donkey

/ˈdɑːŋki//ˈdɒŋki/

معنی: الاغ، خر، ادم نادان و کودن
معانی دیگر: آدم احمق، کندذهن، سرسخت، الاغ (ass هم می گویند)، الاه

جمله های نمونه

1. a donkey has large ears
الاغ گوش های بزرگ دارد.

2. a donkey ride
الاغ سواری

3. a donkey trace along the hill
راه مال رو در راستای تپه

4. amoghli's donkey wouldn't let anyone ride him
الاغ عمو قلی نمی گذاشت هیچکس سوارش شود.

5. female donkey
ماچه الاغ

6. the donkey brayed
الاغ عرعر کرد.

7. the donkey chortled and became lively with laughter
خر بخندید و شد از قهقهه چست

8. the donkey kicked me
الاغ به من لگد زد.

9. the donkey lay on the cobblestone
الاغ روی سنگفرش خوابید.

10. the donkey spilled everyone who tried to ride him
آن الاغ هر کسی را که می خواست سوارش شود به زیر می انداخت.

11. a hired donkey
خر سلاک،الاغ مکاری

12. a male donkey
خر نر،نره خر

13. give the donkey a hard dig in the side!
به پهلوی الاغ یک سکه ی محکم بزن !

14. the poor donkey longed for a tail . . .
مسکین خرک آرزوی دم کرد . . .

15. he belabored the donkey mercilessly
با بی رحمی الاغ را زد.

16. to disburden a donkey
بار الاغ را خالی کردن

17. once there was a donkey who did not have a tail. . .
بودست خری که دم نبودش . . .

18. the heehaw of a donkey
عرعر خر

19. his master is an absolute donkey
ارباب او یک خر تمام عیار است !

20. to prod a slow moving donkey
به الاغ کندرو سک زدن

21. his aim was bad and he hit the donkey instead of the deer
هدفگیری او بد بود و به جای آهو الاغ را زد.

22. the cross resulting from breeding a horse and a donkey
حیوان دو رگه ای که از آمیزش اسب و خر حاصل می شود

23. The little donkey struggled under its heavy burden.
[ترجمه رقیه] من الاغ هستم
|
[ترجمه طاها] الاغ کوچولو زیر بار سنگینش تکان می خورد و تقلا می کرد
|
[ترجمه گوگل]الاغ کوچولو زیر بار سنگینش تقلا کرد
[ترجمه ترگمان]این الاغ کوچک در زیر بار سنگین آن مقاومت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

24. The man lashed the donkey but it would not go any faster.
[ترجمه گوگل]مرد به الاغ شلاق زد اما تندتر نمی رفت
[ترجمه ترگمان]مرد خر را شلاق زد، اما تندتر نمی رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

25. He tethered a donkey and a horse to a tree.
[ترجمه گوگل]او یک الاغ و یک اسب را به درختی بست
[ترجمه ترگمان]او یک الاغ و یک اسب را به یک درخت وصل کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

26. That man's got the brain of a donkey!
[ترجمه گوگل]اون مرد مغز الاغ داره!
[ترجمه ترگمان]این مرد مغز یک الاغ را دارد!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

27. He's an absolute donkey.
[ترجمه گوگل]او یک الاغ مطلق است
[ترجمه ترگمان]او یک الاغ تمام عیار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

28. I did the donkey work but I hired a professional builder for the tricky bits.
[ترجمه گوگل]من کار الاغ را انجام دادم اما یک سازنده حرفه ای برای کارهای دشوار استخدام کردم
[ترجمه ترگمان]من این کار را انجام دادم، اما یک سازنده حرفه ای برای قطعات tricky استخدام کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

29. The donkey broke a leg in the fall and had to be put down.
[ترجمه گوگل]الاغ در پاییز پایش شکست و مجبور شد او را زمین بگذارد
[ترجمه ترگمان]خرش در سقوط یک پا را شکست و مجبور شد آن را زمین بگذارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

الاغ (اسم)
ass, donkey, burro, moke

خر (اسم)
fool, dickey, dicky, ass, donkey, stupid person

ادم نادان و کودن (اسم)
donkey

انگلیسی به انگلیسی

• ass, domesticated animal related to the horse (commonly used as a beast of burden)
a donkey is an animal like a small horse with long ears.

