pallet

/ˈpælət//ˈpælɪt/

معنی: مالهچوبی، ماله مخصوص کوزهگران، مالهء صافکاری، تخته پهن، تشک کاهی
معانی دیگر: ماله ی کوزه گری، رجوع شود به: palette، (چارچوب دو جداره که کالا را برای حمل یا انبار شدن در آن می چینند) پالت، بارچین، طبق، تشک کاه آکند، ماله چوبی معماری وغیره

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a small or temporary bed, or mattress stuffed with straw.
مشابه: bed
اسم ( noun )
(1) تعریف: a movable, usu. wooden platform on which freight goods are moved or stored.

(2) تعریف: a wooden potters' tool that has a flat blade and a handle, used to shape clay.

جمله های نمونه

1. He was given only a wooden pallet with a blanket.
[ترجمه گوگل]فقط یک پالت چوبی با پتو به او دادند
[ترجمه ترگمان]او فقط یک تشک چوبی با یک پتو به او داده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. An old woman, lying on the pallet nearest me, was naked, as still as wood and looking faintly dehydrated.
[ترجمه گوگل]پیرزنی که روی پالت نزدیک به من دراز کشیده بود، برهنه بود، مثل چوب بی حرکت و کم‌آب به نظر می‌رسید
[ترجمه ترگمان]پیرزنی که روی تشک نزدیک من خوابیده بود لخت و لخت بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Waterworth, a pallet maker of Twist Avenue, Golbourne, near Wigan, has pleaded not guilty to manslaughter.
[ترجمه گوگل]واترورث، یک پالت‌ساز در خیابان تویست، گلبورن، نزدیک ویگان، در قتل عمد خود را بی‌گناه دانسته است
[ترجمه ترگمان]Waterworth، یک تشک پر از maker که در نزدیکی wigan قرار دارد، به اتهام قتل متهم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. In meditation bring out your pallet of the emotions and paint your mind with the colours of love.
[ترجمه گوگل]در مدیتیشن پالت احساسات خود را بیرون بیاورید و ذهن خود را با رنگ های عشق رنگ آمیزی کنید
[ترجمه ترگمان]در مدیتیشن پالت احساسات خود را بیرون بیاورید و ذهن خود را با رنگ های عشق نقاشی کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Two men were killed when one pallet landed on them.
[ترجمه گوگل]دو مرد وقتی یک پالت روی آنها فرود آمد کشته شدند
[ترجمه ترگمان]وقتی که یک تشک روی آن ها فرود آمد دو مرد کشته شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. She trips and falls down on to the pallet.
[ترجمه گوگل]او زمین می خورد و روی پالت می افتد
[ترجمه ترگمان]او به طرف تشک رفت و پایین می افتد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He fell on to his pallet, breathing hard.
[ترجمه گوگل]روی پالتش افتاد و به سختی نفس می کشید
[ترجمه ترگمان]او به تشک خود تکیه داد و به سختی نفس می کشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. As I settled the man on to a pallet and helped the Sister fasten the glucose drip, I felt less uncomfortable.
[ترجمه گوگل]وقتی مرد را روی یک پالت قرار دادم و به خواهر کمک کردم قطره گلوکز را ببندد، احساس ناراحتی کمتری داشتم
[ترجمه ترگمان]وقتی آن مرد را روی تشک گذاشتم و به خواهر کمک کردم که مقدار glucose را ببندد، کم تر احساس ناراحتی می کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. A pallet is in the middle of the floor covered with newspaper and a blanket at the foot.
[ترجمه گوگل]یک پالت در وسط کف پوشیده شده با روزنامه و یک پتو در پا قرار دارد
[ترجمه ترگمان]یک تشک در وسط زمین پوشیده از روزنامه و یک پتو در پای آن قرار دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Luch slept quietly on a pallet in the corner, her sore arm bandaged, her baby tucked safe beside her.
[ترجمه گوگل]لوچ بی سر و صدا روی پالتی در گوشه ای خوابید، بازوی دردناکش باندپیچی شده بود، نوزادش در کنارش قرار داشت
[ترجمه ترگمان]به آرامی روی تشک کاهی که در گوشه اتاق خوابیده بود خوابیده بود و بازویش باند پیچی شده بود و بچه اش را در کنارش گذاشته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. We bounced round on that pallet bed, so much laughing and shouting that the landlord came up.
[ترجمه گوگل]روی آن تخت پالت پریدیم، آنقدر خندیدیم و داد زدیم که صاحبخانه آمد
[ترجمه ترگمان]ما روی تخت تشک خود بالا و پایین رفتیم، آنقدر خندیدیم و فریاد کشیدیم که صاحب مسافرخانه از اتاق بیرون آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. GPR live pallet storage consists of a number of gravity conveyor lanes ranged side by side and one above another.
[ترجمه گوگل]ذخیره سازی پالت زنده GPR شامل تعدادی از خطوط نقاله گرانشی است که در کنار یکدیگر و روی هم قرار گرفته اند
[ترجمه ترگمان]GPR محل زندگی شامل تعدادی از خطوط انتقال جاذبه است که در کنار یکدیگر قرار گرفته اند و یکی بالای دیگری است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The room was dim, his pallet hard.
[ترجمه گوگل]اتاق تاریک بود، پالتش سفت بود
[ترجمه ترگمان]اتاق تاریک بود، تشک او سخت بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. It is designed for store the product pallet and timed placing the pallet on the slat conveyor.
[ترجمه گوگل]برای نگهداری پالت محصول و قرار دادن پالت بر روی نوار نقاله طراحی شده است
[ترجمه ترگمان]آن برای نگهداری پالت محصول و قرار دادن پالت بر روی نوار نقاله slat طراحی شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. By analyzing the velocity fluctuation of the pallet cars in the sintering machine, the varying tooth pitch design of the sprocket wheel was presented.
[ترجمه گوگل]با تجزیه و تحلیل نوسانات سرعت اتومبیل های پالت در دستگاه زینترینگ، طراحی متفاوت گام دندان چرخ زنجیر ارائه شد
[ترجمه ترگمان]با تجزیه و تحلیل نوسانات سرعت ماشین های پالت در ماشین sintering، طراحی گام بندی متغیر چرخ sprocket ارائه شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ماله چوبی (اسم)
pallet

