omelette

/ˈɒmlɪt//ˈɒmlɪt/

معنی: املت، خاگینه، کوکوی گوجه فرنگی
معانی دیگر: omelet املت

جمله های نمونه

1. You can't make an omelette without breaking eggs.
[ترجمه گوگل]بدون شکستن تخم مرغ نمی توانید املت درست کنید
[ترجمه ترگمان]بدون شکستن تخم مرغ نمی توانی املت درست کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. This delicious variation on an omelette is quick and easy to prepare.
[ترجمه گوگل]این تنوع خوشمزه روی املت سریع و آسان آماده می شود
[ترجمه ترگمان]این تغییر خوش مزه روی املت خیلی سریع و آسان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Making an omelette is easy once you've got the knack .
[ترجمه گوگل]درست کردن املت زمانی که مهارت داشته باشید آسان است
[ترجمه ترگمان]وقتی که تو مهارت داری املت درست می کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. I can easily whip up an omelette.
[ترجمه گوگل]من به راحتی می توانم املت را درست کنم
[ترجمه ترگمان]به راحتی میتونم املت درست کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Use extra vegetables to bulk up the omelette.
[ترجمه گوگل]برای حجیم کردن املت از سبزیجات اضافی استفاده کنید
[ترجمه ترگمان]از سبزیجات اضافی برای اضافه کردن املت استفاده کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Place the omelette under a gentle grill until the top is set.
[ترجمه گوگل]املت را زیر یک گریل ملایم قرار دهید تا روی آن سفت شود
[ترجمه ترگمان]املت را زیر توری ملایم قرار دهید تا زمانی که بالا تنظیم شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Don't ask me how to make an omelette; cooking isn't my metier.
[ترجمه گوگل]از من نپرسید چگونه املت درست کنم آشپزی شغل من نیست
[ترجمه ترگمان]از من نپرس چطوری املت درست کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The omelette fell splat onto the floor.
[ترجمه گوگل]املت روی زمین افتاد
[ترجمه ترگمان]املت روی زمین افتاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. I'll have a omelette with fries on the side, please.
[ترجمه گوگل]من یک املت با سیب زمینی سرخ شده در کنار، لطفا
[ترجمه ترگمان]من یک املت با سیب زمینی دارم لطفا
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. An omelette will do me fine .
[ترجمه گوگل]یک املت برای من خوب است
[ترجمه ترگمان]املت من را خوب می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He stabbed at the omelette with his fork.
[ترجمه گوگل]با چنگالش به املت ضربه زد
[ترجمه ترگمان]با چنگالش به املت حمله کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Turmoil goes well with the preparation of cheese omelette followed by tossed salad, rice, and lightly grilled fillet steaks.
[ترجمه گوگل]آشفتگی با تهیه املت پنیر و به دنبال آن سالاد ریخته شده، برنج و استیک فیله کمی کبابی به خوبی پیش می رود
[ترجمه ترگمان]Turmoil با آماده کردن املت پنیر و بعد از آن سالاد ماهی سرخ شده، برنج و کباب شده به آرامی کباب می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The noise of the bell makes an omelette of his brains.
[ترجمه گوگل]صدای زنگ از مغزش املت درست می کند
[ترجمه ترگمان]صدای زنگ باعث می شود املت از مغز او بیرون بکشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. I could do you an omelette.
[ترجمه گوگل]میتونم برات املت درست کنم
[ترجمه ترگمان]می تونم املت درست کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

املت (اسم)
omelet, omelette

خاگینه (اسم)
omelet, omelette

کوکوی گوجه فرنگی (اسم)
omelet, omelette

انگلیسی به انگلیسی

• (food) dish made of whipped eggs that is cooked until set and (usually) filled with cheese or other vegetables (also omelet)
an omelette is a food made by beating eggs and cooking them in a flat pan.

پیشنهاد کاربران

بپرس