تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پرداخت کردن ( دادن پول برای کالا یا خدمات - فعل ) I need to pay my bills. دستمزد/ حقوق ( پول دریافتی برای کار - اسم ) What's the pay for this j ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

روشن/ واضح ( قابل فهم - صفت ) The instructions were clear. شفاف/ زلال ( بدون مانع دید - صفت ) The water was clear and blue. خالی/ بدون مانع ( ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٤

سرو کردن ( ارائه غذا - فعل ) The waiter served our dinner. خدمت کردن ( انجام وظیفه - فعل ) He served in the army. مفید بودن ( مناسب هدف - فعل ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دختر فروشنده بطری مشروب ( در کلوب شبانه یا بار لوکس ) ( خانمی که در کلوب های شبانه یا بارهای لوکس کار می کند و بطری های مشروب ( به صورت کامل، نه گیلا ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پیشخدمت کوکتل/ گارسون بار ( پیشخدمتی که در بار یا سالن نوشیدنی ها سرو می کند، به خصوص کوکتل ) ( خانمی که در بار یا سالن های نوشیدنی کار می کند و سفا ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سیگار ( تنباکوی پیچیده شده در کاغذ نازک برای تدخین - اسم ) He lit a cigarette and smoked it slowly.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

فندک ( وسیله ای برای روشن کردن آتش، معمولاً برای سیگار - اسم ) He used a lighter to light the candle. روشن کننده/ براق کننده ( رنگ ) ( رنگ یا ماد ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

زیرسیگاری/ خاکستر سیگار ( ظرفی برای ریختن خاکستر و خاموش کردن سیگار - اسم ) Please use the ashtray for your cigarette.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بسته کبریت/ کبریت جیبی ( کبریت های دسته ای کوچک در بسته بندی مقوایی کتابی شکل و تاشو، معمولاً جیبی - اسم ) He took a book of matches from the count ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

لوله ( استوانه توخالی برای انتقال مایعات، گازها و غیره - اسم ) Water flows through pipes into our homes. پیپ ( وسیله تدخین ) ( وسیله ای برای کشید ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

صندلی بار/ چهارپایه بار ( صندلی بلند و معمولاً بدون پشتی که در بارها استفاده می شود - معمولا جدا نوشته میشه - bar stool - اسم ) He sat on a bar sto ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٢

آبجو ( نوشیدنی الکلی تخمیر شده از مالت و رازک - اسم ) He drank a glass of beer with his burger.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بطری مشروب/ شیشه مشروب ( بطری مخصوص مشروبات الکلی ) ( بطری که به طور خاص برای بسته بندی و فروش مشروبات الکلی قوی استفاده می شود - اسم ) He emptied ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٢

مشروبات الکلی قوی/ ویسکی، ودکا و غیره ( نوشیدنی های الکلی تقطیر شده با درصد الکل بالا مثل ویسکی، ودکا، جین و غیره - اسم ) He ordered a shot of liqu ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

متصدی بار/ بارمن ( شخصی که در بار نوشیدنی درست می کند و سرو می کند - اسم ) The bartender mixed us some cocktails.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شراب/ باده ( نوشیدنی الکلی تخمیر شده از انگور - اسم ) We drank red wine with dinner. شرابی/ به رنگ شراب ( به رنگ قرمز تیره مایل به بنفش - صفت ) ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

چوب پنبه ( پوست درخت بلوط که برای بستن درب بطری استفاده می شود - اسم ) The bottle was sealed with a cork. چوب پنبه ای/ ساخته شده از چوب پنبه ( جن ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٢

چوب پنبه بازکن/ دربازکن چوب پنبه ای ( وسیله ای برای بیرون آوردن چوب پنبه از بطری - اسم ) He used a corkscrew to open the wine bottle.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بسته شکر/ ساشه شکر ( بسته کوچک یک نفره شکر - اسم ) He added two sugar packets to his coffee.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جاک باکس/ گرامافون سکه ای ( دستگاه پخش موسیقی سکه ای قدیمی که در رستوران ها و کافه ها بود - اسم ) He put a quarter in the jukebox and selected a so ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نوشابه غیرالکلی/ نوشیدنی خنک ( نوشیدنی گازدار و غیرالکلی، معمولاً شیرین - اسم ) She ordered a soft drink with her meal.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

غرفه/ کیوسک ( فضای کوچک جداشده با دیواره برای ارائه خدمات یا نمایش کالا - اسم ) The vendor had a booth at the fair. اتاقک/ صندلی نیمکتی/لژ ( رستو ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

منو/ فهرست غذا ( لیست غذاها و نوشیدنی های موجود در رستوران با قیمت ها - اسم ) Can I see the menu, please? منوی کامپیوتر/ منوی نرم افزار ( لیست گزی ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

صندلی بلند کودک/ صندلی غذا کودک ( صندلی بلند مخصوص کودکان نوپا برای غذا خوردن - اسم ) We need a high chair for the baby.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کچاپ/ سس گوجه فرنگی ( سس غلیظ و شیرین که از گوجه فرنگی تهیه می شود - اسم ) He put ketchup on his fries.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کمک گارسون/ پیشخدمت ( رستوران ) ( شخصی که در رستوران به گارسون ها کمک می کند، میزها را تمیز می کند و غیره - اسم ) The busboy cleared the dirty dish ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

