تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ناخن انگشت دست - ( پوشش سخت روی نوک انگشتان دست ) - اسم She painted her fingernails red.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

بند انگشت / مفصل انگشت - ( مفصل انگشتان دست یا پا، به ویژه بندهای میانی و بالایی ) - اسم Crack your knuckles. ( اصطلاح - knuckle down ) جدی کار ک ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مچ دست - ( مفصل بین دست و ساعد ) - اسم She wears a watch on her wrist.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ران / ران پا - ( قسمت بالای پا بین لگن و زانو ) - اسم Chicken thigh. ( ران مرغ )

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٢

لگن / ران - ( مفصل بین پا و لگن خاصره ) - اسم She broke her hip in the fall. باسن / پهلو - ( برآمدگی کناری لگن ) - اسم Hands on hips. شیک / باح ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

باسن / کپل - ( دو برجستگی گوشتی در پشت لگن ) - اسم ( جمع ) Sit on your buttocks.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شکم / بطن - ( ناحیه بدن بین قفسه سینه و لگن ) - اسم He felt pain in his abdomen.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کمر / میان تنه - ( قسمت باریک بدن بین دنده ها و باسن ) - اسم Her dress has a fitted waist.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

زیر بغل / بغل - ( حفره ی زیر شانه و بازو ) - اسم He raised his armpit to apply deodorant. ( اصطلاح - armpit of the world ) جای پرت / آخر دنیا - ( ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ساعد - ( قسمت پایین بازو، بین آرنج و مچ دست ) - اسم He has a tattoo on his forearm.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بازو / قسمت بالای بازو - ( قسمت بالاییِ دست، بین شانه و آرنج ) - اسم He flexed his upper arm muscles.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

انسان / بشر - ( موجودِ نوعِ Homo sapiens ) - اسم Humans are complex beings. انسانی / بشری - ( مربوط به انسان یا ویژگی های انسان ) - صفت Human nat ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خواهرزاده / برادرزاده ( دختر ) - ( دخترِ خواهر یا برادرِ شخص ) - اسم My niece is very cute.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خواهرزاده / برادرزاده - ( پسرِ خواهر یا برادرِ شخص ) - اسم My nephew is graduating this year.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

برادر شوهر / برادر زن - ( برادر همسر یا همسر خواهر ) - اسم My brother - in - law lives nearby.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خواهر شوهر / خواهر زن - ( خواهرِ همسر، یا همسرِ برادر ) - اسم My sister - in - law is very kind.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نوه پسری - اسم He is a proud grandson.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رابطه / ارتباط - ( نوعی پیوند یا اتصال بین افراد یا چیزها ) - اسم They have a close relationship. نسبت خانوادگی - ( پیوند خانوادگی ) - اسم Family ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٢

نوه دختری - ( دخترِ فرزندِ شخص ) - اسم She adores her granddaughter.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پدربزرگ یا مادربزرگ / جد - ( پدر یا مادرِ پدر یا مادر شخص ) - اسم I visit my grandparents every summer.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٣

والدین / پدر و مادر - ( پدر و مادر شخص ) - اسم ( جمع ) My parents are supportive.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

فرهنگ لغت تصویری / دیکشنری تصویری - ( لغت نامه با تصاویر ) - اسم Use a picture dictionary to learn vocabulary.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تک زبانه / یک زبانه - ( فرد یا چیزی که فقط به یک زبان صحبت یا نوشته می شود. ) - صفت He is monolingual in English.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٣

قدردانی / تشکر - ( ابراز سپاسگزاری ) - اسم Give thanks in acknowledgment. تایید / تصدیق دریافت - ( اعلام وصول ) - اسم Acknowledgment receipt. ا ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

عزیز / گرامی - ( محبوب و دوست داشتنی ) - صفت My dear friend. عزیز / جان ( خطاب مودبانه ) - ( خطاب صمیمانه و مودبانه در نامه یا صحبت ) - اسم ( به ع ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مودب / باادب - ( رفتار محترمانه و مناسب با دیگران ) - صفت It's polite to say "please" and "thank you. "

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خداحافظ / خدا نگهدار ( غیر رسمی ) - ( شکل غیر رسمی و کوتاه شده "goodbye" ) - حرف ندا ( Interjection ) , اسم Bye! See you later.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خداحافظ / به امید دیدار - ( جمله خداحافظی هنگام ترک کردن یا جدا شدن ) - اسم, حرف ندا ( Interjection ) Say goodbye to everyone. Goodbye, see you s ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٤

