تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گوزن شمالی ( نوعی گوزن که در مناطق قطبی زندگی می کند - اسم ) Reindeer are adapted to live in cold climates. گوزن گاری ( گوزن شمالی که برای کشیدن ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

درخت کریسمس ( درخت تزیین شده ای که در کریسمس استفاده می شود - اسم ) We put up our Christmas tree on December 1st. درخت کاج کریسمس ( اغلب از درخت ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سورتمه ( وسیله نقلیه ای که روی برف یا یخ کشیده می شود - اسم ) The children went for a ride in a horse - drawn sleigh. با سورتمه رفتن/راندن ( حرکت ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بابا نوئل ( شخصیت افسانه ای که در کریسمس برای بچه ها هدیه می آورد - اسم ) Children write letters to Father Christmas. پدر کریسمس ( ترجمه تحت اللف ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

روز کریسمس ( جشن میلاد مسیح در 25 دسامبر - اسم ) We open our presents on Christmas Day. روز میلاد مسیح ( عنوان رسمی تر مذهبی - اسم ) Christians ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

عکاس ( کسی که عکس می گیرد، چه به عنوان شغل چه سرگرمی - اسم ) She hired a professional photographer for her wedding. تصویربردار ( بیشتر به عکاسان ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

روز خاص ( روزی که به دلیلی خاص مهم یا معنادار است - اسم ) Today is a special day because it's my graduation. روز ویژه ( روزی متفاوت و به یاد ماند ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

داماد ( مردی که در حال ازدواج است یا تازه ازدواج کرده - اسم ) The bridegroom waited nervously at the altar. نو داماد ( داماد تازه ازدواج کرده - ا ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

عروس ( زنی که در حال ازدواج است یا تازه ازدواج کرده - اسم ) The bride looked beautiful in her white dress. نو عروس ( عروس تازه ازدواج کرده - اسم ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ساقدوش عروس ( زنی که در مراسم عروسی همراه عروس است - اسم ) The bridesmaids wore matching pink dresses. ندیمه عروس ( معادل رسمی تر ساقدوش عروس - ا ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مهمان ( فردی که به خانه یا رویدادی دعوت شده - اسم ) We have guests coming over for dinner tonight. میهمان ( معادل رسمی تر مهمان - اسم ) The hot ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

روز عروسی ( روزی که مراسم ازدواج برگزار می شود - اسم ) It was the happiest wedding day of their lives. روز ازدواج ( زمانی که دو نفر با هم ازدواج ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تعطیلات ( زمان استراحت از کار یا تحصیل - اسم ) We're going to Spain for our summer holiday. تعطیل رسمی ( روز تعطیل به مناسبت خاص - اسم ) Christ ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

کارت تبریک تولد ( کارتی که برای تبریک تولد فرستاده می شود - اسم ) I sent him a birthday card in the mail. کارت پستال تبریک تولد ( نوعی کارت تبریک ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کیک تولد ( کیکی که برای جشن تولد تهیه می شود - اسم ) She blew out the candles on her birthday cake. کیک زادروز ( معادل رسمی تر کیک تولد - اسم ) ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

تولد ( سالگرد روز تولد - اسم ) Today is my birthday. زادروز ( معادل رسمی تر تولد - اسم ) Her birthday is on June 12th. جشن تولد ( جشن به مناس ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

تلسکوپ ( ابزاری برای مشاهده اجرام دور - اسم ) : We looked at the stars through a telescope. تلسکوپی ( مربوط به تلسکوپ - صفت ) : They made some impo ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ستاره ( جرم آسمانی درخشان - اسم ) : The stars were shining brightly in the night sky. ستاره ( شکل هندسی - اسم ) : The child drew a picture of a sta ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

ماه ( قمر - اسم ) : The moon orbits the Earth. مهتاب ( نور ماه - اسم ) : We went for a walk in the moonlight. ماه ها ( مدت زمان طولانی - مجازی - ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

فضاپیما ( وسیله نقلیه برای سفر در فضا - اسم ) : The astronauts boarded the spaceship for their journey to Mars. سفینه فضایی ( نام دیگر فضاپیما - اس ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

سیاره ( جرم آسمانی که به دور یک ستاره می چرخد - اسم ) : Earth is the third planet from the sun. سیاره ( محل زندگی و سکونت - مجازی - اسم ) : He's li ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

فضا ( فضای تهی بین اجرام - اسم ) : The universe is a vast and empty space. فضا ( مکان - اسم ) : We need more space in this room. فاصله ( مسافت - ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خورشید ( ستاره منظومه شمسی - اسم ) : The sun is shining brightly today. آفتاب ( نور و گرمای خورشید - اسم ) : Let's go sit in the sun. ( مجازی ) ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