ماله مخصوص کوزه گران (اسم)
pallet

مالهء صافکاری (اسم)
pallet

تخته پهن (اسم)
pallet

تشک کاهی (اسم)
pallet

تخصصی

[عمران و معماری] کفه چوبی - تخته زیربلوکی - صفحه زیر بلوکی - پالت
[صنعت] پالت
[ریاضیات] طبق، چهار چرخه ی باربری دستی، صفحه ی نگهدارنده، سینی، سینی زیر بار، صندوقچه، صندوق، سکو

انگلیسی به انگلیسی

• straw-filled mattress; hard and simple bed; platform used to stack items during moving or storage; potter's tool; board where ceramics are place while drying; board for holding and mixing paints
a pallet is a flat wooden platform on which goods are stacked so that they can be lifted and moved using a fork-lift truck.
a luggage pallet is a metal platform on which luggage is stacked and transported in an aeroplane.
a pallet is also a narrow mattress filled with straw which is put on the floor for someone to sleep on.
a pallet is also a hard, narrow bed.

پیشنهاد کاربران

pallet 2 ( n ) =a cloth bag filled with straw, used for sleeping on, e. g. Servants slept on straw pallets thrown on the floor.
pallet
pallet 1 ( n ) ( p�lət ) =a heavy wooden or metal base that can be used for moving or storing goods
pallet
a wooden frame that holds a black board or a picture that is being panted
pallet ( حمل‏ونقل درون شهری - جاده ای )
واژه مصوب: بارکف
تعریف: سازۀ مسطح و کوچک چوبی که زیر بار قرار دهند تا بتوان آن را با افرازه بلند کرد
pallet
سازه چوبی مسطح برای استقرار اجسام سنگین و حمل توسط جرثقیل چنگگ دار
pallet
منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/pallet
paiters board for mixing color
معنی پالت رنگ اگه اشتباه نکنم
A painter's board for mixing colors
کتاب supplementary کانون زبان ایران reach 4
تشک کاهی
رف raf
نگهدارنده بوم

بپرس