تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پیتزا ( نوعی غذای ایتالیایی، نان گرد پخته شده با مخلفات ) They ordered a large pizza with pepperoni.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٣

پودینگ ( نوعی دسر نرم، معمولاً با شیر، شکر، تخم مرغ و نشاسته ) She made chocolate pudding for dessert. دسر ( بریتانیایی، به طور کلی به قسمت شیرین ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

چیپس ( سیب زمینی سرخ شده خلالی - بریتانیایی ) He ate fish and chips by the seaside. چیپس ( سیب زمینی سرخ شده نازک و برگه ای - آمریکایی ) She ate ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٣

غلتیدن ( حرکت چرخشی ) The ball rolled down the hill. رول ( چیزی که به شکل استوانه پیچیده شده ) She bought a roll of paper towels. نان گرد کوچک/ ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پنکیک ( نوعی کیک نازک و گرد که در تابه پخته می شود ) She made pancakes for breakfast. کاملاً صاف/له شده ( مانند پنکیک تخت ) The car was pancaked ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٢

قوری چای She poured the tea from the teapot.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

فلفل ( ادویه ای تند ) She added black pepper to the stew. فلفل دلمه ای ( گیاهی از خانواده بادمجانیان با میوه ای درشت و شیرین ) He stuffed the pep ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٢

نمک ( ماده ای سفید و بلوری که برای طعم دادن به غذا استفاده می شود ) She added a pinch of salt to the soup. نمک ( ترکیب شیمیایی حاصل از واکنش اسید ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

عسل She used honey as a natural sweetener in her tea. عزیزم/عسلم ( خطاب محبت آمیز ) I love you, honey. رنگ عسلی ( زرد طلایی ) She had honey - c ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

چای She drank a cup of tea in the afternoon. چای ( برگ های خشک شده ی گیاه چای ) He bought some green tea at the market. عصرانه ( یک وعده غذایی س ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شکر She added a teaspoon of sugar to her coffee. قند ( هر نوع ماده ی شیرین کربوهیدرات دار ) Fruit contains natural sugars. عزیزم/عسل ( خطاب محبت ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

شکلات داغ They drank hot chocolate by the fireplace on a cold winter night.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

غلات ( دانه های خوراکی مانند گندم، برنج، ذرت و غیره ) Breakfast cereals are often fortified with vitamins. برشتوک ( صبحانه ای که معمولاً با شیر سر ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

شیر ( حیوانی یا گیاهی ) She drank a glass of milk before bed. شیر دوشیدن ( گرفتن شیر از پستان حیوانات ) The farmer milked the cows every morning. ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خامه ( چربی روی شیر ) She added cream to her coffee. کِرِم ( ماده آرایشی یا درمانی غلیظ ) She applied hand cream to moisturize her skin. رنگ کر ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٢

مربا She spread jam on her toast. گیر/مخمصه ( موقعیت دشوار - غیررسمی ) He's in a jam because he can't pay his rent. گیر کردن/بند آمدن ( مسدود شد ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

نیمرو ( تخم مرغ سرخ شده در روغن یا کره ) She ate a fried egg with bacon for breakfast.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٢

قهوه ( نوشیدنی ای دم شده از دانه های قهوه ) He drank a cup of coffee in the morning. دانه قهوه ( میوه درخت قهوه ) The coffee beans are roasted an ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد

نان تُست ( نان برشته شده ) He ate toast with jam for breakfast. به سلامتی کسی نوشیدن ( بلند کردن جام نوشیدنی برای ادای احترام ) Let's toast to th ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

تخم مرغ آب پز ( تخم مرغ پخته شده در آب جوش ) She ate a boiled egg for breakfast.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٢

شام They had a delicious dinner at a fancy restaurant. ناهار ( در برخی مناطق یا در گذشته، وعده غذایی ظهر ) We had dinner at midday when I was a ch ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٢

ناهار ( وعده غذایی ظهر ) They ate a sandwich for lunch. ناهار خوردن ( میل کردن ناهار ) We lunched at a nice restaurant.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

صبحانه ( اولین وعده غذایی روز ) She ate cereal for breakfast. صبحانه خوردن ( میل کردن صبحانه ) We breakfasted together before leaving.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٤

غذا They ate a delicious meal of food. خوراک ( غذای مخصوص یک مکان، یک گروه یا یک حیوان ) This is dog food. غذای روح/فکر ( چیزی که باعث تقویت ذهن ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کیسه/ساک خرید ( کیسه ای معمولاً پلاستیکی یا کاغذی برای حمل خرید ) She carried her groceries in a carrier bag.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

تخم مرغ She ate a boiled egg for breakfast. تخمک ( سلول تولید مثل ماده ) The egg is fertilized by the sperm. تحریک کردن ( معمولاً با on، وادار ک ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

