outstanding

/ˌɑːwtˈstændɪŋ//ˌaʊtˈstændɪŋ/

معنی: قلنبه، عالی، ممتاز، برجسته، واریز نشده
معانی دیگر: مبرز، زبده، نخبه، سرشناس، (وام یا کار و غیره) عقب افتاده، معوقه، نا تمام، حل نشده، بیرون زده، بر آمده، قلمبه، (سهام و اوراق قرضه) منتشر شده و به فروش رسیده

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: outstandingly (adv.)
(1) تعریف: of high quality; excellent.
مترادف: excellent, marvelous, splendid, superb, superior
متضاد: average, mediocre, unexceptional
مشابه: ace, banner, capital, classic, exceptional, fantastic, great, lead, star, stellar, super, terrific

(2) تعریف: prominently in view.
مترادف: apparent, conspicuous, marked, noticeable, obvious, prominent, pronounced, striking
مشابه: arresting, bold, glaring, magnificent, major, salient

(3) تعریف: remaining to be settled or resolved.
مترادف: remaining, unsettled
مشابه: due, overdue, payable, receivable

- outstanding debts
[ترجمه خندان] بدهی های واریز نشده، بدهی های پرداخت نشده
|
[ترجمه گوگل] بدهی قابل توجه
[ترجمه ترگمان] بدهی های معوقه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. outstanding debts
بدهی های پرداخت نشده

2. outstanding problems
مسائل حل نشده

3. an outstanding victory
پیروزی چشمگیر

4. one of the outstanding personalities in persian literature
یکی از چهره های برجسته ادبیات فارسی

5. this artist is outstanding from many respects
این هنرمند از چند نظر برجسته است.

6. one of the most outstanding physicians of iran
یکی از برجسته ترین پزشکان ایران

7. a good deal of the project is still outstanding
بخش عمده ای از طرح هنوز انجام نشده است.

8. These are the prizes given for the most outstanding British theatrical performances of the year.
[ترجمه گوگل]اینها جوایزی است که برای برجسته ترین اجراهای تئاتر بریتانیا در سال تعلق می گیرد
[ترجمه ترگمان]این جوایز بهترین اجرای نمایشی تئاتر بریتانیا در سال است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Derartu is an outstanding athlete and deserved to win.
[ترجمه گوگل]درارتو یک ورزشکار برجسته است و شایسته پیروزی است
[ترجمه ترگمان]Derartu Tulu یک ورزش کار برتر است و سزاوار برنده شدن هم هست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. This is an area of outstanding natural beauty.
[ترجمه گوگل]این منطقه از زیبایی های طبیعی برجسته است
[ترجمه ترگمان]این منطقه ای از زیبایی طبیعی برجسته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. That was a quite outstanding performance!
[ترجمه گوگل]این یک عملکرد کاملاً برجسته بود!
[ترجمه ترگمان]این یک عملکرد عالی بود!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The work is satisfactory but not outstanding.
[ترجمه گوگل]کار رضایت بخش است اما برجسته نیست
[ترجمه ترگمان]کار رضایت بخش نیست اما برجسته نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Her late husband was an outstanding scientist.
[ترجمه میثم زندیه] شوهر مرحوم او یک دانشمند برجسته بود
|
[ترجمه گوگل]شوهر مرحومش دانشمندی برجسته بود
[ترجمه ترگمان]شوهر مرحومش دانشمند برجسته ای بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The entire staff has done an outstanding job this year.
[ترجمه گوگل]کل پرسنل امسال کار فوق العاده ای انجام داده اند
[ترجمه ترگمان]کل کارکنان امسال کار برجسته ای انجام داده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. She has outstanding powers of observation .
[ترجمه گوگل]او قدرت مشاهده برجسته ای دارد
[ترجمه ترگمان]او قدرت تشخیص خوبی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. The club has outstanding players on the roster.
[ترجمه گوگل]این باشگاه بازیکنان برجسته ای را در لیست دارد
[ترجمه ترگمان]این باشگاه بازیکنان برجسته ای در فهرست دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. The woods were designated an area of outstanding natural beauty.
[ترجمه گوگل]جنگل ها به عنوان منطقه ای با زیبایی طبیعی برجسته تعیین شدند
[ترجمه ترگمان]جنگل به عنوان منطقه ای از زیبایی طبیعی برجسته تعیین شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. He made outstanding contributions in the realm of foreign affairs.
[ترجمه گوگل]او خدمات برجسته ای در حوزه سیاست خارجی داشت
[ترجمه ترگمان]او در حوزه امور خارجه کاره ای برجسته ای انجام داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

قلنبه (صفت)
baggy, lumpy, pompous, highfalutin, nobby, bombastic, outstanding, flocculate, sonorous, high-flown, stilted, stodgy

عالی (صفت)
superior, super, great, fine, top, high-toned, high, grand, brave, gallant, beautiful, splendid, exquisite, excellent, superb, capital, immense, spiffy, imperial, magnificent, nobby, supreme, outstanding, superlative, swank, elevated, lofty, famous, copacetic, top-hole, remarkable, topping, high-grade, sublime, exalted, first-rate, unrivaled, palmary, ripping, wally, whizbang, whizzbang

ممتاز (صفت)
super, excellent, immense, best, gilt-edged, privileged, distinguished, outstanding, illustrious, elect, preferential, topping

برجسته (صفت)
prime, master, striking, leading, protuberant, distinguished, outstanding, illustrious, dominant, bossed, prominent, eminent, bossy, gibbous, bulging, convex, bunchy, famous, predominant, egregious, noted, dome-shaped, kenspeckle, embossed, knobby, laureate, noticeable, overriding, palmary, stereometric, supereminent, torose

واریز نشده (صفت)
open, outstanding

تخصصی

[حسابداری] منتشر شده
[حقوق] وصول نشده، پرداخت نشده، تصفیه نشده، معوق، در دست داد و ستد، پابرجا

انگلیسی به انگلیسی

• excellent; conspicuous, prominent, notable; owing, due; unsettled (about a payment); unresolved
if you describe a person or their work as outstanding, you mean that they are very good and impressive.
outstanding also means very obvious or important.
an outstanding issue or problem is one that has not yet been resolved.
money that is outstanding is still owed to someone.

