hay

/ˈheɪ//heɪ/

معنی: تختخواب، علف خشک، یونجه خشک، گیاه خشک کرده، حشک کردن، خوراک دادن
معانی دیگر: (خودمانی) بستر (به ویژه برای جماع)، (امریکا- خودمانی) مقدار کم (به ویژه پول)، چندرغاز، پشیز، علوفه ی خشک (برای خوراک حیوانات)، یونجه ی خشک، خشک چرامین، کاه، علف (یا شبدر و یونجه و غیره) بریدن و خشکاندن، بریدن و در آفتاب پهن کردن، (نادر) علف خشک دادن به، کاه دادن به، علوفه (یونجه یا شبدر و غیره) کشت کردن، رقص روستایی کهن، حشک کردن یونجه ومانند ان، پاداش

بررسی کلمه

اسم ( noun )
عبارات: make hay while the sun shines, hit the hay
(1) تعریف: grass, clover, alfalfa, or the like that is cut, dried, and stored for animal food.

(2) تعریف: grass, clover, or the like grown for such use.

(3) تعریف: (slang) a small amount of money.
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: hays, haying, hayed
(1) تعریف: to make (grass or a field of grass) into hay.

- We're haying the south field today.
[ترجمه گوگل] امروز در حال یونجه زدن به میدان جنوبی هستیم
[ترجمه ترگمان] امروز در میدان جنوبی هستیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to give (animals) hay to eat.
فعل ناگذر ( intransitive verb )
• : تعریف: to make grass or the like into hay.

جمله های نمونه

1. new-mown hay
علف خشک تازه چیده

2. make hay
1- علوفه را زدن و در آفتاب پهن کردن 2- از فرصت استفاده کردن

3. make hay (out) of
از چیزی به سود خود استفاده کردن،فرصت را غنیمت شمردن

4. make hay while the sun shines
تا تنور داغ است نان را بچسبان،از فرصت استفاده کن

5. hit the hay
(خودمانی) به بستر رفتن،به رختخواب رفتن

6. hit the hay (or sack)
(خودمانی) به بستر رفتن،به رختخواب رفتن

7. a bottle of hay
یک بسته کاه

8. he pitchforked the hay into the truck
او کاه را با چنگک توی کامیون می انداخت.

9. they forked the hay onto the truck
آنها کاه ها را با چنگک به داخل کامیون ریختند.

10. we store the hay in the loft
ما کاه را در اتاق بالای طویله انبار می کنیم.

11. a cart loaded with hay
گاری پراز کاه

12. a hundred dollars ain't hay
صد دلار کم نیست.

13. a roll in the hay
(خودمانی) جماع

14. a quick jump in the hay
جماع باشتاب (در رختخواب)

15. we spent the afternoon baling hay
بعدازظهر را صرف بسته بسته کردن علف خشک کردیم.

16. this machine presses and bundles the hay
این دستگاه کاه را فشرده و عدل بندی می کند.

17. we lofted the rest of the hay
بقیه ی کاه را در اطاق بالای طویله انبار کردیم.

18. He's been a lifelong sufferer from hay fever.
[ترجمه گوگل]او مادام العمر از تب یونجه رنج می برد
[ترجمه ترگمان]از تب یونجه سخت خسته شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. They make hay to feed the cattle in winter.
[ترجمه گوگل]برای تغذیه دام در زمستان یونجه درست می کنند
[ترجمه ترگمان]علف خشک می کنند و در زمستان به گاوها غذا می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

20. He took a herbal remedy for his hay fever.
[ترجمه گوگل]او یک داروی گیاهی برای تب یونجه خود مصرف کرد
[ترجمه ترگمان]یک داروی گیاهی برای تب یونجه خود برداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

21. Gleb scrabbled about in the hay, pulled out a book and opened it.
[ترجمه گوگل]گلب در یونجه دست و پا زد، کتابی را بیرون آورد و باز کرد
[ترجمه ترگمان]دست و پا روی علف ها گیر کرد و کتابی را بیرون آورد و آن را باز کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

22. A stack of hay will self-ignite if it stays for a long time.
[ترجمه گوگل]یک دسته یونجه اگر برای مدت طولانی بماند، خودسوخته می شود
[ترجمه ترگمان]اگر برای مدتی طولانی بماند، توده ای از کاه مشتعل خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

23. Hay fever sufferers should check the pollen count every day.
[ترجمه گوگل]مبتلایان به تب یونجه باید هر روز تعداد گرده ها را بررسی کنند
[ترجمه ترگمان]مبتلایان به تب هی باید هر روز تعداد گرده را بررسی کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تختخواب (اسم)
bedstead, hay

علف خشک (اسم)
hay

یونجه خشک (اسم)
hay

گیاه خشک کرده (اسم)
hay

حشک کردن (اسم)
hay

خوراک دادن (فعل)
graze, feed, diet, meal, nourish, serve, grub, board, bait, subsist, nutrify, hay, mess, meat, forage, serve a meal

انگلیسی به انگلیسی

• family name; john milton hay (1838-1905), american politician and author
number of different grasses which are cut and dried for fodder
cut and dry grasses for fodder
hay is grass which has been cut and dried so that it can be used to feed animals.

پیشنهاد کاربران

hay= گیاهان خشک که خوراک دام هستن، علوفه ( خشک )
weed
گل
سیگاری
یونجه

بپرس