آلو/گوجه ( میوه ای هسته دار با گوشت نرم و شیرین ) She ate a ripe plum. رنگ آلویی ( بنفش تیره مایل به قرمز ) He wore a plum - colored tie. شغل/م ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

آرد ( پودر حاصل از آسیاب کردن غلات ) She used flour to make bread. با آرد پوشاندن ( برای پخت و پز ) Lightly flour the surface before rolling out ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ترازو ( وسیله ای برای اندازه گیری وزن ) She weighed the flour on the scales. فلس ( پوشش بدن ماهی و خزندگان ) The fish had shiny scales. پولک ( ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٢

گوشت ( بخش خوراکی بدن حیوانات ) They don't eat meat, they are vegetarians. قسمت اصلی/مغز ( مهم ترین بخش هر چیز ) Let's get to the meat of the mat ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

آناناس They ate fresh pineapple for dessert. رنگ آناناسی ( زرد متمایل به سبز ) She painted the kitchen a light pineapple color.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٣

ماست ( فرآورده ای لبنی که از تخمیر شیر به دست می آید ) She ate yoghurt with fruit for breakfast.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

بطری ( ظرف معمولاً شیشه ای یا پلاستیکی با دهانه باریک ) He drank a bottle of water. شیشه شیر بچه ( بطری مخصوص تغذیه نوزاد ) The baby was drinking ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کیف دستی زنانه ( کیفی که خانم ها برای حمل وسایل شخصی استفاده می کنند ) She carried a black leather handbag. با کیف زدن ( زدن کسی با کیف دستی ) Sh ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٣

کیف پول زنانه ( معمولاً کوچک برای نگهداری پول، کارت و غیره ) She kept her money in her purse. جایزه/مبلغ جایزه ( مبلغ پولی که به برنده یک مسابقه ت ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پول ( سکه و اسکناس ) He earned a lot of money from his business. ثروت ( مقدار زیادی پول ) She comes from a family with a lot of money. سرمایه ( ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

قلع ( فلزی نرم و نقره ای ) Tin is used to coat other metals to prevent corrosion. قوطی/کنسرو ( ظرف فلزی، معمولاً از جنس حلبی ) He opened a tin of ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

چرخ دستی/سبد چرخ دار ( وسیله ای چرخ دار برای حمل بار ) She pushed a shopping trolley around the supermarket. واگن برقی ( وسیله نقلیه عمومی برقی که ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

کدو تنبل ( گیاهی از خانواده کدو با میوه ای درشت و نارنجی ) They carved a pumpkin for Halloween. آدم کله گنده/مهم ( معمولاً با "some" یا "no" ) He ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٣

صندوق ( محل پرداخت پول در فروشگاه ) She paid for her groceries at the checkout. بررسی ( معاینه دقیق چیزی ) Give the car a thorough checkout befor ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

لوبیا ( دانه یا غلاف خوراکی از خانواده باقلائیان ) She cooked red beans for dinner. مغز ( غیررسمی - بیشتر در بریتیش ) Use your bean, think! کمتر ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سیب زمینی ( گیاهی با غده های خوراکی نشاسته ای ) She made mashed potatoes for dinner. آدم تنبل/بی عرضه ( غیررسمی، به خصوص در عبارت "couch potato" ) ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گوجه فرنگی She added sliced tomatoes to the salad. زن/دختر ( غیررسمی و عامیانه - بیشتر در گذشته ) She's a good - looking tomato.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

کاهو ( سبزی ای با برگ های پهن و سبز که بیشتر در سالاد استفاده می شود ) She made a salad with lettuce, tomatoes, and cucumbers. پول کاغذی ( غیررسمی ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نخود ( دانه های ریز و سبز که در غلاف می رویند ) She ate a bowl of peas with her dinner. ریز/کوچک ( معمولا در ترکیباتی مثل "pea - sized" ) The hai ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

هلو ( میوه ای هسته دار، شیرین و آبدار با پوست مخملی ) She ate a juicy peach for a snack. رنگ هلویی ( صورتی مایل به زرد ) She wore a peach - color ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

کلم ( سبزی ای با برگ های گرد و پیچیده ) She made coleslaw with shredded cabbage. آدم کودن/بی مصرف ( غیررسمی، معمولاً برای اشاره به فردی با ناتوانی ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پیاز ( گیاهی با غده ی خوراکی تند و لایه لایه ) She chopped an onion for the sauce. اشک آور ( هر چیزی که باعث گریه شود، مانند پیاز ) That movie wa ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خربزه ( به هر نوع میوه ای از خانواده کدوییان گفته می شود ) He ate a slice of melon for dessert. گرَمسَرک ( نوعی طالبی یا گرمک ) She cut up a cant ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

زردآلو ( میوه ای هسته دار، نارنجی و شیرین ) She ate a dried apricot as a snack.