پیشنهاد کاربران

در زبان پارسی باستان واژه کهن وآریایی�دنگلdangel� به معنی آدم احمق، نادان، کودن، ابله، بیشعور، الدنگ است. این واژه کهن وارد زبانهای اروپایی ( انگلیسی، . . . ) شده وبه صورت �دانکیdonkey�به معنی الاغ، خر،
...
[مشاهده متن کامل]
آدم احمق ونادان است ( در اینجا تبدیل گاف به k را داریم وحذف لام آخر. ) . در همه فرهنگهای دنیا الاغ یا خر نماد حماقت، نادانی ولجاجت است. این واژه کهن در گویشهای شوشتر، قزوین، آذربایجان و. . . به کار میرود. از نشانه های بارز این واژه آریایی وجود حرف نون وگاف است. جنس ماده ر�ا الاغ� گویند و جنس نر را�خر� گویند.

donkey ( n ) ( dɑŋki ) =an animal of the horse family, with short legs and long ears.
donkey
( ذوالنجمة ) ذوالنجمة. [ ذُن ْ ن َ م َ ] ( ع اِ مرکب ) خر. ( منتهی الارب ) . و در تاج العروس ذیل کلمه نجمة آمده است : و النجمه بالفتح و یحرک. . . نبت معروف فی البادیة، قال ابوعبید: السرادیح اماکن لینة تنبت النجمة و النصی قال والنجمة شجرة تنبت ممتدة علی وجه الارض اوالمحرکة غیرالساکنة و انما هما نبتان فالنجمة شجیرة خضراء کأَنها اول بذر الحب حین یخرج صفارا و بالتحریک شی ینبت فی اصول النخلة. . . و قال ابوعمرو الشیبانی : الثیل یقال له النجم والواحدة نجمة و قال ابوحنیفة الثیل والنجمة و العکرش کله شی واحد و انما قال الشاعر ذلک لأَن َّ الحمار اذا اراد ان یقلع النجمة من الارض و کدمها ارتدت خصیتاه الی مؤخره و قال الازهری النجمة لها قضبة تفترش الارض افتراشا و شاهد النجم قول زهیر:
...
[مشاهده متن کامل]

مکلل باصول النجم تنسجه
ریح خریق لضاحی مائه حبک.
و من المجاز ذوالنجمة لقب الحمار لانه یحبها کما فی الاساس.

Egyptian charger ( n. ) [the association of this animal with the gypsies or Egyptians]
a donkey
mountain canary ( n. ) [joc. ref. to its braying]
( US, mainly Western ) a donkey
خر، الاغ یا درازگوش ( Equus africanus asinus ) جانوری اهلی از خانوادهٔ اسبان است. خر وحشی آفریقایی جد وحشی خرهای اهلی است. این حیوان حدود ۵۰۰۰ سال پیش در مصر یا بین النهرین اهلی شد. انسان ها از این جانور بیشتر برای بارکشی استفاده می کنند. در ایران قبلاً در روستاها خیلی خر پرورش داده می شد اما الان جمعیت خرها در ایران در حال کم شدن است. جمعیت خران دنیا به بیش از ۴۰ میلیون رأس می رسد. خر در فرهنگ عامیانه بسیاری از کشورها نماد حماقت و لجاجت است.
...
[مشاهده متن کامل]

در ضمن کلمه الاغ به معنای ماده و کلمه خر، جنس نر آن است.

donkeydonkey
منابع• https://en.wikipedia.org/wiki/Donkey
informal/a stupid or inept person
It is also used to describe a stupid or foolish person
آدم نادان و بی عرضه، الدنگ، احمق و بی شعور
He’s such a donkey for not studying for the exam
Don’t be a donkey and wear a coat when it’s cold outside
...
[مشاهده متن کامل]

I can’t believe he forgot his own birthday. What a donkey

الاغ - خر
مثال :
Whenever the donkey could climb the ladder, you would unite
هر وقت خر تونست از نربون بره بالا شماها هم متحد میشید
الاغ
So you are in touch with your organizational
donkey
پس با خر سازمانی خود در ارتباط هستید

حیوانی اهلی به اسم : الاغ . خر
خیلی ممنون از شما که به ما کمک میکنید در یافت معادل فارسی کلمات
متشکرم🙏❤
گونه ای از حیوانات اهلی به نام خر یا الاغ که از ان برای حمل و نقل مواد در روستاها استفاده می شود
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس