پیشنهادهای Bryan Fury (٩,٣٩٨)
سایت اسکورت ( وبسایتی که خدمات اسکورت ارائه می دهد، معمولا خدمات جنسی ) He got caught visiting an escort site on his work computer. وبسایت همسریاب ...
استراتژی خروج ( برنامه ای برای خروج از یک سرمایه گذاری، موقعیت یا کسب وکار ) They need to develop an exit strategy before investing in the new marke ...
مشابه ( شبیه به هم ) The two cars are very similar in design. همانند ( دارای ویژگی های مشترک ) They have similar tastes in music.
کار انبوه/کار جمعی ( برون سپاری وظایف به گروه بزرگی از افراد از طریق اینترنت ) The company used crowdworking to gather data for their project. کار ...
تاروشنا ( ترکیبی از تاریکی و روشنایی ) The artist's work explored themes of darklight and duality. نور ضعیف/کم سو ( نوری که نه کاملا روشن و نه کام ...
تاثر ( کیفیت غم انگیز و تکان دهنده ) The film's poignancy left the audience in tears. تندی/تیزی ( شدت احساسات ) The poignancy of her grief was ov ...
سندرم اردک ( پنهان کردن استرس و تقلای درونی در عین حفظ ظاهر آرام ) Despite appearing calm on the surface, many students suffer from duck syndrome.
کاکاسیاه ( توهین آمیز، نژادپرستانه ) "He called me a nigga. " رفیق، داداش ( عامیانه، بین سیاه پوستان ) "What's up, my nigga?" مرد ( عامیانه، من ...
خودآموخته ( کسی که بدون آموزش رسمی، چیزی را به خود یاد داده ) She's a self - taught programmer. خودآموز ( مربوط به فرایند خودآموزی ) His success ...
سهام میم ( سهمی که محبوبیت آن در اینترنت و شبکه های اجتماعی به شدت افزایش یافته ) GameStop is a classic example of a meme stock. سهام اینترنتی ( س ...
معامله گر تک بُعدی ( معامله گری که فقط بر یک بُعد از بازار تمرکز دارد - معمولاً قیمت ) A one - dimensional trader might only look at price action an ...
گورو/مرشد ( رهبر/معلم مذهبی هندو یا سیک ) The followers listened attentively to their guru's teachings. مرشد/استاد ( متخصص یا صاحب نظر برجسته در ی ...
خرج کردن ( پول خرج کردن ) She spent all her money on clothes. گذراندن ( زمان سپری کردن ) We spent the weekend at the beach. مصرف کردن ( انرژی، ...
خدایان بازار ( قدرت های ناشناخته و غیرقابل پیش بینی که بر بازارها تأثیر می گذارند - اصطلاحی طعنه آمیز و غیررسمی ) The market gods were not in his fa ...
مخالفت با روند ( معامله در جهت مخالف روند فعلی بازار - اصطلاحی در معاملات ) He lost money by constantly fighting the move.
نقطه ورود کم ریسک/با احتمال سود بالا ( زمانی که احتمال سود زیاد و ضرر کم است ) The pullback to the moving average offered a low risk/high probabilit ...
معامله با احتمال موفقیت بالا ( معامله ای که احتمال سوددهی آن زیاد است ) Based on the chart pattern, this looks like a high probability trade.
روند خنثی ( بازار بدون روند صعودی یا نزولی مشخص ) The stock has been in a sideways trend for the past month.
میانگین متحرک ( میانگین قیمت در یک دوره زمانی مشخص که به طور مداوم به روز می شود ) He uses a 20 - day moving average to identify trends.
نظریه داو ( یک تئوری تحلیل تکنیکال بر پایه ایده های چارلز داو ) According to Dow Theory, the market is always in one of three trends.
معامله گر تازه کار ( معامله گری که تجربه کمی دارد ) As a novice trader, he made many mistakes.
تحلیل تکنیکال ( روشی برای پیش بینی قیمت ها در بازار با بررسی الگوهای نموداری و آماری ) He uses technical analysis to make trading decisions.
مردِ میدان ( کسی که درگیر عمل است، نه فقط نظاره گر - برگرفته از سخنرانی تئودور روزولت ) It is not the critic who counts; the credit belongs to the m ...
منتقد ( کسی که نظر انتقادی می دهد ) The film received mixed reviews from critics. منتقد ( کسی که در زمینه خاصی صاحب نظر است و نقد می کند، مثل منتق ...