شب ( زمان تاریکی - اسم ) : I like to sleep at night. شب ( یک شب مشخص - اسم ) : We went to a party last night. شب ها ( هر شب - قید ) : He works ni ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

عصر ( غروب تا شب - اسم ) : We went for a walk in the evening. شب ( اوایل شب - اسم ) : Let's have dinner together this evening. عصرها ( هر عصر - ق ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

صبح ( بامداد، سپیده دم - اسم ) : I like to go for a run in the morning. صبح ( قبل از ظهر - قید ) : The meeting is scheduled for tomorrow morning. ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٣

یکشنبه ( روز تعطیل در بسیاری از کشورها - اسم ) : We usually have a family dinner on Sunday.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

شنبه ( روز تعطیل در بسیاری از کشورها - اسم ) : I'm going to a concert on Saturday.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جمعه ( آخرین روز هفته کاری در بسیاری از کشورها - اسم ) : I'm going out with friends on Friday night.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

پنجشنبه ( چهارمین روز هفته کاری غربی ها - اسم ) : We have a team lunch every Thursday.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

چهارشنبه ( سومین روز هفته کاری - اسم ) : I'm going to the gym on Wednesday.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٢

سه شنبه ( دومین روز هفته کاری - اسم ) : I have a doctor's appointment on Tuesday.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

دوشنبه ( روز اول هفته کاری - اسم ) : I have a meeting on Monday.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

روز ( ۲۴ ساعت - اسم ) : Today is a beautiful day. روز ( زمان بین طلوع و غروب خورشید - اسم ) : I work during the day and sleep at night. دوره ( زم ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٢

بیرون ( خارج - حرف اضافه ) : He went out of the room. بیرون ( به خارج - قید ) : Let's go out for dinner. خاموش ( غیر فعال - صفت ) : The lights ar ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٤

در ( داخل - حرف اضافه ) : The book is in the bag. در ( زمان - حرف اضافه ) : I'll see you in an hour. در ( مکان - حرف اضافه ) : She lives in Londo ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٢

دشوار ( سخت، مشکل - صفت ) : It was a difficult decision to make. سرسخت ( ناسازگار - صفت ) : He's a difficult person to work with. پر زحمت ( طاقت ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آسان ( ساده، راحت - صفت ) : It was an easy exam. راحت ( آسوده، بی دغدغه - صفت ) : He has an easy life. خوش اخلاق ( مؤدب، خوش رفتار - صفت ) : She' ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خالی ( فاقد محتوی - صفت ) : The box is empty. پوچ ( بی معنی - صفت ) : He felt empty after his wife died. تهی ( فاقد سکنه - صفت ) : The house was ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

پر ( مملو - صفت ) : The glass is full of water. کامل ( تمام، بدون کم و کاست - صفت ) : I have a full schedule today. سیر ( غذا خورده - صفت ) : I'm ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

نرم ( لطیف، ملایم - صفت ) : The pillow was soft and fluffy. ملایم ( کم، ضعیف - صفت ) : A soft breeze was blowing. آرام ( آهسته - قید ) : Speak so ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

سخت ( محکم، سفت - صفت ) : The ground was hard and dry. دشوار ( مشکل - صفت ) : It was a hard exam. سخت کوش ( پر تلاش - صفت ) : She's a hard worker ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

جلو ( موقعیت - اسم ) : The car is parked in front of the house. جبهه ( ناحیه جنگی - اسم ) : He was sent to the front to fight. جلو ( بخش جلویی - ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٢

سریع ( سرعت زیاد - صفت ) : He's a fast runner. تند ( زمان کم برای انجام کاری - صفت ) : It was a fast game. محکم ( سفت، ثابت - صفت ) : Make sure t ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آهسته ( سرعت کم - صفت ) : He was driving at a slow speed. کند ( زمان زیاد برای انجام کاری - صفت ) : This is a very slow process. دیر ( دیرتر از ز ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بالا ( ارتفاع، موقعیت - صفت ) : The kite was flying high in the sky. زیاد ( مقدار، تعداد - صفت ) : The price of gold is very high. بلند ( صدا - ص ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٢

پایین ( ارتفاع، موقعیت - صفت ) : The plane was flying low. کم ( مقدار، تعداد - صفت ) : We have a low supply of fuel. ضعیف ( صدا، نور - صفت ) : He ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٢

بلند ( قد، مسافت - صفت ) : She has long hair. طولانی ( زمان - صفت ) : It was a long and difficult journey. دراز ( کشیده - صفت ) : He took a long, ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٣

کوتاه ( قد، مسافت - صفت ) : He is a short man. کوتاه ( زمان - صفت ) : We have a short time to finish this. مختصر ( خلاصه - صفت ) : I'll give you ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٢

مرده ( فاقد حیات - صفت ) : The man was found dead in his apartment. بی جان ( فاقد حرکت یا زندگی - صفت ) : His leg was dead after the surgery. از ...