پیشنهادهای Bryan Fury (٩,٣٩٨)
ابزار، وسایل ( وسایل مورد استفاده برای انجام کار ) - اسم Clean the surgical instruments آلات موسیقی ( وسایل نواختن موسیقی ) - اسم Play various ins ...
برانکارد ( تختی برای حمل بیمار یا مجروح ) - اسم They carried him on a stretcher کشنده، گشاد کننده ( وسیله ای برای کشیدن یا بزرگتر کردن ) - اسم Use ...
نمودار، جدول ( ارائه داده ها به صورت بصری ) - اسم Analyze the chart نقشه دریایی، نمودار دریانوردی ( نقشه برای کشتی رانی ) - اسم Follow the chart ...
گوشی پزشکی ( وسیله ای برای شنیدن صدای قلب و ریه ) - اسم The doctor used a stethoscope
حاضر، موجود ( کسی که حضور دارد ) - صفت All members attendant خدمتکار، متصدی ( کسی که خدمات ارائه می دهد ) - اسم A parking attendant guided us ملا ...
تخت معاینه، میز معاینه ( تختی که پزشک برای معاینه بیمار از آن استفاده می کند ) - اسم The patient lay on the examination table میز تشریح ( میزی که ب ...
تخت معاینه، میز معاینه ( تختی که پزشک برای معاینه بیمار از آن استفاده می کند ) - اسم The doctor asked him to sit on the examining table
چسب زخم ( چسب پارچه ای برای پوشاندن زخم ) - اسم I need a band - aid for my cut راه حل موقت، مسکّن ( راه حلی که مشکل اصلی را حل نمی کند ) - اسم Thi ...
قلاب سنگ ( وسیله پرتاب سنگ ) - اسم David used a sling بند، آویز ( حلقه پارچه یا چرم برای حمل یا آویزان کردن ) - اسم Carry it on the sling آویزان ...
اشعه ایکس، رادیوگرافی ( نوعی تابش الکترومغناطیسی ) - اسم The doctor ordered an X - ray عکس برداری با اشعه ایکس - فعل The X - ray scanned well
مراقبت دندان، بهداشت دهان و دندان ( شامل تمیز کردن، معاینه و درمان دندان ) - اسم Dental care prevents cavities
دندانی ( مربوط به دندان ) - صفت Dental hygiene is crucial متخصص دندان پزشکی - اسم The Dental expertise
پزشکی، درمانی ( مربوط به طبابت ) - صفت Medical care is important دارویی ( مربوط به دارو ) - صفت Medical supply is provided معاینه پزشکی - اسم Ha ...
گرد و غبار ( ذرات ریز معلق در هوا ) - اسم The furniture was covered in dust گردگیری کردن ( زدودن گرد و غبار ) - فعل I need to dust the shelves پو ...
جاروبرقی کشیدن، گردگیری کردن ( با جاروبرقی ) - فعل I need to vacuum the carpet جاروبرقی ( دستگاه برقی برای تمیز کردن ) - اسم Use the vacuum on the ...
تغییر دادن، عوض کردن ( ایجاد تفاوت ) - فعل Change your clothes تغییر کردن، عوض شدن ( متفاوت شدن ) - فعل The weather is changing تبدیل کردن، دگرگو ...
مرتب کردن تخت، تختخواب را جمع کردن ( مرتب کردن پتو و بالش ) - اصطلاح I need to make the bed before leaving
آویزان کردن، آویختن ( معلق کردن چیزی ) - فعل Hang the picture on the wall به دار آویختن ( اعدام با دار ) - فعل He was hanged for his crimes معلق ...
پاک کردن، تمیز کردن ( با دستمال و غیره ) - فعل Wipe the table خشک کردن ( زدودن رطوبت ) - فعل Wipe your hands مالیدن، کشیدن ( حرکت دستمال و غیره ر ...
سفت کردن، محکم کردن ( بستن چیزی ) - فعل Tighten the screws تشدید کردن، سخت تر کردن ( اعمال قوانین یا مقررات ) - فعل Tighten security measures محد ...
صیقل دادن، جلا دادن ( براق کردن سطح ) - فعل I need to polish my shoes واکس، پولیش ( ماده براق کننده ) - اسم Use this polish on the car تکمیل کردن ...
مالیدن، سابیدن ( تمیز کردن با مالش ) - فعل . I scrubbed the floor تمیز کردن ( به طور کلی ) - فعل . Go scrub yourself clean لغو کردن، متوقف کردن ( ...