پیشنهاد کاربران

گنده
قلنبه
بزرگ
حاذق، برجسته، ممتاز، نمونه
معوقه، عقب مانده، حل نشده
I've got a lot of outstanding tasks which I need to catch up with them.
کلی کار عقب افتاده دارم که باید بهشون برسم/ انجامشون بدم
برتر
عالی
متمایز
برجسته
قابل توجه
چشمگیر
[سرمایه گذاری]
outstanding shares= سهام موجود=سهام منتشرشده منهای سهام بازخریدشده
authorized shares= سهام مجاز= کل سهام قابل انتشار توسط اساسنامه
issued shares= سهام منتشرشده= سهامی که که واقعا به سهامدار فروخته شده است.
...
[مشاهده متن کامل]

repurchased share=سهام بازخریدشده=تعداد سهامی که منتشر شده اما دوباره توسط خود شرکت بازخرید شده است.
دوستان گرامی وقتی مفهوم کلمه یا عبارتی را ازطریق کمک کاربران متوجه میشویم حداقل کاری که میتوانیم بکنیم، لایک کردن آن معنی به منظور دلگرم نمودن آن مترجم برای ادامه کار و کمک بیشتر آتی به خودمان است. زبان فارسی مانند سایر داشته هایمان برای بقا نیازمند کمک همه فارسی دانان است.

کم نظیر
ممتاز، نمونه
برجسته , چشمگیر ؛ حل نشده , معوقه
# outstanding achievement
# outstanding performance
# It's an area of outstanding natural beauty
# There are still a couple of problems outstanding
# outstanding debts
نمونه ، نخبه ، معرکه
برجسته
Outstanding Capital Stock
Outstanding Share
Shares outstanding
معنی: کل سهام، کل سهام منتشرشده، کل سهام در دست سهامداران، کل سهام شرکت
تو زمینه مالی دوستان دقت کنن منظور این نیست که بدهی از سررسیدش عقب افتاده
بلکه اوراق قرضه - بدهی منتشر شده مثلا توسط بانک مرکزی که تاریخ سررسید بازخریدش نرسیده ولی خب در عملیات حسابداری جزو بدهی حساب میشه و خرید و فروش میشن این اوراق قرضه
گل سر سبد
محشر
معرکه
دست نیافتنی ، ممتاز
در حسابداری: ( Outstanding Shares )
سهام فروخته شده به سهامداران
سهام در دست سهامداران
در حال داد و ستد
برقرار
پا بر جا
معوق
معوقه
در مورد بدهی، وام، قرض، . . .
[صفت]: ( در مورد اشخاص ) ===> برجسته، خیلی بهتر از بقیه.
مثلاً وقتی می گوییم {فلان دانش آموز outstanding است. } یعنی خیلی بهتر از بقیه است و عملکرد او در بین هم کلاسی هایش از بقیه بهتر بوده است. ( مثلاً شاگرد ممتاز کلاس است. )
یا اگر یک پزشک یا یک دانشمند outstanding باشد یعنی در مقایسه با سایر پزشکان یا دانشمندان، دستاوردها و موفقیت های بیشتری داشته است و در جمع سایرین بیشتر به چشم می آید.
یا وقتی که می گوییم فلان ویژگی outstanding است یعنی این ویژگی خیلی بهتر از سایر ویژگی های موجود می تواند چیزهایی را که به آن ها مربوط می شودتوصیف کند یا از هم متمایز کند.
صفت outstanding شامل دو بخش است: out به معنی {بیرون} و تداعی کننده ی {برجسته بودن و متمایز بودن} و standing به معنی {ایستادن} و تداعی کننده ی پیشرو بودن و سرپا بودن با افتخار. گویی چیزی که outstanding است، بیرون تر ( بالاتر ) از بقیه ایستاده و خود را مطرح می کند. این مفاهیم ما را در درک بهتر معنی واژه ی outstanding کمک می کنند.
توجه داشته باشید که بسیاری از کلمات انگلیسی، معادل فارسی خالص ندارند و باید با توضیح و جزئیات آن ها را به خاطر سپرد تا روح کلمه در ذهنمان ایجاد شود اما در موقع ترجمه مجبوریم از کلماتی که تا حدودی به مفهوم این کلمه نزدیک اند استفاده کنیم.
هزینه، صورت حساب و… پرداخت نشده
عالی، خیلی خوب
مسئله ی حل و فصل نشده
قابل توجه، جالب توجه، قابل ملاحظه، شایان توجه، تماشایی، خیره کننده، آشکار، مشهود، هویدا، واضح، نمایان، قابل رویت، ممتاز، مشخص، استثنایی، سرآمد
معوق، وصول نشده
مثال زدنی، بی مانند
برجسته ، بارز
فوق العاده
چشمگیر
معرکه. شاخص.
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٦)

بپرس