پیشنهادهای Bryan Fury (٩,٣٩٨)
لوسیون بچه ( لوسیون مخصوص پوست کودکان ) اسم "Use baby lotion after bath time. " کرم بدن کودک ( نرم کننده و لطیف کننده برای پوست نوزاد ) اسم "The bab ...
سپر ( قسمت جلویی یا عقبی ماشین ) اسم "The car has a dent on the bumper. " ضربه گیر ( حفاظ یا محافظ برای کاهش ضربه ) اسم "The bumper on the boat prot ...
تخت نوزاد ( تخت مخصوص کودکان کوچک ) اسم "The baby is sleeping in the crib. " تختخواب کودک ( وسیله خواب برای نوزاد ) اسم "She gently placed the newbo ...
سایه ( محلی که نور خورشید نمی رسد ) اسم "We sat in the shade under the tree. " سایه بان ( وسیله ای برای جلوگیری از نور خورشید ) اسم "The shade kept ...
موبایل ( تلفن همراه ) اسم "My mobile is out of battery. " سیار ( قابل حرکت ) صفت "The mobile library travels around the city. " آویز زینتی ( وسیله ...
اتاق نوزاد ( اتاقی برای نوزاد ) اسم "The baby's room was painted blue. " اتاق کودک ( مکانی مخصوص استراحت نوزاد ) اسم "The crib was placed in the c ...
میز کنار تخت ( میز کوچک کنار تخت خواب ) اسم "The book was on the night table. " میز شب خواب ( میزی کوچک و کنار تخت برای قرار دادن وسایل ) اسم * "He ...
جک ( وسیله بالابرنده ) اسم "Use a jack to lift the car. " پریز صدا ( اتصال دهنده صدا یا سیگنال ) اسم * "Plug your headphones into the jack. " پیک ( ...
تلفن ( وسیله ای برای برقراری ارتباط صوتی ) اسم "I need to make a phone call. " تلفن همراه ( دستگاه ارتباط بیسیم و قابل حمل ) اسم " I bought a brand ...
سیم ( رشته نازک و منعطف برای اتصال برق ) اسم "Be careful of the power cord. " طناب ( رشته های بافته و پیج خورده ) اسم "They tied up the boxes with ...
کلید برق ( وسیله روشن و خاموش کردن چراغ ) اسم "Flick the light switch to turn on the light. "
تکیه گاه پای تخت ( بخش انتهایی تخته خواب ) اسم "She accidentally hurt herself when she collided on the footboard. "
لحاف ( روانداز ضخیم برای تخت ) اسم "The comforter was warm and cozy. " لحاف روتختی ( پوششی سنگین برای خواب راحت ) اسم " She really loved that big h ...
روتختی ( پوشش تزئینی روی تخت ) اسم "The bedspread was neatly arranged on the bed. " ملحفه رویی تزئینی ( پارچه ای پهن و پوششی برای تخت ) اسم "They h ...
پتو ( روپوش گرم کننده ) اسم "Pull the blanket over you. " لحاف سبک ( پوششی نازک و گرم ) اسم "She had a comfy blanket on the sofa"*
ملحفه رویی ( ملحفه صاف که روی تشک قرار می گیرد ) اسم "Use the flat sheet to cover the bed. "
فنر تخت ( بخش زیرین تشک ) اسم "The box spring provides support for the mattress. "
تشک ( لایه نرم روی تخت ) اسم "The mattress is very comfortable. "
تاج تخت ( قسمت بالای تختخواب ) اسم "The headboard was made of wood. "
روبالشی ( روکش پارچه ای برای بالشت ) اسم "The pillowcase needs to be washed. " ملحفه بالش ( روکشی پارچه ای برای پوشاندن بالشت ) اسم "She put fresh ...
کولر گازی ( دستگاه خنک کننده هوا ) اسم "The air conditioner is set to 20 degrees. " دستگاه تهویه هوا ( ابزاری برای تنظیم دما ) اسم "It was so hot, ...
دراور ( کمد با چند کشو ) اسم "The socks are in the top drawer of the bureau. " میز تحریر ( میزی که کاربردهای مختلف دارد و چند کشو دارد ) اسم *" I n ...
ساعت زنگ دار ( ساعتی برای بیدار شدن در زمان مشخص ) اسم "The alarm clock rang at 7:00 AM. "
برس مو ( وسیله ای برای شانه کردن مو ) اسم "Use a hairbrush to style your hair. "
جعبه جواهرات ( جعبه ای برای نگهداری زیورآلات ) اسم "She kept her necklaces in a jewelry box. " صندوقچه جواهر ( محفظه ای مخصوص برای نگهداری جواهرات ...
کمد دیواری ( فضایی برای نگهداری لباس و وسایل ) اسم "The clothes are in the closet. " اتاقک ( مکان کوچکی برای قرار دادن وسایل ) اسم * "She kept her ...
