پیشنهادهای Bryan Fury (٩,٣٩٨)
کابینت ( کمد دیواری یا زمینی برای نگهداری وسایل ) اسم "The dishes are stored in the cabinet. " گاوصندوق ( مکانی برای نگه داشتن وسایل قیمتی ) اسم "H ...
جای یخ ( قالب پلاستیکی یا سیلیکونی برای یخ زدن آب ) اسم "Fill the ice tray with water. " قالب یخ ( وسیله ای برای درست کردن قطعات یخ ) اسم "The new ...
دستمال خشک کردن ( ظرف ) ( وسیله ای جهت پاکسازی ظروف ) اسم * "After washing all the plates you have to clean them with that white cotton dish towel. " ...
گراتن ( نوعی روش پخت که در آن روی غذا طلایی و برشته می شود ) اسم "The gratin was made with cheese and potatoes. " غذای پخته شده با لایه رویی برشته ...
تابه مخصوص برشته کردن ( ظرف برای کباب یا برشته کردن غذا ) اسم "The turkey was cooked in a roasting pan. " ظرف بزرگ فر ( سینی مناسب برای پخت و پز در ...
قوطی فلزی درب دار ( ظرف دربسته فلزی یا پلاستیکی ) اسم "The coffee is stored in a canister. " ظرف نگهدارنده ( مخزن دردار برای نگهداری مواد خشک ) اسم ...
ظرف گراتن ( ظرف مخصوص پخت غذاهای گراتن ) اسم "The casserole dish was full of baked vegetables. " ظرف پیرکس فر ( ظرف مخصوص فر یا اجاق گاز با عمق متوس ...
مخلوط کن ( دستگاهی برای مخلوط کردن مواد ) اسم "Use the blender to make a smoothie. " همزن ( دستگاهی برای خرد و مخلوط کردن ) اسم "They always prepa ...
سیم ظرفشویی ( پد سیمی برای تمیز کردن ظروف ) اسم "Use the scouring pad to remove the burnt food. " اسکاچ زبر ( پد سیمی یا اسفنجی برای شستن سخت ) اسم ...
مایع ظرفشویی ( مایع شوینده برای شستن ظروف ) اسم "Add some dish washing liquid to the water. " مایع شوینده ظروف ( محلول پاک کننده چربی و کثیفی ) اسم ...
درب ( پوشش ظرف یا جعبه ) اسم "Put the lid on the pot. " سرپوش ( محفظه بالایی برای بسته کردن ظرف ) اسم " He used the correct lid this time to boil wa ...
آبکش ( ظرف سوراخ دار برای آبکش کردن مواد غذایی ) اسم "Drain the pasta using the colander. " صافی ( ظرفی مشبک برای جدا کردن آب مواد غذایی ) اسم "She ...
دربازکن بطری ( وسیله ای برای باز کردن درب بطری ) اسم "Where's the bottle opener?" در نوشابه باز کن ( ابزاری برای باز کردن بطری های مایعات ) اسم "T ...
دربازکن کنسرو ( وسیله ای برای باز کردن قوطی فلزی ) اسم "We need a can opener to open this tin. " قوطی باز کن ( وسیله برای باز کردن درب قوطی های کنس ...
بخارپز ( وسیله ای برای پخت غذا با بخار ) اسم "The vegetables were cooked in a steamer. " بخارشوی ( دستگاهی برای تمیز کردن با بخار ) اسم "The steame ...
آبچکان ظرف ( وسیله ای برای خشک کردن ظروف ) اسم "Put the plates on the dish drainer. " جاظرفی ( قفسه ای سیمی برای خشک کردن ظروف پس از شست و شو ) اسم ...
ماشین ظرفشویی ( دستگاهی برای شستن ظروف ) اسم "The dishwasher needs to be unloaded. " ظرفشور ( وسیله برقی شست و شو دهنده ) اسم "The new dishwasher i ...
بوفه ( میزی برای چیدن غذاها به صورت سلف سرویس ) اسم "The hotel had a large buffet for breakfast. " سلف سرویس ( روش غذاخوردن که در آن مهمانان خود غذ ...
شمعدان ( پایه برای نگه داشتن شمع ) اسم "He placed the candle in the candlestick. " جاشمعی ( پایه ای تزئینی برای قرار دادن شمع ) اسم "They lit severa ...
کاسه سالاد ( کاسه بزرگ برای سرو سالاد ) اسم "They mixed the salad in a large salad bowl. " ظرف سالاد ( ظرفی بزرگ برای ریختن سالاد ) اسم " The new ...
قندان ( ظرف برای نگهداری شکر ) اسم "The sugar bowl is empty. " جا شکری ( ظرف مخصوص سرو شکر ) اسم "He filled the sugar bowl before serving tea. "
خامه ریز ( ظرف کوچک برای ریختن خامه در قهوه ) اسم "The creamer was filled with fresh cream. " ظرف شیر ( کوچک ) ( ظرفی مخصوص ریختن شیر یا خامه در نو ...
وسایل سرویس غذاخوری ( فلزی ) ( قاشق ، چنگال و کارد در جنس فلز ) اسم " Make sure the silverware matches the plates and tables"
قهوه جوش ( ظرف برای درست کردن قهوه ) اسم "The coffeepot was hot. " کتری قهوه ( ظرف مخصوص تهیه و دم کردن قهوه ) اسم "She put the coffeepot on the st ...
