پیشنهادهای Bryan Fury (٩,٣٩٨)
قفسه/ طاقچه ( صفحه افقی برای گذاشتن اشیاء - اسم ) Put the book back on the shelf. فلات قاره/ پرتگاه ( سطح برجسته باریک و بلند - اسم ) The diver ...
لبنیات/ فرآورده های لبنی ( غذاهایی که از شیر حیوانات تهیه می شوند، مثل شیر، پنیر، ماست و غیره - اسم ) Milk, cheese, and yogurt are all dairy produc ...
فریزر/ انجمادگر ( وسیله ی سرمایشی برای نگهداری طولانی مدت مواد غذایی در دمای بسیار پایین - اسم ) We store ice cream in the freezer.
غذاهای منجمد/ مواد غذایی منجمد ( خوراکی های نگهداری شده در سرما - اسم ) You can find a wide variety of frozen foods at the supermarket.
پیشخوان اغذیه فروشی/ بخش ساندویچ و غذای آماده ( قسمتی از سوپرمارکت یا فروشگاه که ساندویچ، گوشت های ورقه شده، سالاد و غذاهای آماده می فروشد - اسم ) ...
سوپرمارکت/ فروشگاه بزرگ ( فروشگاه بزرگی که انواع مواد غذایی را می فروشد - اسم ) We went to the supermarket to buy groceries.
نیکل ( سکه ۵ سنتی ) ( سکه پنج سنتی آمریکا و کانادا - اسم ) He gave me a nickel for the gum ball machine. نیکل ( فلز ) ( فلز نقره ای - سفید - اسم ...
پنی ( سنت بریتانیا ) ( واحد پول بریتانیا، معادل یک صدم پوند - اسم ) This candy bar costs only a penny. پنی ( سنت آمریکا ) ( واحد پول آمریکا، معاد ...
سکه / پول فلزی ( قطعه فلزی پول رایج - اسم ) I have some coins in my pocket. پول خرد/ پول سکه ای ( پول رایج - اسم - اشاره به فرم سکه ای پول ) Do ...
اسکناس دلار/ پول نقد دلاری ( پول کاغذی دلار آمریکا - اسم ) He paid for the car with hundred dollar bills.
اسپری مو/ تافت مو ( افشانه ای برای ثابت نگه داشتن مدل مو - اسم ) She uses hair spray to keep her hairstyle in place.
قوطی اسپری/ افشانه ( ظرف تحت فشار حاوی مایع که با فشار دادن دکمه به صورت ذرات ریز پاشیده می شود - اسم ) He used a spray can of paint to tag the wal ...
تکه/ قطعه ( بخشی از یک چیز بزرگتر - اسم ) I ate a piece of cake. قطعه/ جزء ( یک واحد یا مورد جداگانه از یک مجموعه - اسم ) A chess set has 32 pi ...
برش/ تکه نازک ( تکه نازک جدا شده از چیزی - اسم ) Would you like a slice of pizza? قسمت/ سهم ( بخش یا قسمت از چیزی بزرگتر - اسم ) This job is jus ...
میله/ میله فلزی ( قطعه ی بلند و باریک فلزی یا چوبی - اسم ) The window was secured with iron bars. بار/ مشروب فروشی ( محل فروش و سرو نوشیدنی های ا ...
بسته / بسته بندی ( مجموعه ای از چیزها که برای فروش یا استفاده کنار هم قرار گرفته اند - اسم ) I bought a pack of gum. دسته / گروه ( گروهی از حیوان ...
لوله/ تیوب ( استوانه توخالی - اسم ) The toothpaste comes in a tube. مترو/ تونل زیرزمینی ( سیستم حمل و نقل ریلی زیرزمینی، بریتانیایی - اسم ) We ...
پمپ/ تلمبه ( وسیله ای برای جابجایی مایعات یا گازها - اسم ) The water pump is used to drain the basement. He used a tire pump to inflate his bicycl ...
بسته شش تایی/ پک شش تایی ( بسته بندی حاوی شش عدد از یک کالا - اسم ) I bought a six pack of beer for the party. Get a six - pack of soda from the s ...
توانستن/ می توانستن ( بیان توانایی یا امکان انجام کاری - فعل کمکی ) I can speak English. Can you help me? She can come tomorrow if she is free. ...
کیسه/ ساک/ گونی ( ظرفی نرم و انعطاف پذیر معمولا از کاغذ، پلاستیک، پارچه و غیره - اسم ) She carried her groceries in a shopping bag. کیف دستی/ کیف ...
قرص نان/ کله قند ( یک تکه نان پخته شده به شکل یک توده - اسم ) We bought a loaf of bread from the bakery. کله قندی/ قالب گوشت ( مواد غذایی به شکل ...
وان حمام/ لگن ( ظرف بزرگ برای حمام کردن یا شستشو - اسم ) She filled the tub with hot water and bubbles. حوضچه/ تشت/ ظرف بزرگ روباز ( ظرف استوانه ...
بسته/ پاکت ( چیزی که برای حمل یا پست کردن بسته بندی شده است - اسم ) I received a package in the mail today. بسته بندی/ پک ( نوع یا روش بسته بندی ...
جعبه مقوایی/ کارتن ( جعبه ساخته شده از مقوا یا کاغذ ضخیم - اسم ) We bought a carton of juice from the store. بسته بندی کارتنی ( اشاره به محتویات ...
