snowboarding

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: the activity or sport of riding and manoeuvering a snowboard downhill over snow or inside specially designed tubes.

جمله های نمونه

1. New snowboarding facilities should attract more people.
[ترجمه گوگل]امکانات جدید اسنوبورد باید افراد بیشتری را جذب کند
[ترجمه ترگمان]تسهیلات ورزشی جدید باید مردم بیشتری را جذب کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Snowboarding is now an Olympic sport.
[ترجمه گوگل]اسنوبورد در حال حاضر یک ورزش المپیک است
[ترجمه ترگمان]Snowboarding در حال حاضر یک ورزش المپیک است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Try snowboarding - it's a really fun sport.
[ترجمه گوگل]اسنوبورد را امتحان کنید - این یک ورزش واقعا سرگرم کننده است
[ترجمه ترگمان]ورزش وزنه برداری را امتحان کنید - ورزش واقعا سرگرم کننده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Snowboarding games are becoming increasingly popular and PlayStation 2 is proving the perfect platform for them.
[ترجمه گوگل]بازی‌های اسنوبورد به طور فزاینده‌ای محبوب می‌شوند و پلی‌استیشن ۲ پلتفرم عالی برای آن‌ها را ثابت می‌کند
[ترجمه ترگمان]بازی Snowboarding به طور فزاینده ای رایج شده است و پلی استیشن ۲ سکوی کامل برای آن ها را اثبات می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Julie went snowboarding over Christmas.
[ترجمه گوگل]جولی در کریسمس به اسنوبورد رفت
[ترجمه ترگمان] جولی \"پیش\" نوئل \"رفت\"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Visitors could also try cross-country skiing, snowboarding and snowshoe hiking to explore the picturesque landscape.
[ترجمه گوگل]بازدیدکنندگان همچنین می‌توانند اسکی، اسنوبورد و پیاده‌روی با کفش‌های برفی را برای کشف مناظر زیبا امتحان کنند
[ترجمه ترگمان]بازدیدکنندگان همچنین می توانند برای بازدید از این منظره زیبا اسکی کراس کانتری، برفی و پایی را نیز امتحان کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Consequently, Snowboarding started Off - Piste.
[ترجمه گوگل]در نتیجه، Snowboarding Off - Piste آغاز شد
[ترجمه ترگمان]در نتیجه، Snowboarding از piste شروع به کار کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. All snowboarding boots have a liner called the inner bladder.
[ترجمه گوگل]تمام چکمه های اسنوبورد دارای آستری به نام مثانه داخلی هستند
[ترجمه ترگمان]تمام چکمه های ورزشی یک کشتی اقیانوس پیما دارد که به نام مثانه داخلی نامیده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Can you be a snowboarding expert it?
[ترجمه گوگل]آیا می توانید یک متخصص اسنوبورد باشید؟
[ترجمه ترگمان]می تونی متخصص اسکی باشی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Snowboarding became an Olympic sport in 199
[ترجمه گوگل]اسنوبورد در سال 199 به یک ورزش المپیک تبدیل شد
[ترجمه ترگمان]در سال ۱۹۹ به یک ورزش المپیک تبدیل شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Actually, my snowboarding boots are your boots.
[ترجمه گوگل]در واقع، چکمه های اسنوبورد من، چکمه های شما هستند
[ترجمه ترگمان] راستش، چکمه های ورزشی من are
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. I get a rush from snowboarding.
[ترجمه گوگل]من از اسنوبورد عجله دارم
[ترجمه ترگمان] من یه حمله از اسکی رو شروع کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Snowboarding is a really fun sport.
[ترجمه گوگل]اسنوبورد یک ورزش واقعا سرگرم کننده است
[ترجمه ترگمان]ورزش یک ورزش واقعا سرگرم کننده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. I'm so tired but I to go snowboarding for a week with my friends in Aspen!
[ترجمه گوگل]من خیلی خسته ام اما می خواهم یک هفته با دوستانم در آسپن اسنوبرد بروم!
[ترجمه ترگمان]من خیلی خسته ام، اما برای یک هفته با دوستانم در اسپن می روم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Snowboarding boots are constructed from plastics like nylon.
[ترجمه گوگل]چکمه های اسنوبورد از پلاستیک هایی مانند نایلون ساخته شده اند
[ترجمه ترگمان]چکمه های Snowboarding از پلاستیک مانند نایلون ساخته شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• act of riding a snowboard, act of using a snowboard to to glide on snow

پیشنهاد کاربران

همان اسکی روی برف است، ولی بجای دو تخته زیر پا، تنها از یک تخته استفاده میشود👍🏻
snowboarding ( ورزش )
واژه مصوب: تخته برف سُری
تعریف: ورزشی شبیه به برف سُری که در آن برای فرود آمدن از شیب های برفی به جای یک جفت برف سُره تنها از یک تخته برف استفاده می شود
اسکی
اسکی روی برف
Skiing : اسکی کردن
Snowboard : اسکی روی برف
Snowbound : محصور در برف
اسکی بازی
اسکی روی برف

اسکی روی برف
اسکی بازی کردن در برف
اتومبیل برفی
اسکی بازی کردن در آب
اسنوبردسواری
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس