پیشنهادهای Bryan Fury (٩,٣٩٨)
کرفس ( سبزی ای با ساقه های ترد و آبدار ) She added celery to the soup for extra flavor.
خیار ( سبزی ای سبز و دراز با پوست کلفت ) She added cucumber to the salad. خونسرد/آرام ( معمولاً در عبارت "cool as a cucumber" ) He stayed as cool ...
لیمو ( میوه ای زرد و ترش ) She squeezed a lemon into her tea. رنگ لیمویی ( زرد روشن ) He wore a lemon - colored shirt. آدم بی مصرف/مزاحم ( غیرر ...
قارچ ( گیاهی چتری شکل بدون گل و برگ ) She cooked mushrooms with garlic and butter. قارچ وار رشد کردن ( رشد سریع و ناگهانی ) The city has mushroom ...
تره فرنگی ( گیاهی از خانواده پیاز با ساقه بلند و برگ های پهن ) She added leeks to the soup for extra flavor. نماد کشور ولز ( معمولاً در روز سنت دی ...
گل کلم ( سبزی ای از خانواده کلم با گل های سفید متراکم ) She made cauliflower cheese for dinner. گوش گل کلمی ( اصطلاحی در کشتی، گوش متورم و بدشکل ) ...
هویج ( سبزی ریشه ای نارنجی رنگ ) She ate a raw carrot as a snack. هویج و چماق ( وعده پاداش و تهدید به تنبیه ) The government is using a carrot an ...
گریپ فروت ( میوه ای درشت و ترش و شیرین از خانواده مرکبات ) She ate half a grapefruit for breakfast.
هدیه/کادو ( چیزی که به کسی داده می شود ) She received many presents for her birthday. زمان حال ( اکنون ) I live in the present moment. حاضر ( د ...
نارنگی She ate a clementine for a snack.
سوسیس He ate sausages for breakfast. سوسیس مانند ( هر چیزی که شکل سوسیس باشد ) The child drew a sausage - shaped cloud in the sky. آدم ساده/احمق ...
سالامی ( نوعی سوسیس ایتالیایی خشک و ادویه دار ) He made a sandwich with salami and cheese.
تُرد ( شکننده و خشک ) The leaves were crisp underfoot. چیپس ( سیب زمینی سرخ شده نازک - در انگلیسی بریتانیایی ) He ate a bag of crisps while watch ...
لباس مبدل ( لباس مخصوص جشن ها و مراسم خاص، مانند لباس شخصیت های کارتونی، شغلی خاص یا حیوانات ) They wore fancy dress to the party. لباس مجلسی ( در ...
گیلاس ( میوه ای گرد، کوچک و معمولاً قرمز ) She ate a bowl of cherries. آلبالو ( نوعی گیلاس ترش ) He preferred sour cherries to sweet cherries. ...
آبمیوه ( آبِ میوه ) He drank a glass of orange fruit juice for breakfast.
تمشک ( میوه ای ریز، ترش و شیرین و معمولاً قرمز ) She picked some raspberries from the garden. صدای تمسخر ( دمیدن در لب های بسته برای تمسخر ) The ...
توت فرنگی ( میوه ای قرمز و آبدار با دانه های ریز ) She ate a bowl of strawberries and cream.
رومیزی ( پارچه ای برای پوشاندن میز ) She spread a clean tablecloth on the table.
لامپ ( حبابی شیشه ای که با برق روشنایی تولید می کند ) He replaced the burnt - out light bulb in the lamp. ایده/فکر بکر ( مجازا به معنای ایده ناگها ...
نان She bought a loaf of bread from the bakery. پول ( غیررسمی و عامیانه ) He's always asking his parents for bread. وسیله امرار معاش Music is hi ...
بیسکویت ( نوعی شیرینی خشک ) She ate a biscuit with her tea. کلوچه ( نوعی نان شیرین و کوچک - بیشتر در آمریکا ) He had a biscuit with gravy for bre ...
پنیر ( فراورده ای لبنی ) He ate cheese and crackers for a snack. لبخند بزنید! ( هنگام عکس گرفتن ) Say cheese! آدم کله گنده/فرد مهم ( غیر رسمی - ...
کره ( چربی حیوانی که از خامه گرفته می شود ) She spread butter on her toast. چرب زبانی/چاپلوسی ( اغراق در تعریف و تمجید برای سود بردن ) He tried t ...