ظرف/ محفظه ( وسیله ای برای نگهداری یا حمل چیزها - اسم ) Put the leftovers in a plastic container. کانتینر/ بارگنج ( جعبه فلزی بزرگ برای حمل و نقل ...
اسکالوپ/ صدف خوراکی چروک ( نوعی صدف دوکفه ای خوراکی با صدف راه راه - اسم ) I ordered pan - seared scallops with lemon butter sauce. صدف چروک/ صدف ...
صدف خوراکی/ صدف دوکفه ای ( نوعی صدف دوکفه ای سیاه یا قهوه ای تیره که خوراکی است - اسم ) We had steamed mussels with garlic and white wine. زور کر ...
صدف خوراکی/ صدف مروارید ( نوعی نرم تن دوکفه ای که مروارید هم تولید می کند - اسم ) They served oysters on the half shell at the party. مروارید ( ب ...
صدف دوکفه ای ( نوعی نرم تن خوراکی با دو صدف - اسم ) We dug for clams at the beach. آدم ساکت/ تودار ( کسی که زیاد حرف نمی زند - اسم ) He's been ...
میگو ( نوعی آبزی خوراکی کوچک - اسم ) I love to eat shrimp with pasta. آدم ریزه میزه/ قد کوتاه ( آدم کوچولو - اسم ) He is a bit of a shrimp comp ...
لابستر، شاه میگو/ خرچنگ ( سخت پوست خوراکی - اسم ) We ordered lobster for dinner. آدم دست وپا چلفتی ( آدم ناشی - اسم ) He's such a lobster on th ...
صدف داران/آبزیان صدفی ( حیوانات آبزی با پوسته یا صدف بیرونی، مانند خرچنگ، میگو، صدف خوراکی، و غیره ) - اسم، جمع Shellfish includes crabs, lobsters, ...
Filet/Fillet ( هر دو املا رایج هستند اما "fillet" بیشتر در انگلیسی بریتانیایی و "filet" بیشتر در آمریکایی استفاده می شود ) فیله/تکه بدون استخوان ( ...
کامل/تمام ( شامل همه قسمت ها، نه نصفه یا تکه تکه ) - صفت I ate the whole pizza. سالم/دست نخورده ( صحیح و سالم، بدون آسیب یا نقص ) - صفت The vase ...
سینه ( قسمت جلویی قفسه سینه در بدن انسان و حیوانات، به ویژه ناحیه بالای پستان در زنان ) - اسم She held the baby to her breast. پستان/سینه ( یکی از ...
یک چهارم/ربع ( یکی از چهار بخش مساوی یک کل ) - اسم A quarter of the pizza is left. ربع ساعت/پانزده دقیقه ( یک چهارم یک ساعت، ۱۵ دقیقه ) - اسم It' ...
شکاف/درز ( ترک یا شکاف باریک در چیزی ) - اسم There was a split in the wooden floor. شکافتن/دو نیم شدن/جدا شدن ( به دو یا چند قسمت تقسیم شدن یا جدا ...
مرغ کامل/مرغ درسته ( یک مرغ کامل که تکه تکه یا قطعه قطعه نشده است ) - اسم I roasted a whole chicken for dinner tonight.
بیکن/گوشت نمک سود ( گوشت نمک سود و دودی شده ی پهلوی خوک که به صورت نواری بریده و سرخ می شود ) - اسم I had bacon and eggs for breakfast. بیکن گاو/ب ...
دنده پشتی/دنده قفسه سینه ( یک عدد از دنده های گوشتی قسمت پایینی قفسه سینه خوک ) - اسم، مفرد He ate a single sparerib and was still hungry.
قَطَعات/تکه های کوچک ( تکه های کوچک و ضخیم گوشت، معمولا دنده یا کمر - often 'chops' is used for pork, lamb or veal ) - اسم، جمع We are having lamb c ...
گوشت خوک ( گوشتِ خوک اهلی ) - اسم They had pork chops for dinner.
استیک/قطعه گوشت ( برش ضخیم گوشت، معمولاً گاو، که برای سرخ کردن یا کباب کردن مناسب است ) - اسم He ordered a steak and fries at the restaurant. ( م ...
گوشت خورشتی ( تکه های گوشت که برای پختن در خورش و به صورت آرام و طولانی مدت مناسب هستند، معمولا از قسمت های سفت تر و ارزان تر گوشت ) - اسم I bought ...
بریان کردن/کباب کردن ( پختن غذا، معمولاً گوشت، در فر یا روی آتش مستقیم با حرارت خشک ) - فعل We will roast a chicken for dinner. کباب/بریانی ( غذای ...
گوشت چرخ کرده ( گوشت گاو که به قطعات ریز خرد یا چرخ شده است ) - اسم She used ground beef to make lasagna.
گوشت گاو ( گوشتِ گاو نر یا ماده ) - اسم We had roast beef for Sunday lunch. قدرت/زور ( به صورت عامیانه، قدرت یا هیکل عضلانی ) - اسم، ( عامیانه ) ...
غذاهای دریایی ( حیوانات آبزی که برای خوردن صید می شوند، به ویژه ماهی ها و نرم تنان ) - اسم Many restaurants specialize in seafood.
ماکیان/طیور ( پرندگان اهلی مانند مرغ، اردک، غاز و بوقلمون که برای گوشت و تخم پرورش داده می شوند ) - اسم We raise poultry on our farm. گوشت ماکیان/ ...