دستمال سفره ( پارچه یا کاغذ برای پاک کردن دهان ) اسم "Use your napkin to wipe your mouth. " دستمال غذا ( دستمال کاغذی یا پارچه ای برای استفاده سر سف ...
ظرف کوچک سرو کره ( ظرفی برای مصرف آسان تر کره ) اسم "They always served butter in this beautiful butter plate " بشقاب کره ( بشقاب کوچک برای قرار داد ...
بشقاب نان ( بشقاب کوچک برای قرار دادن نان ) اسم "She placed a piece of bread on the bread plate. "
نمک پاش ( ظرف سوراخ دار برای پاشیدن نمک ) اسم "Pass me the saltshaker, please. " نمکدان ( ظرف برای ریختن نمک روی غذا ) اسم "She put the saltshaker ...
فلفل پاش/فلفل دان ( ظرف سوراخ دار برای پاشیدن فلفل ) اسم "Please pass the pepper shaker. "
جام شراب ( لیوان مخصوص نوشیدن شراب ) اسم "He filled his wineglass with red wine. " گیلاس شراب ( ظرف شیشه ای بلند برای سرو شراب ) اسم "The table was ...
لیوان آب ( لیوان مخصوص نوشیدن آب ) اسم "She poured herself a water glass. "
پارچ ( ظرف دهانه دار برای ریختن مایعات ) اسم "The pitcher is full of water. " پرتاب کننده توپ ( بیسبال ) ( بازیکن بیسبال که توپ را پرتاب می کند ) ا ...
لوستر ( چراغ تزئینی آویزان از سقف ) اسم "The chandelier sparkled beautifully. " چراغ آویز ( وسیله روشنایی تزئینی بزرگ ) اسم " The chandelier has b ...
ویترین چینی ( کابینت برای نگهداری ظروف چینی ) اسم "The china closet displayed beautiful teacups. " بوفه ظروف چینی ( قفسه های دارای در شیشه ای برای ...
مبلمان ( وسایل قابل حمل برای چیدن اتاق ) اسم "We need to buy new furniture for the living room. " اسباب و اثاثیه ( وسایل منزل و اداری ) اسم " They ...
ظروف چینی ( ظروف ساخته شده از سرامیک خاص ) اسم "The china is very delicate. " چین ( نام یک کشور ) اسم " My friend comes from china. " اجناس چینی ( ...
میز عسلی / میز کنار مبلی ( میز کوچک در کنار مبل یا صندلی ) اسم "Put the lamp on the end table. " میز کوچک جانبی ( میزی برای قرار دادن وسایل کوچک در ...
کلاهک چراغ ( پوشش دور لامپ ) اسم "The lampshade was made of paper. " سایه بان چراغ ( وسیله ای که نور لامپ را پخش یا کنترل می کند ) اسم " The new l ...
میز جلو مبلی ( میز کوتاه جلوی مبل ) اسم "The book is on the coffee table. " میز پذیرایی کوچک ( میزی برای قرار دادن وسایل پذیرایی جلوی مبل ) اسم "The ...
پرده آویختن ( به صورت آزاد و شل قرار دادن پارچه ) فعل "She draped the shawl over her shoulders. " آویختن به طور آزاد ( قرار گرفتن پارچه با افتادگی ...
بلندگو ( وسیله پخش صدا ) اسم "The music came from the speaker. " سخنران ( فردی که صحبت می کند ) اسم " The speaker gave an inspiring presentation. " ...
سیستم صوتی استریو ( مجموعه دستگاه های پخش صدا ) اسم "The stereo system has excellent sound quality. "
ویترین دیواری ( قفسه یا کابینت دیواری ) اسم "The wall unit displays their souvenirs. " کمد دیواری تزئینی ( مجموعه اجزا که روی دیوار نصب شده ) اسم ...
صندلی تکیه دار ( صندلی که تکیه گاه آن قابل تنظیم است ) اسم "He sat back in the recliner and closed his eyes. " صندلی تخت شو ( صندلی ای که به حالت ن ...
کنترل از راه دور ( وسیله ای برای کنترل دستگاه ها ) اسم "Use the remote control to change the channel. " دستگاه کنترل از دور ( ابزاری برای مدیریت عم ...
موکت سراسری ( فرش کردن تمام کف اتاق ) اسم "They installed wall to wall carpeting in the living room. " موکت کامل ( فرشی که تمام سطح زمین را می پوشا ...
قدم ( یک حرکت پا ) اسم "He took a step forward. " پله ( هر یک از اجزای نردبان یا پلکان ) اسم "Be careful on the last step. " اقدام ( یک عمل برای ان ...
پلکان ( مجموعه پله ها ) اسم "The staircase led to the second floor. " راه پله ( مجموعه پله های پیوسته ) اسم "She slowly climbed the wooden stairca ...
آتش ( شعله و گرما ) اسم "The fire kept us warm. " آتش سوزی ( واقعه آتش گرفتن چیزی ) اسم "There was a fire in the building last night. " شلیک کردن ...
نرده پلکان ( دستگیره کنار پله ) اسم "He held on to the banister as he climbed the stairs. " حفاظ پله ( نرده کناری راه پله ) اسم "The child was afr ...