سالن استراحت/ لابی ( اتاق انتظار یا استراحت در مکان های عمومی مثل هتل، فرودگاه و غیره - اسم ) The hotel has a comfortable guest lounge. بار/ کافه ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بار کوکتل/ سالن نوشیدنی ( بار شیک مخصوص سرو کوکتل ) ( نوعی بار شیک که به طور تخصصی کوکتل های مختلف سرو می کند و معمولاً فضایی آرام و دلنشین دارد - اس ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کوکتل/ نوشیدنی مخلوط الکلی ( نوشیدنی الکلی مخلوط از چند نوشیدنی مختلف - اسم ) She ordered a cocktail at the bar. مخلوط/ ترکیب ( به طور کلی هر نوع ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رستوران خانوادگی ( رستورانی که فضایی غیررسمی و مناسب برای خانواده ها دارد و معمولاً منوی متنوعی با قیمت های مناسب ارائه می دهد - اسم ) We decided t ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

چک ( سند بانکی ) ( سند بانکی برای پرداخت پول - اسم ) I paid by check. بررسی کردن/ وارسی کردن ( برای اطمینان از صحت یا وضعیت چیزی - فعل ) Check ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

میز صندوق/ پیشخوان پرداخت ( محل پرداخت هزینه کالاها در فروشگاه - اسم ) Pay for your items at the checkout counter.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٤

مواد غذایی/ خواربار ( اقلامی که از سوپرمارکت یا فروشگاه مواد غذایی خریداری می شوند - اسم ) We need to go shopping for groceries.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نوار نقاله/ تسمه نقاله ( دستگاهی برای جابجایی اجسام به صورت پیوسته، معمولاً افقی - در فروشگاه های بزرگ و فرودگاه ها - اسم ) Put your groceries on t ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

صندوقدار ( شخصی که در فروشگاه پول مشتریان را دریافت و پرداخت می کند - اسم ) The cashier gave me my change. ( ارتش/ سازمان ) اخراج کردن/ مرخص کرد ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

رسید/ قبض ( برگه کاغذی که پرداخت وجه یا دریافت کالا را تایید می کند - اسم ) Don't forget to take your receipt. دریافت/ وصول ( عمل دریافت کردن - ا ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

صندوق پول/ صندوقدار ( دستگاهی برای ثبت و محاسبه فروش و نگهداری پول نقد در فروشگاه - اسم ) The cashier rang up my purchases at the cash register.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٢

چرخ دستی خرید ( چرخ دستی بزرگتر برای حمل خرید در فروشگاه - اسم ) We loaded the shopping cart with groceries.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٢

میان وعده/ خوراکی سبک ( غذای سبک بین وعده های اصلی غذا - اسم ) I had a snack after school. خوراکی/ تنقلات ( به طور کلی خوراکی های سبک - اسم ) W ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٢

مشتری/ خریدار ( کسی که از یک کسب و کار کالا یا خدمات می خرد - اسم ) The customer paid for his groceries. ( اصطلاح عامیانه ) آدم عجیب/ غریب ( کسی ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خانگی/ مربوط به خانه ( مربوط به خانه و خانواده - صفت ) We share household chores. خانواده/ اهل خانه ( افرادی که در یک خانه زندگی می کنند - اسم ) ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

لوازم خانگی/ وسایل منزل ( اشیاء و وسایلی که به طور معمول در خانه استفاده می شوند - اسم ) We need to buy some household items like cleaning supplies.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

نوشیدنی ( یک نوع مایع برای نوشیدن - اسم ) His favorite beverage is iced tea.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نوشیدنی ها ( مایعاتی که برای نوشیدن آماده می شوند - اسم ) Water and juice are common beverages.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

محصولات کنسروی/ مواد غذایی کنسرو شده ( خوراکی هایی که برای نگهداری در قوطی های فلزی بسته بندی و پخته می شوند - اسم ) We stocked up on canned goods ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

محصولات نانوایی/ شیرینی پزی ( اقلام خوراکی که در فر پخته می شوند، مثل نان، شیرینی، کیک و غیره - اسم ) The bakery has a variety of baked goods.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

راهرو ( گذرگاه بین ردیف های صندلی در هواپیما، کلیسا، تئاتر و غیره ) اسم. Example: Please keep the aisle clear during the flight ( در فروشگاه ) را ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٣

محصولات کشاورزی/ میوه و سبزیجات تازه/تره بار ( مواد غذایی تازه و خام گیاهی، به ویژه میوه و سبزیجات - اسم ) The farmers market sells fresh produce. ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سبد خرید دستی ( سبد کوچکتر برای حمل اقلام خرید، معمولاً در فروشگاه های کوچک یا برای خریدهای کم حجم - اسم ) She picked up a shopping basket as she e ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٣

ترازو/ مقیاس وزن ( وسیله ای برای اندازه گیری وزن - اسم ) Use the kitchen scale to measure the flour. مقیاس/ درجه بندی ( سیستم اندازه گیری یا رتبه ...