کفش راحتی برای داخل خانه ) - اسم He put on his slippers when he got home. روفرشی ( به طور کلی هر نوع کفش نرم و راحت برای خانه ) - ...