تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پیژامه/لباس خواب ( لباس راحتی دو تکه شامل شلوار و بلوز برای خواب ) He put on his pyjamas and got into bed.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

پیراهن خواب زنانه/دخترانه ( لباس مخصوص خواب برای خانم ها ) She put on a silk nightdress before going to bed.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بالش ( کیسه ای نرم برای تکیه گاه سر هنگام خواب ) She fluffed up the pillow before going to bed.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سرنگ ( وسیله ای برای تزریق مایعات ) The nurse filled the syringe with medicine. تزریق کردن ( با سرنگ ) He had to syringe the medication directly ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

پازل ( نوعی بازی ) We spent the afternoon doing a jigsaw puzzle. اره مویی He used a jigsaw to cut the wood into shapes. جورچین ( مجموعه ای از قط ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ویلچر/صندلی چرخدار ( صندلی چرخدار برای افراد معلول ) He has been in a wheelchair since the accident.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

بانداژ/باند ( نوار پارچه ای برای بستن زخم ) The nurse applied a bandage to the wound. پانسمان کردن ( بستن زخم با باند ) He bandaged his injured f ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٢

قالب ( برای شکل دادن به مواد مذاب ) The statue was made using a bronze cast. گچ ( برای ثابت نگه داشتن عضو شکسته ) The doctor put a cast on her br ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

پرده ( پارچه ای که برای پوشاندن پنجره یا صحنه تئاتر آویزان می شود ) She drew the curtains to let in the sunlight. پرده/حجاب/پوشش ( استعاره ای، چیز ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دماسنج/تب سنج ( وسیله ای برای اندازه گیری دما ) The nurse used a thermometer to check the patient's temperature.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

قرص ( داروی جامد و معمولاً کوچک ) He took a pill for his headache. آدم حوصله سر بر/مُخل آسایش ( شخصی که باعث رنجش یا آزردگی می شود - عامیانه و غیر ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

سینی ( ظرف مسطح لبه دار برای حمل غذا و غیره ) The waiter carried the drinks on a tray. محفظه/سینی ( در پرینتر و . . . ) Make sure to load paper i ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

عصا ( چوب زیربغل برای کمک به راه رفتن ) He used crutches after he broke his leg. وسیله کمکی ( هر چیزی که به عنوان پشتیبان یا کمک استفاده می شود ) ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٢

بالا بردن ( بلند کردن چیزی ) Can you help me lift this heavy box? آسانسور ( وسیله ای برای جابجایی افراد بین طبقات ) We took the lift to the top fl ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

روپوش/ربدوشامبر ( لباسی بلند و گشاد که روی لباس های دیگر یا لباس خواب می پوشند ) She put on her dressing gown and went downstairs.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

دارو ( ماده ای برای درمان بیماری ) The doctor prescribed some medicine for her cough. پزشکی ( علم یا حرفه درمان بیماری ) He decided to study medi ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پنبه ( الیاف نرم و سفید که از گیاه پنبه به دست می آید ) The baby's clothes were made of soft cotton wool. پنبه بهداشتی ( پنبه ای که برای مصارف پزش ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٣

معانی زیر رو میده و فقط معنی پرستار نمیده، ناراحتی؟ ناراحت باش! پرستار ( شخصی که از بیماران مراقبت می کند ) The nurse checked the patient's tempera ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

بیمارستان ( مکانی برای درمان بیماران ) He was taken to the hospital after the accident.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٢

تخته ( قطعه چوب صاف و نازک ) He used a board to make a shelf. هیئت مدیره ( گروه اداره کننده یک سازمان ) The decision was made by the board of dir ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سطل زباله کاغذ ( سطل مخصوص کاغذهای باطله ) Please throw your wastepaper in the wastepaper bin, not on the floor.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

کاغذ باطله ( کاغذی که دور ریخته می شود ) Don't throw those papers away, put them in the wastepaper basket.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٣

جعبه ( مکعب برای نگهداری اشیاء ) I put the gift in a box. مشت زدن ( با مشت ضربه زدن ) He threatened to box my ears. میدان/جایگاه ( در تئاتر، ور ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نقشه ( نمایش تصویری از یک منطقه ) I need a map of the city. تهیه نقشه ( کشیدن نقشه چیزی ) They mapped the surface of the moon. برنامه ریزی/ترسی ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