فداکاری ( وفاداری و تعهد عمیق ) He showed great devotion to his family. عبادت ( معمولا عبادت مذهبی ) Her devotion to God was evident in her daily ...
پیروزی ( موفقیت بزرگ ) Winning the championship was a great triumph. پیروز شدن ( بر دشمن یا سختی ها ) She triumphed over adversity to achieve her ...
اشتیاق ( علاقه و هیجان شدید ) She showed great enthusiasm for the project. موضوع مورد علاقه ( چیزی که شخص به آن اشتیاق زیادی دارد ) Photography i ...
خودگویی/گفتگوی درونی ( صحبت کردن با خود ) Positive self - talk can improve your performance.
گام های کوچک ( پیشرفت تدریجی و آهسته ) We're taking baby steps towards our goal. توضیح: به معنای پیشرفت تدریجی و کوچک در مسیر یادگیری یا انجام یک ...
سیستم با انتظار مثبت ( سیستمی که به طور متوسط سودآور است ) A positive expectancy system is essential for long - term trading success. توضیح: سیس ...
روانشناسی منفی معامله گری ( حالت ذهنی مضر برای معاملات ) Negative trading psychology can lead to poor decisions and losses. توضیح: به وضعیت ذهنی و ...
سیستم معاملاتی برازش منحنی ( سیستمی که بیش از حد با داده های گذشته بهینه سازی شده ) A curve - fitted trading system may perform well on historical d ...
شک ( عدم قطعیت ) I have some doubts about his honesty. تردید ( احساس عدم اطمینان ) She was filled with doubt about the decision. شک داشتن ( یقی ...
مفید ( سودمند، کاربردی ) This is a very useful tool. کارآمد ( در مورد افراد، به معنی ماهر و توانا ) She's a very useful member of the team.
خودآموزی ( یادگیری بدون معلم ) He learned English through self - study. خودخوان ( مربوط به مطالعه ی فردی ) We offer a range of self - study mater ...
متاسفانه ( با کمال تاسف ) Unfortunately, I won't be able to attend the meeting.
اصطلاح: "You're welcome" خواهش می کنم ( پاسخ رایج به تشکر ) "Thank you for helping me. " "You're welcome. " قابلی نداشت ( پاسخ خودمانی تر به تشکر ...
بازخورد ( پاسخ یا واکنشی به یک موضوع ) We received a lot of positive feedback on our new product. بازخورد ( در سیستم های الکترونیکی، برگشت قسمتی ا ...
نادیده گرفتن ( اعتنا نکردن ) He tried to ignore the noise. چشم پوشی کردن ( صرف نظر کردن ) She decided to ignore his rude remarks.
محترم ( مورد احترام ) She is a highly respected member of the community.
خواهش می کنم ( در پاسخ به تشکر ) "Thank you for your help. " "No problem. " مشکلی نیست ( برای بیان اینکه موضوعی مهم نیست ) "I'm sorry I'm late. " ...
خبرنامه ( گزارش دوره ای از اخبار و اطلاعات ) I receive a weekly newsletter from my favorite website.
مخاطره/ریسک ( پروژه یا فعالیتی که ریسک دارد ) His latest business venture ended in bankruptcy. سرمایه گذاری ( معمولاً در یک کسب و کار جدید ) The ...
تشویق ( عمل تشویق کردن ) The coach gave the team some encouragement before the game. دلگرمی ( چیزی که باعث امیدواری و انگیزه می شود ) Your kind w ...
( اصطلاح عامیانه بین معامله گران بازارهای مالی ) معاملات پرسود ( آرزوی موفقیت در معاملات تجاری ) Happy trading! I hope you make a lot of money. ...
علامت/نشانه ( چیزی که اطلاعاتی را منتقل می کند ) The traffic lights turned to a red signal. سیگنال ( موج الکترومغناطیسی برای انتقال اطلاعات ) The ...
جذب کردن ( مایع یا مواد دیگر ) The sponge absorbed the spilled water. جذب کردن/فراگرفتن ( اطلاعات و غیره ) He was able to absorb new information ...
رد ( عدم پذیرش ) His proposal met with strong rejection. طرد ( عدم پذیرش عاطفی ) She feared rejection from her family. دفع ( پس زدن عضو پیوندی ...
جهت ( سمت، راستا ) Which direction is north? مسیر ( راهی که به جایی منتهی می شود ) The road takes you in the direction of the town. دستورالعمل ( ...