ساندویچ ( دو لایه نان با مخلفات در بین آنها ) He ate a ham sandwich for lunch. در میان دو چیز قرار دادن/قرار گرفتن ( مثل محتویات ساندویچ ) The sm ...
زنجیر کاغذی ( حلقه های کاغذی متصل به هم برای تزئین ) The children made paper chains to decorate the classroom.
شمع ( استوانه ای از موم با فتیله ای در وسط برای روشنایی ) She lit a candle on the table. شمع ( واحد اندازه گیری شدت نور ) A standard candle emits ...
کاه ( ساقه خشک غلات ) The farmer used straw for animal bedding. نی ( لوله ای نازک برای نوشیدن مایعات ) She sipped her drink through a straw. کم ...
کیک ( نوعی خوراکی شیرین پخته شده ) She baked a cake for his birthday. لایه ضخیم ( معمولاً از چیزی ناخوشایند یا کثیف ) His boots were caked with m ...
روبان ( نوار باریک پارچه ای یا کاغذی ) She tied her hair back with a ribbon. نوار جوهر ( در ماشین تحریر یا چاپگر ) The typewriter needed a new ri ...
آتش بازی ( مواد محترقه برای جشن و شادی ) They set off fireworks to celebrate the New Year. خشم/هیاهو ( مجازا به معنی عصبانیت و واکنش تند ) There ...
پنجره ( منفذی در دیوار برای ورود نور و هوا ) She opened the window to let in some fresh air. پنجره/صفحه ( در کامپیوتر، بخشی از صفحه نمایش ) You c ...
شیرین ( طعم قند و شکر ) The cake was very sweet. شیرینی ( نوعی خوراکی قندی ) He bought a bag of sweets for the children. مطبوع/دلپذیر ( بوی خوش ...
عینک ( وسیله ای برای اصلاح بینایی ) He wears glasses to read.
شکلات ( خوراکی شیرین و معمولاً قهوه ای ) She loves to eat chocolate. شکلاتی ( طعم یا رنگ شکلات ) He ordered a chocolate ice cream.
بادکنک ( کیسه لاستیکی رنگی که با هوا یا گاز پر می شود ) The children were playing with balloons at the party. بالن ( نوعی وسیله نقلیه هوایی ) The ...
مهمانی/پارتی ( دورهمی برای جشن و شادی ) They threw a party to celebrate their anniversary. حزب ( گروه سیاسی ) Which party did you vote for in the ...
دمپایی/کفش راحتی ( نوعی کفش نرم و سبک برای پوشیدن در خانه ) He put on his slippers after taking off his shoes. ترمز روی چرخ برای جلوگیری از حرکت ( ...
چسب زخم ( نوار چسب برای پوشاندن زخم های سطحی ) She put a sticking plaster on the cut on her finger.
موز ( میوه ای زرد و دراز ) She ate a banana for breakfast. دیوانه/خل ( غیر رسمی - عامیانه ) He's gone completely bananas! پر هیجان/جنون آمیز ( غ ...
سبد ( ظرفی معمولاً حصیری برای حمل اشیاء ) She carried a basket of fruit. سبد خرید ( در فروشگاه ) Please get a basket for your groceries. گل ( د ...
انگور ( میوه ای دانه ای و معمولاً خوشه ای ) He ate a bunch of grapes. شراب ( کنایه از شراب انگور، غیر رسمی ) He's been hitting the grape a bit to ...
گلابی ( میوه ای آبدار و شیرین ) She ate a ripe pear for dessert.
اسباب بازی ( وسیله ای برای بازی کودکان ) The children were playing with their toys. بازیچه/آلت دست ( برای تحقیر، چیزی که جدی گرفته نمی شود ) He f ...
کارت ( تکه مقوای کوچک با کاربردهای مختلف ) He gave her a birthday card. کارت بازی ( ورق ) We played a game of cards. آدم بامزه ( شخص شوخ طبع - ...
پوشک ( کهنه بچه ) The baby needed a nappy change.
اتاق انتظار ( محلی برای انتظار ) The doctor's waiting room was full of patients.
عصا ( چوبی دستی برای کمک به راه رفتن ) He used a walking stick after his hip operation.
دستمال کاغذی ( دستمال نازک و یکبار مصرف ) She used a tissue to blow her nose. بافت ( در زیست شناسی، مجموعه ای از سلول های مشابه ) The doctor exam ...
کُمیک ( داستان مصور ) He loves reading comic books. طنز/کمدی ( چیزی که خنده دار است ) The movie was full of comic moments. کمدین ( بازیگر طنز ) ...