سقف ( سطح داخلی بالای اتاق ) The light fixture was hanging from the ceiling. حداکثر ( بیشترین حد مجاز ) They set a ceiling on the price of the pr ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دیوار ( سازه ای برای جداسازی فضاها ) There was a picture hanging on the wall. مانع ( هر چیزی که مانع پیشرفت شود ) He hit a wall in his research. ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کف ( سطح پایینی اتاق ) The book fell on the floor. طبقه ( یک سطح از ساختمان ) The office is on the fifth floor. کف زمین/کف دریا و غیره ( پایین ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دفتر یادداشت ( دفتری برای نوشتن ) I always carry a notebook to write down ideas. دفتر ( عموما به دفتری گفته می شود که برای نوشتن ازش استفاده می کن ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

نشان ( علامتی برای نشان دادن عضویت یا سِمَت ) The security guard wore a badge on his uniform. کارت شناسایی ( معمولاً برای ورود به مکان های امنیتی ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آکواریوم ( مخزن شیشه ای برای نگهداری ماهی و گیاهان آبزی ) They have a beautiful aquarium in their living room. آکواریوم ( ساختمان یا محلی عمومی بر ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٤

کور ( نابینا ) The old man was blind. پرده/کرکره ( پوششی برای پنجره ) She pulled down the blind to block out the sun. نقطه کور ( منطقه ای که دی ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

سه پایه ( چهارچوبی برای نگهداری بوم نقاشی ) The artist placed the canvas on the easel.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

دختر ( انسان مونث جوان ) The girl was reading a book in the library. دختر ( خطاب به فرزند دختر یا دختری جوان با لحنی صمیمی ) Come here, girl, let ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کره زمین ( مدل کروی از زمین ) The teacher pointed to Australia on the globe. کره جغرافیا ( نقشه کروی زمین ) We need a new globe for the classroom ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٢

گیاه ( موجود زنده ای مانند درخت، گل و غیره ) She watered the plants in the garden. کاشتن ( قرار دادن گیاه یا دانه در زمین برای رشد ) We planted s ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دستگیره در ( وسیله ای برای باز و بسته کردن در ) She turned the door handle and went inside.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نقاشی ( اثر هنری با مداد، خودکار یا غیره ) She made a drawing of her cat. طراحی ( مهارت یا فرآیند ایجاد نقاشی ) He is very good at drawing. قرع ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گچ ( برای نوشتن روی تخته ) The teacher wrote the lesson on the board with chalk. با گچ نوشتن ( کشیدن با گچ ) She chalked a hopscotch grid on the ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

چسب مایع ( ماده ای چسبنده برای چسباندن اشیاء ) I need some glue to fix this broken vase. چسباندن ( وصل کردن دو چیز با چسب ) Please glue these two ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

پسر ( انسان مذکر جوان ) The boy was playing in the park. پسر ( خطاب به فرزند پسر یا پسری جوان با لحنی صمیمی ) Come here, boy, and listen to me. ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٢

رُس ( نوعی خاک نرم و چسبنده ) The pottery was made from clay. گِل ( خاک مخلوط با آب ) The children were playing in the clay. خاک جسد ( اصطلاحی ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ماژیک ( نوعی قلم با نوک نمدی ) She wrote the title with a felt - tip pen. دارای نوک نمدی ( صفتی برای قلم ) I need a black felt - tip marker.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

عکس ( تصویری که با دوربین عکاسی گرفته شده ) She took a photograph of the sunset. عکاسی کردن ( عکس گرفتن ) He loves to photograph landscapes. به ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٢

پاک کن ( وسیله ای برای پاک کردن - بریتیش ) I need a rubber to erase this mistake. لاستیک ( ماده ای ارتجاعی ) The tires of a car are made of rubbe ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مجموع ( مجموع چند عدد ) The sum of 5 and 3 is 8. مبلغ ( مقدار پول ) He paid a large sum of money for the car. مسئله ( یک مسئله ریاضی که باید حل ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

سنگ ریزه ( سنگ کوچک و صاف ) "She picked up a smooth pebble from the riverbank. " چیزی کوچک و بی اهمیت "To him, the problem was just a pebble in the ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٥

کلمه امن/ واژه توقف/ واژه امن. Safeword کلمه ایه که توی BDSM استفاده می شه تا بگه دیگه نمی خوای ادامه بدی و باید فعالیت متوقف بشه. قبل از شروع، رو ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٣

صدف ( پوسته جانور دریایی ) She collected shells on the beach. پوسته ( پوشش سخت ) The turtle's shell protected it. گلوله ( در سلاح گرم ) The hu ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٢

موج ( در آب ) The waves crashed on the shore. دست تکون دادن به منظور خداحافظی ( حرکت دست ) She gave a wave goodbye. حرکت رفت و برگشتی A wave of ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

کلاه آفتابی ( کلاه لبه دار ) She wore a sun hat to protect her face. کلاه حصیری That stylish sun hat really suits your summer outfit!