تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

( کاملاً خوب و سالم بودن ) سرحال و سلامت ( کاملاً سالم و خوب - اصطلاح ) "Don't worry, after a good night's sleep you'll be right as rain. " "After ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

( پس انداز برای روز مبادا ) ذخیره کردن برای روزهای سخت ( پس انداز کردن برای مواقعی که ممکن است به پول نیاز پیدا کنید، یا اتفاقات بد و غیر منتظره - اص ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

( باران خیلی شدید باریدن ) رگبار ( باریدن باران خیلی شدید - اصطلاح ) "It's raining cats and dogs outside; I'd rather stay indoors. "

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

عروس فراری ( عروسی که در روز عروسی یا کمی قبل از آن، از مراسم فرار می کند - اسم ) "The film was about a runaway bride who discovers herself. "

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٢

کودک همسر ( دختربچه یا دختری که قبل از سن قانونی ازدواج می کند - اسم ) "The news reported on the tragic situation of child brides in some countries ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ویفر ( نوعی شیرینی ترد و نازک - اسم ) "He ate a chocolate wafer with his coffee. " قرص نان نازک ( قرص های نازک برای مصرف مذهبی - اسم ) "The Pries ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

گلدان ( ظرفی برای کاشتن گیاهان - اسم ) " She planted the seed in a ceramic pot. " قابلمه ( ظرف فلزی برای پخت و پز - اسم ) "She cooked the soup i ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ریب آی ( نوعی برش گوشت گاو که از ناحیه دنده به دست می آید - اسم ) "I ordered a ribeye steak for dinner. " استیک ریب آی ( نوعی استیک که از برش ریب ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

زعفران ( ادویه ای به رنگ قرمز مایل به نارنجی که از گل زعفران به دست می آید - اسم ) "The rice was flavored with saffron. " رنگ زعفرانی ( به رنگ زعف ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

ساده ( بدون تزئین یا چیزهای اضافی - صفت ) "She wore a plain dress to the event. " واضح ( به راحتی قابل درک یا مشاهده - صفت ) "The instructions w ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

تکه ( یک قطعه نازک و مسطح از چیزی - اسم ) "He brushed a flake of paint off his shirt. " ورقه ( یک لایه یا ورق نازک و کوچک - اسم ) "A flake of ru ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سماق ( یک نوع ادویه قرمز رنگ که از میوه های خشک شده درخت سماق به دست می آید - اسم ) "He sprinkled sumac on his rice. " درخت سماق ( نوعی درخت یا در ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شماره سفارش ( یک کد منحصر به فرد که برای شناسایی یک سفارش خرید استفاده می شود - اسم ) "Please provide your order number to track the shipment. "

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سیخ ( میله باریک برای به هم زدن گوشت یا سبزیجات - اسم ) "He loaded the meat onto a skewer. " به سیخ کشیدن ( گوشت یا سبزیجات را با سیخ به هم متصل ک ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٢

برگرداندن ( چرخاندن سریع چیزی به سمت دیگر - فعل ) "She flipped the pancake in the pan. " سریع ورق زدن ( زود صفحه زدن یک کتاب - فعل ) "He flipped ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شعله ( بخشی از آتش که درخشان و داغ است - اسم ) "The flames rose high into the air. " آتش ( احساس قوی مانند شور و اشتیاق - اسم ) " Her work helped ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٢

تنظیم کردن ( تغییر دادن چیزی برای مطابقت بیشتر با شرایط یا نیازها - فعل ) "Please adjust the thermostat to make the room warmer. " تطبیق دادن ( سا ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

عرق ( مایعی که از پوست بدن خارج می شود - اسم ) "He wiped the sweat from his brow. " تعرق ( فرایند خارج شدن عرق از بدن - اسم ) "Exercise is a gre ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

گپ ( صحبت غیر رسمی و دوستانه - اسم ) "We had a nice chat over coffee. " گفتگو ( مکالمه سبک و بی تکلف - اسم ) "He had a small chat with the superv ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کارکنان ( افرادی که برای یک سازمان یا شرکت کار می کنند - اسم ) "The hospital has a dedicated staff of doctors and nurses. " کارمندان ( افراد شاغل ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

جذاب ( جلب توجه و علاقه - صفت ) "The book was very engaging and I couldn't put it down. " جالب ( باعث مشغولیت ذهنی و علاقه شود - صفت ) "The spea ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٢

وعده غذا ( زمانی که غذا می خورید، مثل صبحانه، ناهار، شام - اسم ) "We had a delicious meal at the restaurant. " غذا ( آنچه که به عنوان وعده غذا خور ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٢

جویدن ( خرد کردن غذا با دندان ها - فعل ) "Make sure you chew your food properly. " مضغه کردن ( خرد و ریز کردن غذا قبل از قورت دادن - فعل ) "You s ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

پاک کردن ( تمیز کردن چیزی با کشیدن پارچه یا دستمال روی آن - فعل ) "She's wiping the table with a cloth. " تمیز کردن ( زدودن گرد و خاک یا مایعات از ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

