تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ریل راه آهن ( مسیر حرکت قطار ) The train traveled along the railway track. خط آهن ( مجموعه ریل ها ) The railway track was damaged in the accident ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٣

ضربه گیر ( وسیله ای برای کاهش ضربه ) The car's bumper has a buffer. بافر ( در کامپیوتر، حافظه موقت ) The data was stored in a buffer. حائل ( چی ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

واگن/کوپه ( قطار ) The train had several carriages. کالسکه ( وسیله نقلیه اسبی ) They rode in a horse - drawn carriage. حمل ( عمل حمل و نقل ) T ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

راننده قطار ( کسی که قطار را می راند ) The train driver stopped the train at the station. لوکوموتیوران ( راننده لوکوموتیو ) The train driver chec ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

قطار باری ( قطار مخصوص حمل بار ) The goods train carried coal across the country. قطار حمل کالا ( قطاری که کالاها را حمل می کند ) The goods train ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٣

معانی پلتفرم: سکو ( ایستگاه قطار یا اتوبوس ) The train arrived at platform 3. سکو ( صحنه نمایش ) The actors performed on the platform. سکوی پر ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

بازرس بلیت ( مامور کنترل بلیت ) The ticket inspector checked everyone's tickets. مامور کنترل بلیت ( کسی که بلیت ها را بررسی می کند ) The ticket i ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٣

چمدان ( وسیله حمل لباس و وسایل ) She packed her clothes in a suitcase. جامه دان ( محل نگهداری لباس ) - قدیمی تر He opened the suitcase to get his ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

چراغ راهنما ( خودرو ) He turned on his signals to indicate a left turn. علائم ( نشانه ها ) The smoke signals warned of danger. سیگنال ها ( مخاب ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

کوله پشتی ( کیف حمل وسایل بر پشت ) She carried her books in a backpack. کوله ( به طور کلی ) He packed a backpack for the trip. کوله سنگین ( کول ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

چراغ جلو ( خودرو ) He turned on the headlights. نور جلو ( نور ساطع شده از چراغ جلو ) The headlights illuminated the road. چراغ پیشانی ( چراغ نص ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

معانی مختلف engine: موتور ( ماشین ) The car engine was running smoothly. موتور ( به طور کلی، هر نوع دستگاه تولید نیرو ) The steam engine revolut ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٣

چرخ ( وسیله ای گرد برای حرکت ) The wheel of the car was damaged. فرمان ( خودرو ) He was behind the wheel. چرخ ( به طور کلی، هر جسم گردان ) The ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

باتری ( منبع ذخیره برق ) The car battery was dead. مجموعه ای از چند چیز مشابه/ آتش بار The artillery battery fired a barrage. ضرب و جرح ( حمله ف ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

تانکر سوخت ( کامیون حمل سوخت ) The petrol tanker delivered fuel to the petrol station. نفتکش ( کشتی حمل سوخت ) A petrol tanker was seen approachi ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

آچار ( ابزار ) He used a spanner to tighten the bolt. مهره ( در پیچ و مهره ) - بیشتر در بریتیش به جای "wrench" I need a 10mm spanner. ( مجازی ) ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

لاستیک ( تایر ) - بریتانیایی The car had a flat tyre. چرخ ( به طور کلی، شامل لاستیک و رینگ ) - بیشتر در گذشته و یا در مورد وسایل نقلیه غیر موتوری T ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٢

کاپوت ( خودرو ) - بریتانیایی The mechanic opened the bonnet to check the engine. نوعی کلاه زنانه ( که با بند زیر چانه بسته می شود ) She wore a bon ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

نفت ( مایع معدنی ) Oil is a major source of energy. روغن ( مایع چرب خوراکی ) She cooked with olive oil. رنگ روغن ( نوعی رنگ نقاشی ) He painted ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

پمپ بنزین ( دستگاه پمپ بنزین ) I filled up my car at the petrol pump. تلمبه بنزین ( دستگاه توزیع بنزین ) He pulled up to the petrol pump. جایگا ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٣

معانی مختلف boot: صندوق عقب ( خودرو ) I put the groceries in the boot. چکمه ( پوتین ) She wore boots in the snow. ضربه ( با پا ) - بیشتر غیر ر ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

کامیون یدک کش ( خودروی مخصوص حمل خودروهای خراب ) The breakdown lorry towed my car to the garage. جرثقیل یدک کش ( کامیون مجهز به جرثقیل برای حمل خو ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

بنزین ( سوخت خودرو ) - رایج در بریتانیا، استرالیا، هند و آفریقای جنوبی I need to fill up my car with petrol. گازوئیل ( سوخت خودرو ) - رایج در آمریک ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

