تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

انبه - ( میوه گرمسیری شیرین و آبدار با پوست زرد، نارنجی یا قرمز ) - اسم I had a delicious mango smoothie.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کیوی ( میوه ) - ( میوه ی بیضی شکل با پوست قهوه ای و گوشت سبز ) - اسم I love eating kiwi for breakfast. کیوی ( پرنده ) - ( پرنده ی بدون پرواز بومی ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

لیمو ترش سبز / لایم - ( میوه ترش و کوچکِ سبز رنگ از خانواده مرکبات ) - اسم Add a slice of lime to your drink. آهک - ( ماده معدنی پودری سفید رنگ، ا ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بازار مواد غذایی / فروشگاه مواد غذایی - ( محل فروش انواع مواد غذایی و محصولات خوراکی ) - اسم We went to the food market to buy groceries.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

لگد زدن / ضربه زدن با پا / شوت زدن - ( ضربه زدن سریع با پا ) - فعل، اسم He kicked the ball. لذت / هیجان - ( احساس قوی لذت یا هیجان ) - اسم ( غیررس ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

بالا و پایین پریدن / جهیدن - ( حرکت ارتجاعی و سریع به بالا و پایین بعد از برخورد به سطح ) - فعل The ball bounced on the floor. جست و خیز کردن / با ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

شنا کردن / شنا کردن - ( حرکت در آب با استفاده از دست و پا ) - فعل، اسم I can swim well.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

هاکی روی یخ - ( یک ورزش تیمی روی یخ ) - اسم Ice hockey is a popular sport in Canada.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٤

برنامه / جدول زمانی - ( طرح زمان بندی شده برای کارها یا رویدادها ) - اسم What's the schedule for today? برنامه ریزی کردن / زمان بندی کردن - ( تعیین ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

زیر / پایین - ( موقعیت مکانی پایین تر از چیزی ) - حرف اضافه ( preposition ) ، قید The cat is under the table. کمتر از / زیرِ - ( مقدار یا تعداد کم ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

روی / بر - ( موقعیت مکانی، بالا و در تماس با سطح ) - حرف اضافه ( preposition ) The book is on the table. روشن / فعال - ( وضعیت عملکرد دستگاه یا و ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٢

اتاق غذاخوری - ( اتاقی در خانه که برای صرف غذا استفاده می شود ) - اسم We have dinner in the dining room.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

یخچال - ( وسیله برقی برای خنک نگه داشتن مواد غذایی ) - اسم The milk is in the refrigerator.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٣

مبل راحتی / کاناپه - ( نوعی مبل بلند و راحت برای نشستن چند نفر ) - اسم We sat on the couch and watched TV.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

وان حمام / وان - اسم She took a relaxing bath in the bathtub.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

صندلی راحتی / مبل تک نفره دسته دار - ( نوعی صندلی بزرگ و راحت با تکیه گاه دست ) - اسم He sat in his armchair and read a book.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

قفسه کتاب / کتابخانه - ( وسیله ای برای نگهداری و نمایش کتاب، معمولاً با قفسه های افقی ) - اسم The bookcase is full of novels.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کنارِ / پهلویِ - ( موقعیت مکانیِ مجاور و چسبیده به چیزی/کسی ) - حرف اضافه The bank is next to the supermarket.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

بین / میان - ( در فاصله میانی دو چیز یا دو مکان ) - حرف اضافه ( preposition ) The house is between the park and the store. در بین / در میان - ( م ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پشت / عقب - ( موقعیت مکانی در قسمت پشتی یا عقب تر از چیزی/کسی ) - حرف اضافه ( preposition ) ، قید The car is parked behind the building. جا گذاشتن ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

جلوی / مقابل - ( موقعیت مکانی در قسمت جلوتر یا روبروی چیزی/کسی ) - حرف اضافه ( preposition ) The car is parked in front of the house.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

موتورسیکلت / موتور - ( وسیله نقلیه موتوری دوچرخ ) - اسم He rides a motorcycle.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کامیون / بارکش - ( وسیله نقلیه بزرگ برای حمل بار ) - اسم A truck drove by. حمل کردن با کامیون - ( جابجا کردن با کامیون ) - فعل They trucked the s ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

فروشگاه / مغازه - ( محل خرید کالا ) - اسم I went to the store to buy milk. انبار کردن / ذخیره کردن - ( نگهداری کردن چیزی برای استفاده بعدی ) - فعل ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