صورتحساب ( فهرستی از مبالغی که برای کالا یا خدمات بدهکار هستید - اسم ) "I received a large electricity bill. " لایحه ( پیشنهاد قانونی که برای تصوی ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تجربی ( مبتنی بر آزمایش و تجربه - صفت ) "This is an experimental method of treatment. " آزمایشی ( در مرحله تست و آزمایش قرار دارد - صفت ) "They ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٤

شتاب ( حرکت سریع و با عجله - اسم ) "There was a rush to get out of the building. " هجوم ( حمله ناگهانی و دسته جمعی - اسم ) "The fans made a rush ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مشتری ( فرد یا سازمانی که از خدمات حرفه ای یا تجاری استفاده می کند - اسم ) "Our company values each client. " موکل ( شخصی که از خدمات یک وکیل یا م ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

پر سر و صدا ( ایجاد کننده صداهای بلند و آزاردهنده - صفت ) "The kids were very noisy during the movie. " پرسروصدا ( مملو از صداهای زیاد - صفت ) " ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به انجام رساندن/ سروکار داشتن ( انجام دادن یک کار، رسیدگی به یک موضوع یا حل کردن یک مشکل - فعل ) "She's used to dealing with difficult customers. " ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٢

بردبار ( توانایی تحمل تأخیر یا سختی بدون شکایت - صفت ) "You need to be patient when you are teaching young children. " شکیبا ( حوصله داشتن و آرامش ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٢

خوشمزه ( دارای طعم خوب و لذت بخش - صفت ) "This soup is very tasty. " لذیذ ( طعم دلچسب و اشتهاآور - صفت ) "We had a tasty lunch at the caf�. "

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

لذیذ ( دارای طعمی بسیار خوشایند - صفت ) "This cake is absolutely delicious. " خوشمزه ( طعم مطبوع و لذت بخش - صفت ) "We had a delicious dinner at ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

آبدار ( دارای آب زیاد - صفت ) "This peach is very juicy. " دلپذیر ( خوشمزه و پر آب - صفت ) "The juicy steak was cooked to perfection. " جذاب، ه ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

نرم ( به راحتی جویده یا بریده می شود - صفت ) "The meat was so tender it melted in my mouth. " حساس ( لطیف و آسیب پذیر - صفت ) "Her skin was very ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

کباب پز ( دستگاهی برای کباب کردن غذا - اسم ) "We bought a new grill for the summer. " گریل ( شبکه فلزی که روی آتش برای پخت غذا استفاده می شود - اس ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

زغالی شده ( سوزانده شده تا سیاه رنگ شود - صفت ) "The charred remains of the building were still smoldering. " نیم سوز ( به میزان کمی سوزانده شده و ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

طعم ( کیفیت یک غذا یا نوشیدنی که از طریق حس چشایی درک می شود - اسم ) "This soup has a rich flavor. " مزه ( طعم خاص و متمایز یک ماده - اسم ) "Wha ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

تیز ( دارای بوی قوی و تند - صفت ) "The pungent odor of garlic filled the room. " نافذ ( بوی بسیار تند و آزاردهنده - صفت ) "The pungent fumes mad ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تند ( دارای طعم قوی و سوزاننده ناشی از ادویه ) صفت "This curry is very spicy. " پرادویه ( دارای مقدار زیادی ادویه و طعم قوی ) صفت "The chef used m ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

( نیم پز ) ( درجه پخت استیک که داخل آن صورتی رنگ و تا حدی خام است ) ( عامیانه ) صفت "I prefer my steak medium rare. "

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آفرین ( بیان تشویق یا تحسین برای عملکرد خوب ) ( عامیانه ) شبه جمله "Well done, you finished the race!" خوب انجام شده ( کاری به درستی و با کیفیت انج ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دود ( گاز یا بخار قابل مشاهده ای که از چیزی بلند می شود ) اسم مثال: "The fume from the factory was black. " بخار ( حالت گازی یک ماده ) اسم مثال: " ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

کنفرانس ( همایش یا گردهمایی تخصصی ) اسم The conference will be held in London. همایش ( جلسه بزرگ برای بحث و تبادل نظر ) اسم، مترادف The annual medi ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دستگاه قهوه/قهوه ساز ( وسیله ای برای درست کردن قهوه ) اسم، ترکیبی The coffee machine is in the break room

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مایکروویو ( دستگاه پخت و گرم کردن غذا با امواج ) اسم We have a microwave in the kitchen

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

اتاق استراحت ( اتاقی برای استراحت کارکنان در محل کار ) اسم، ترکیبی Employees can relax in the break room اتاق رفع خستگی ( اتاقی برای تجدید قوا و است ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

ارتباط ( فرایند تبادل اطلاعات یا ایده ها ) اسم Effective communication is key to success ارتباطات ( وسایل یا روش های ارتباطی مانند تلفن، اینترنت و غ ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٢

اعزام کردن ( فرستادن برای ماموریت ) فعل They will dispatch a team to investigate ارسال کردن ( فرستادن مرسوله یا پیام ) فعل Please dispatch the packa ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

تدارکات ( برنامه ریزی و اجرای جزئیات پیچیده ) اسم Logistics is a complex field لجستیک ( فرآیند مدیریت جریان کالا و خدمات ) اسم، وام واژه Military lo ...