کارواش ( محل شستشوی اتومبیل ) He took his car to the car wash. شستشوی ماشین ( عمل شستشوی اتومبیل ) The car wash took about 20 minutes.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٢

خلبان ( هواپیما ) The pilot landed the plane safely. ناخدا ( کشتی ) The pilot navigated the ship through the narrow channel. آزمایشی ( برنامه ی ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

خدمه کابین ( مهمانداران هواپیما ) The cabin crew served drinks and snacks. کادر پرواز ( خدمه پرواز داخل کابین ) The cabin crew prepared the cabin ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

برج مراقبت ( مرکز کنترل ترافیک هوایی ) The control tower gave the plane clearance to land. برج کنترل ( به طور کلی، مرکز فرماندهی ) The control to ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

باند فرودگاه ( محل فرود و پرواز هواپیما ) The plane landed on the runway. مسیر حرکت ( به طور کلی، مسیر حرکت یک وسیله نقلیه یا جانور ) The deer cr ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٢

هلیکوپتر/چرخ بال ( بالگرد ) The helicopter flew over the city.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

حیوان The lion is a powerful animal known for its strength and courage. موجود ( عامیانه ) She’s not just an animal; she’s a fierce competitor. ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

پلنگ/گربه بزرگ وحشی The leopard stalked silently through the tall grass, hunting its prey. شخصی که ویژگی های خاص و برجسته دارد ( عامیانه - نماد قدر ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٢

کوسه The shark circled the boat, its fin cutting through the water. شخص ماهر یا کاربلد/ حرفه ای ( عامیانه ) She's a marketing shark, able to creat ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سگ آبی The beaver built a dam across the river to block the flow of water. شخصی که سخت کار می کند ( غیررسمی و عامیانه ) She’s a real beaver at wor ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

شاخ The bull's horn was sharp and dangerous. بوق He honked the car horn to warn the pedestrian. سگک یا قسمت برجسته ( برای شیئی که به شکل مخروطی یا ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بز The goat climbed the rocky hill effortlessly. مخفف Greatest of All Time به معنی بهترین تمام دوران ها "Michael Jordan is the GOAT of basketball. "

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بوفالو/گاومیش کوهان دار The bison roamed freely across the plains.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کرگدن The rhinoceros charged through the savanna, its horn pointed forward.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٢

خرطوم ( قسمت بلند و انعطاف پذیر صورت فیل یا برخی حیوانات دیگر ) The elephant used its trunk to pick up the tree branch. صندوق ( برای ذخیره سازی، م ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٤

فک دریایی ( موجود دریایی با بدن چاق و پوشش خز که در آب ها زندگی می کند ) The seal basked on the rocks, enjoying the sun. مهر ( برای تایید چیزی، به ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شتر The camel walked through the desert, carrying heavy loads on its back

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گوزن/ آهو The deer gracefully crossed the path, disappearing into the woods. توضیح درباره معنی یکسان: به طور کلی، "deer" به نوعی از حیوانات چهارپا ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

توله/بچه حیوان The lioness protected her cub from danger.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

دلفین ( حیوان آبزی ) The dolphin leaped out of the water, impressing the spectators. شخص باهوش و دوستانه ( غیررسمی ) She's the dolphin of the tea ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

شترمرغ ( پرنده ای بزرگ و غیرپرنده که در آفریقا زندگی می کند ) The ostrich can run faster than most animals on land. شخصی که از مشکلات فرار می کند ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پلیکان/ مرغ ماهی خوار ( پرنده آبزی ) The pelican soared above the lake before diving for fish. شخص کمک کننده ( غیررسمی ) She’s the pelican of the ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

پنجه The cat scratched the door with its paw. دست یا پای کوچک ( غیررسمی ) He accidentally hit me with his paw when he tried to wave. پنجه حیوان ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد

کوه یخ ( توده ای بزرگ از یخ که معمولاً در دریا شناور است ) The ship crashed into an iceberg and sank. مسئله بزرگ یا مشکل پنهان ( استعاره ای، چیزی ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گرگ ( پستاندار گوشتخوار از خانواده سگ ها ) The wolf howled at the moon on a cold night. شخصی با رفتار تهاجمی یا خطرناک ( غیررسمی ) He’s a wolf in ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کانگورو ( پستاندار کیسه دار بومی استرالیا ) The kangaroo jumped across the field with its baby in its pouch. پرش کردن یا حرکت با جست وخیز ( به عنو ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گوریل ( نوعی پستاندار بزرگ و قوی از خانواده میمون ها ) The gorilla beat its chest to show dominance. شخص قدرتمند و عضلانی ( غیررسمی و استعاری ) T ...