بیان / ابراز - ( نشان دادن احساسات یا افکار ) - اسم Freedom of expression. اصطلاح / عبارت - ( جمله یا عبارت خاص با معنی ویژه ) - اسم Idiomatic ex ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

پایان / انتها - ( آخر چیزی ) - اسم The end of the movie. به پایان رساندن / خاتمه دادن - ( تمام کردن چیزی ) - فعل End the argument. هدف / غایت - ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٣

ترتیب / نظم - ( چینش منظم ) - اسم Put these books in order. دستور / فرمان - ( امر و نهی ) - اسم Follow the order of your commander. سفارش / درخ ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

خط / ردیف - ( علامت راست و کشیده، یا ردیفی از اشیا یا افراد ) - اسم Draw a line. Stand in line. خط ( تلفن/لوله و. . . ) - ( سیم تلفن، لوله، کابل ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٢

کلمه / واژه - ( کوچک ترین واحد زبان با معنی ) - اسم Learn new words every day. قول / حرف / وعده - ( تعهد زبانی ) - اسم Keep your word. خبر / اط ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

صفحه ( کتاب/مجله ) - ( برگه ای از نوشته ) - اسم Read page 10. صفحه ( وب ) - ( سند وب سایت ) - اسم Open a new page.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

فعل - ( کلمه برای بیان عمل، حالت یا رویداد ) - اسم "Run" is a verb.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

اسم - ( کلمه برای نامیدن شخص، شیء، مکان یا ایده ) - اسم "Cat" is a noun.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Color in / Colour in ( شکل املایی بریتانیایی ) رنگ آمیزی کردن - ( پر کردن یک ناحیه با رنگ ) - فعل عبارتی Color in the picture. / Colour in the pic ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٢

خط زدن / قلم گرفتن روی - ( کشیدن یک خط روی چیزی برای حذف یا نامعتبر کردن آن ) - فعل عبارتی ( phrasal verb ) Cross out the wrong answer.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

دستور / راهنمایی - ( توضیح گام به گام برای انجام کار ) - اسم Follow the instructions carefully. آموزش / تعلیم - ( فرایند یاد دادن و یادگیری ) - اس ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

توصیف کردن / شرح دادن - ( بیان ویژگی ها و جزئیات چیزی با کلمات ) - فعل Describe the picture.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٤

رایج / معمول - ( متداول و همه گیر ) - صفت It's a common mistake. مشترک / عمومی - ( متعلق به همه یا چند نفر ) - صفت We have a common interest. پ ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

مفرد - ( تکی، واحد، حالت مفرد اسم ) - صفت، اسم Singular noun. ( اسم مفرد ) "Cat" is the singular of "cats". ( مفرد ) عجیب / غریب / منحصر به فرد ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جمع - ( بیش از یکی، حالت جمع اسم ) - صفت، اسم Plural nouns. ( اسم جمع ) "Cats" is plural of "cat". ( جمع )

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نامنظم / بی قاعده - ( بدون ترتیب یا الگوی مشخص ) - صفت His heartbeat is irregular. غیر عادی / غیر معمول - ( بر خلاف انتظار یا عرف ) - صفت Irregul ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

مثال / نمونه - ( نشان دهنده یک اصل ) - اسم Here's an example. ( اصطلاح - make an example of ) عبرت قرار دادن - ( تنبیه سخت برای درس عبرت ) - اصطل ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سوال / پرسش - ( جمله ای برای اطلاعات ) - اسم، فعل Ask your questions now. Don't question me. مورد تردید قرار دادن - ( شک کردن به درستی ) - فعل ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

نظر / عقیده - ( باور یا دیدگاه شخصی درباره چیزی ) - اسم In my opinion, it's a good idea.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

منفی / بد - ( نامطلوب، ناخوشایند، بدبینانه ) - صفت Don't be so negative. علامت منفی ( - ) - ( علامت ریاضی برای تفریق یا نشان دادن اعداد کوچکتر از ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٣

راهنما / رهنما - ( فرد یا چیز هدایت کننده ) - اسم Our guide showed us the city. راهنمایی کردن / هدایت کردن - ( نشان دادن مسیر یا روش انجام کار ) - ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

مثبت / خوب - ( مطلوب، سازنده، خوشایند ) - صفت Think positive thoughts. مطمئن / قطعی - ( بدون شک، قطعی و یقینی ) - صفت Are you positive about that ...