پیشنهادهای Bryan Fury (٩,٣٩٨)
انبار ( محل نگهداری علوفه و حیوانات ) The farmer stored the hay in the barn. طویله ( اصطبل ) - بیشتر در گذشته The horses were kept in the barn. ...
نفتکش ( کشتی حمل مایعات ) The tanker carried oil across the ocean. تانکر ( کامیون حمل مایعات ) The tanker delivered fuel to the gas station. تا ...
تراکتور ( ماشین کشاورزی ) The farmer drove the tractor in the field. ماشین کشنده ( برای یدک کش کردن ) A tractor pulled the heavy trailer. ( مج ...
مرغدانی ( محل نگهداری مرغ ) The hens were kept in the hen house. لانه مرغ ( محل تخم گذاری مرغ ) The hen laid her eggs in the hen house. ( مجاز ...
گاو نر ( حیوان ) The bull bellowed in the field. نر ( هر حیوان نر ) A bull elephant. گاو نر ( در بازار سهام، کسی که خوش بین به افزایش قیمت ها ا ...
خوکدانی ( محل نگهداری خوک ) The pigs wallowed in the pigsty. آغل ( محلی کثیف و نامرتب ) - ( استعاری ) Your room is a pigsty!
انبار یونجه ( محل نگهداری یونجه در بالای طویله ) The farmer stored the hay in the hayloft. بالاخانه ( اتاق زیر شیروانی ) - بیشتر در قدیم They slep ...
برکه ( آبگیر کوچک ) The ducks swam in the pond. حوض ( آبگیر مصنوعی ) The garden had a pond with goldfish. استخر ( آبگیر کوچک ) The children pl ...
بره ( بچه گوسفند ) The lamb frolicked in the field. گوشت بره ( گوشت خوراکی ) They had lamb for dinner. آدم مظلوم/آدم ساده ( شخص بی گناه و بی دف ...
سگ گله ( سگ مخصوص گله داری ) The sheepdog herded the sheep. سگ نگهبان گله ( سگی که از گله مراقبت می کند ) The sheepdog protected the flock from p ...
کپه علوفه ( علوفه خشک انباشته ) The farmer piled the hay into a haystack. کپه ( هر توده انباشته شده ) A haystack of clothes lay on the bed. انب ...
مزرعه ( زمین کشاورزی ) They grew wheat on the farm. مزرعه ( محل پرورش حیوانات ) She worked on a dairy farm. مزرعه ( به طور کلی، محل تولید ) Th ...
معانی زیر رو میده همراه با مثال: کوه ( بلندترین عارضه طبیعی زمین ) They climbed the mountain. کوهستان ( منطقه کوهستانی ) We went hiking in the m ...
معانی زیر رو میده همراه با مثال: چادر ( سرپناه موقت ) They pitched a tent in the forest. خیمه ( چادر بزرگ ) The circus tent was huge. چادر ( پ ...
معانی زیر رو میده همراه با مثال: کانال ( آبراه مصنوعی ) The boat sailed along the canal. کانال ( مجرا ) The canal carried water to the fields. ...
معانی زیر رو میده و همراه با مثال: کنده ( چوب بریده شده ) They sat on a log by the campfire. گزارش ( ثبت وقایع ) The captain kept a log of the sh ...
معانی زیر رو میده همراه با مثال: روستا ( منطقه مسکونی کوچکتر از شهر ) They lived in a small village in the countryside. دهکده ( محل سکونت بومیان ...
پروانه / شاپرک ( حشره ای که معمولا شب پرواز می کند ) The moth flew around the light. بید ( حشره ای که به لباس پشمی آسیب می زند ) I found moths in ...
معانی زیر رو میده همراه با مثال: پل ( سازه ارتباطی ) The bridge spanned the river. پل یا عرشه ( در کشتی ) The captain stood on the bridge. پل ...
معانی زیر رو میده همراه با مثال: بارج ( قایق کف تخت ) The barge carried goods down the river. بارج ( قایق تفریحی ) They went for a trip on a bar ...
معانی زیر رو میده همراه با مثال: آبشار ( سقوط آب از ارتفاع ) The waterfall cascaded down the cliff. آبریز ( محلی که آب از آن سرازیر می شود ) The ...
معانی زیر رو میده همراه با مثال: جغد ( پرنده شکاری شب ) The owl hooted in the darkness. آدم شب زنده دار ( کسی که شب ها بیدار است ) - ( استعاری ) ...
معانی زیر رو میده همراه با مثال: تونل ( راه زیرزمینی ) The train went through the tunnel. تونل ( مجرا ) The tunnel carried water to the city. ...
توله روباه ( بچه روباه ) The fox cub played with its siblings. بچه روباه ( روباه جوان ) The fox cub was learning to hunt.