بلوک آپارتمانی / ساختمان آپارتمانی - ( ساختمان بزرگ چند طبقه با واحدهای مسکونی متعدد ) - اسم They live in a new apartment block downtown.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ایستگاه آتش نشانی - ( ساختمان متعلق به اداره آتش نشانی و محل استقرار ماشین ها و پرسنل آتش نشانی ) - اسم The fire truck rushed out of the fire statio ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

پارک / بوستان - ( فضای سبز عمومی برای تفریح ) - اسم Let's go to the park. پارک کردن / توقف کردن ( خودرو ) - ( قرار دادن وسیله نقلیه در محل مشخص ) ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

کتابفروشی - ( مغازه فروش کتاب ) - اسم I bought a new book at the bookstore.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٢

باغ وحش - ( محل نگهداری حیوانات وحشی برای نمایش ) - اسم We are going to the zoo today. مکان پر سر و صدا / جای شلوغ و بی نظم - ( اصطلاح عامیانه برا ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

دوچرخه - ( وسیله نقلیه دوچرخه ) - اسم I ride my bike to work. موتورسیکلت ( غیررسمی ) - ( موتور سیکلت - گاهی به طور غیررسمی استفاده میشه ) - اسم H ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

هواپیما / طیاره - ( وسیله پرنده موتوری بالدار ) - اسم The airplane took off on time.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٣

شهرک / شهر - ( محل سکونت کوچکتر از شهر بزرگ ) - اسم I live in a small town. شهر ( به طور کلی ) - ( محدوده شهری، در مقابل روستا یا حومه ) - اسم Le ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٢

حرکت کردن / جابجا شدن - ( تغییر مکان دادن ) - فعل Don't move! تکان خوردن / جنبیدن - ( حرکت جزئی ) - فعل The leaves moved in the wind. اسباب کشی ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

نقطه / نوک - ( انتهای تیز یا مشخص شده ) - اسم The point of the pencil is sharp. اشاره کردن / نشان دادن - ( به سمت چیزی هدایت کردن انگشت یا توجه ) ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کف زدن / دست زدن - ( ضرب دست ها برای تشویق ) - فعل، اسم The audience clapped loudly. صدای کف زدن / صدای دست زدن - ( صدای تولید شده از دست زدن ) - ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

لمس کردن / دست زدن - ( اثر دست/تماس حسی ) - فعل، اسم Don't touch the painting. متاثر کردن - ( تاثیر عاطفی ) - فعل The movie touched my heart. ت ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

دارد / دارد ( برای سوم شخص مفرد ) - ( نشان دهنده مالکیت یا داشتن چیزی توسط یک فرد یا شیء سوم شخص مفرد ) - فعل She has a book. تجربه می کند / دارد ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گروه موسیقی ( چند نفر نوازنده که با هم موسیقی اجرا می کنند ) اسم The band played a fantastic set باند ( نواری از جنس پارچه یا مواد دیگر ) اسم She wor ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سوارکار بدون زین ( کسی که بدون زین سوارکاری می کند ) اسم The bareback rider amazed the crowd with his skills.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دلقک ( شخصی که برای سرگرمی دیگران حرکات خنده دار انجام می دهد ) اسم The children laughed at the clown's antics آدم احمق / دست انداختن ( کسی که کارهای ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پاپیون ( نوعی کراوات به شکل گره پروانه ای ) اسم He wore a bow tie with his suit

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کلاه انگلیسی/ کلاه شعبده بازی ( کلاه رسمی و استوانه ای شکل ) اسم The magician wore a black top hat.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گرداننده سیرک ( کسی که نمایش سیرک را اجرا و معرفی می کند ) اسم The ringmaster announced the next act.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

حلقه ( شیء دایره ای شکل ) اسم She spun the hoop around her waist حلقه زدن ( بازی با حلقه انجام دادن ) فعل The juggler started hooping the fire rings

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

طناب باز/بندباز ( کسی که روی طناب راه می رود - در شعبده بازی و سیرک ) اسم The tightrope walker performed a balancing act.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

میله ( تکه بلندی از چوب یا فلز ) اسم The flag was raised on a tall pole تیرک ( به عنوان میله عمل کردن ) فعل The young boy used a pole to vault over t ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

طناب باریک/طناب بندبازی ( طناب محکمی که برای راه رفتن استفاده میشود ) اسم The tightrope walker carefully stepped across the rope موقعیت خطرناک ( موقع ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تور ایمنی ( توری که برای جلوگیری از سقوط استفاده می شود ) اسم The acrobat was protected by a safety net حامی / ناجی ( کسی یا چیزی که هنگام مواجه با م ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نردبان طنابی ( نردبانی ساخته شده از طناب ) اسم The climber used the rope ladder to ascend the wall