چوب لباسی ( وسیله ای برای آویزان کردن لباس ) اسم "Hang your coat on a hanger. " آویز ( وسیله ای برای آویزان کردن چیزها ) اسم " Use that new big ha ...
قلاب ( وسیله ای خمیده برای آویزان کردن ) اسم "Hang the coat on the hook. " قلاب ماهیگیری ( ابزاری برای گرفتن ماهی ) اسم " He used that small silver ...
جوشاندن ( به نقطه جوش رساندن ) فعل "Boil the water for tea. " در آب جوش پختن ( پخت غذا با غوطه وری در آب ) فعل "We decided to boil this eggs" جوش ...
پختن در فر ( پخت غذا در داخل فر ) فعل "She likes to bake cookies. " برشته کردن ( در فر ) ( در داخل فر گرم کردن ) فعل "We plan to bake all these goo ...
سرخ کردن ( پختن در روغن داغ ) فعل "We will fry the chicken pieces until golden. " غرق کردن در روغن ( و . . ) ( پختن و قرار دادن ماده در روغن ) فعل ...
کباب کردن در فر ( پختن با حرارت زیاد در فر ) فعل "Broil the steak for a few minutes. " گریل کردن ( درون فر ) ( پختن غذا با حرارت مستقیم از بالا ) ف ...
بخار ( آب در حالت گازی ) اسم "The kettle was releasing steam. " با بخار پختن ( پخت غذا در حالت بخار آب ) فعل " The fish tastes way better when you ...
زدن ( ضربه زدن ) فعل "Don't beat the dog. " ضربت / تپش ( ریتم یک چیزی مثل قلب ) اسم "The music had a very strong beat. " غلبه کردن ( برنده شدن در ...
حکاکی کردن ( ایجاد طرح روی سطح سخت ) فعل "He carved his initials into the wood. " قالب گیری ( با بریدن و . . ) ( در آوردن شکل های مختلف ) فعل " She ...
ریختن ( جاری کردن مایعات از ظرفی به ظرف دیگر ) فعل "Please pour me a glass of water. " جاری شدن ( مقدار زیاد ) ( مایعی با سرعت جریان داشتن ) فعل "T ...
رنده کردن ( خرد کردن با رنده ) فعل "Grate the cheese for the pasta. " ساییدن ( مالیدن چیزی روی سطح ) فعل " The chair was grating against the wall w ...
هم زدن ( مخلوط کردن مواد ) فعل "Stir the sauce constantly. " تکان دادن ( اهسته ) ( حرکت دادن مایع با قاشق ) فعل "The wind was lightly stirring the ...
دستگیره قابلمه/دستگیره اشپزخانه ( پارچه ضخیم یا دستکش برای گرفتن ظروف داغ ) اسم "Use the pot holder to take the pan off the stove. " پارچه محافظ ( ...
جوجه گردان ( قسمت بالایی فر برای گریل کردن ) اسم "The steak was cooked in the broiler. " گریل فر ( قسمتی از فر برای برشته و کبابی کردن ) اسم "Turn ...
قهوه ساز ( دستگاهی برای درست کردن قهوه ) اسم "The coffee maker is making a fresh pot of coffee. "
فر ( محفظه پخت و پز ) اسم "The cake is baking in the oven. " تنور ( محلی جهت پخت نان و شیرینی ) اسم "She turned on the oven to warm up last nights ...
اجاق گاز ( دستگاهی برای پخت و پز ) اسم "The pot is on the stove. " بخاری هیزمی ( اجاق یا شومینه هیزمی ) اسم "They turned on the wood stove when th ...
شعله گاز ( قسمت گرم کننده اجاق گاز ) اسم "Turn off the burner when you finish cooking. " شعله افکن ( نوعی ابزار گرمایش ) ( دستگاهی برای حرارت و گرم ...
کتری چای ( ظرفی برای جوشاندن آب ) اسم "The teakettle was whistling on the stove. "
پیشخوان ( میز یا سطحی در فروشگاه یا رستوران ) اسم "Pay at the counter. " شماره انداز ( وسیله ای برای شمارش ) اسم "The store had an automated count ...
تخته برش ( تخته ای برای خرد کردن مواد غذایی ) اسم "Use the cutting board to chop the vegetables. "
وردنه ( وسیله ای برای صاف کردن خمیر ) اسم "Use the rolling pin to flatten the dough. "
کاسه هم زدن ( کاسه ای برای مخلوط کردن مواد ) اسم "Pour the ingredients into the mixing bowl. " کاسه مخلوط کردن ( ظرف مخصوص ترکیب کردن مواد اولیه ) ...
فر با گرمایش سریع ( موجی ) ( وسیله ای جهت گرم و پخت سریع غذا ) اسم "We need to buy that microwave oven since the old one stopped working properly"