موش کور ( حیوان ) The mole burrowed underground. خال ( نقطه تیره روی پوست ) She had a mole on her cheek. اسکله ( موج شکن ) The boat was moored ...
معانی زیر رو میده همراه با مثال: ماهیگیر ( کسی که ماهی می گیرد ) The fisherman cast his line into the water. صیاد ( کسی که شغلش ماهیگیری است ) T ...
معانی زیر رو میده همراه با مثال: تپه ( برجستگی زمین ) They climbed the hill to enjoy the view. تپه ( مجموعه یا کپه ) An ant hill. سربالایی ( م ...
معانی زیر رو میده همراه با مثال: کاروان ( گروه مسافران ) The caravan traveled across the desert. کاروانسرا ( محل استراحت کاروان ) - معنی قدیمی Th ...
معانی زیر رو میده همراه با مثال: قطار ( وسیله نقلیه ریلی ) The train arrived at the station. قطار ( دنباله ) The bride's dress had a long train. ...
معانی زیر رو میده همراه با مثال: وزغ ( دوزیست ) The toad hopped across the garden. آدم چندش آور ( شخص نفرت انگیز ) - ( استعاری ) He's a slimy to ...
صخره ( سنگ بزرگ ) The waves crashed against the rocks. سنگ ( قطعه کوچک صخره ) He threw a rock into the pond. راک ( سبک موسیقی ) They went to a ...
معانی زیر رو میده همراه با مثال: جاده ( مسیر عبور و مرور ) The road to the village was narrow and winding. راه ( مسیر رسیدن به مقصدی خاص ) What' ...
رودخانه The Amazon is the longest river in the world. سیل The town was threatened by a river of angry protesters. جریان A river of molten lava fl ...
معانی زیر رو میده همراه با مثال: گورکن ( جانور ) The badger is a nocturnal animal. سماجت کردن ( با اصرار زیاد چیزی خواستن ) She badgered him for ...
جنگل ( منطقه وسیع پوشیده از درخت با تراکم بالا ) They hiked through the forest. بیشه ( جنگل کوچک ) A small forest grew near the river. ( استعا ...
سنجاب ( جانور جونده ) The squirrel climbed the tree. ( استعاری ) ذخیره کردن She was known in her social circles for squirreling food as though sh ...
معانی مختلف همراه با مثال: قفل ( وسیله ای برای بستن ) He put a lock on the door. قفل ( بستن با قفل ) She locked the house before leaving. تار ...
خارپشت ( جانور پستاندار ) The hedgehog rolled into a ball when it felt threatened. جوجه تیغی ( پستانداری کوچکتر و خاردارتر از خارپشت ) She saw a ...
معانی زیر رو میده همراه با مثال در جمله: علامت راهنمایی ( تابلوی راهنمایی و رانندگی ) The signpost pointed the way to the town. نشان ( راهنما ) ...
معانی زیر رو میده، همراه با مثال: جریان ( آب ) The stream flowed through the valley. نهر ( جوی آب ) A small stream ran alongside the road. جری ...
روباه ( حیوان ) The fox is a cunning animal. روباه ( شخص حیله گر ) - ( استعاری ) He's a sly old fox. پوست روباه ( پوست خزدار ) She wore a coat ...
معانی زیر رو میده: سنگ ( ماده معدنی سخت ) The house was built of stone. سنگ ( تکه سنگ ) He threw a stone into the lake. هسته ( میوه ) The pea ...
معانی مختلفی میده: پروانه ( نوعی حشره ) The butterfly flew from flower to flower. شنای پروانه ( نوعی شنای آبی ) She swam the butterfly stroke. ...
بالون هوای گرم They flew in a hot - air balloon. بالن ( به طور کلی، کیسه پر از گاز ) The hot - air balloon ascended slowly.
معتنی مختلف و نزدیک به همی داره: آسیاب بادی ( آسیابی که با نیروی باد کار می کند ) The windmill ground the grain into flour. پروانه بادی ( هر چیزی ...
معانی مختلفی میده: کشور ( سرزمین ) They visited many countries in Europe. روستا ( منطقه روستایی ) He lives in the country. میهن ( سرزمین مادری ...
ایستگاه راه آهن ( محل توقف قطار ) The train arrived at the railway station. ایستگاه قطار ( ساختمان ایستگاه راه آهن ) We waited inside the railway ...
فرودگاه ( محل پرواز و فرود هواپیما ) The plane landed at the airport. محل فرود ( زمین یا ساختمانی برای فرود و برخاست هواپیما ) The airport was bu ...
گاراژ ( محل پارک یا تعمیر خودرو ) He parked his car in the garage. تعمیرگاه ( محل تعمیر خودرو ) The mechanic worked at the garage. ایستگاه خدما ...
سفر ( مسافرت کردن ) They like to travel to different countries. سیاحت ( گردشگری ) Travel can be a great way to learn about other cultures. سفر ...