تا کردن ( روی هم قرار دادن ) - فعل Fold the clothes before putting them away. تا ( قسمت تا شده ) - اسم Make a fold in the paper. جمع کردن ( بست ...
تعمیر ( بازگرداندن چیزی به حالت سالم ) - فعل/اسم I need to repair my car. / The repair will cost a lot. مرمت ( بازسازی و بهبود ) - فعل/اسم They a ...
کار خانه ( وظایف و کارهای مربوط به نگهداری و نظافت خانه ) - اسم I have a lot of housework to do this weekend. خانه داری ( به طور کلی ) - اسم She ...
دوشاخه ( وسیله ای برای اتصال وسایل برقی به پریز ) - اسم Insert the plug into the outlet. مسدود کردن ( گرفتن روزنه یا سوراخ ) - فعل Plug the hole ...
ساق پا ( قسمت بین زانو و مچ پا ) - اسم He has a tattoo on his shank. قلم ( بخشی از مته یا ابزار که در دستگاه قرار می گیرد ) - اسم The drill bit h ...
سرمته ( قطعه ای که به دریل وصل می شود و عمل سوراخ کردن را انجام می دهد ) - اسم I need a different drill bit for this material. تکه ( مقدار کم ) - ...
نخ ( رشته نازک برای دوخت و دوز ) - اسم I need a needle and thread to mend this tear. رزوه ( شیارهای پیچ یا مهره ) - اسم Make sure the thread is c ...
دریل برقی ( ابزاری برقی برای سوراخ کردن و پیچاندن پیچ ) - اسم He used an electric drill to make a hole in the wall. مته برقی ( توصیفی ) - اسم An ...
واشر ( حلقه فلزی یا پلاستیکی برای پخش کردن فشار پیچ و مهره یا ایجاد فاصله ) - اسم Put a washer between the bolt and the nut. ماشین لباسشویی ( به ط ...
مسیریاب ( دستگاهی برای هدایت بسته های داده در شبکه ) - اسم The router connects your devices to the internet. تراشه فرز ( ابزاری برقی برای شکل دادن ...
گیره ( ابزاری برای محکم نگه داشتن قطعات در حین کار ) - اسم He secured the metal in a vise before cutting it. معاون ( به طور رسمی، اما کمتر رایج ) ...
سیم ( رشته فلزی نازک برای انتقال جریان برق یا مصارف دیگر ) - اسم The wire is made of copper. سیم کشی کردن ( متصل کردن با سیم ) - فعل He wired the ...
نوار چسب برق ( نوعی چسب عایق برای سیم کشی و اتصالات الکتریکی ) - اسم Use electrical tape to insulate the wires. چسب برق ( به صورت خلاصه و عامیانه ...
رنده چوب ( ابزاری برای صاف و یکدست کردن سطح چوب ) - اسم The carpenter used a wood plane to smooth the surface.
قلم مو ( ابزاری برای رنگ آمیزی، طراحی و نقاشی ) - اسم She used a paintbrush to paint the wall.
تابه ( ظرف کم عمق برای سرخ کردن و پخت غذا ) - اسم Fry the eggs in a pan. قابلمه ( به طور عام، گاهی برای قابلمه های کوچک هم استفاده می شود ) - اسم ...
سنباده برقی ( ابزاری برقی برای صاف کردن و صیقل دادن سطوح با استفاده از سمباده ) - اسم He used a power sander to smooth the wood. ماشین سنباده ( تو ...
پیچ گوشتی چهارسو ( پیچ گوشتی با نوک به شکل علامت برای باز و بسته کردن پیچ های چهارسو ) - اسم You'll need a Phillips screwdriver to assemble this fur ...
اره دیسکی ( اره ای با تیغه دایره ای چرخان برای برش چوب و مواد دیگر ) - اسم He used a circular saw to cut the plywood. اره گردبر ( توصیفی ) - اسم ...
انبردست ( ابزاری با دو اهرم و فک برای گرفتن، بریدن و خم کردن اشیاء ) - اسم He used pliers to grip the wire. دم باریک ( اگر فک انبر باریک و نوک تیز ...
اره آهن بر ( اره ای با تیغه نازک و دندانه های ریز برای برش فلزات ) - اسم He used a hacksaw to cut the metal pipe. اره کمانی ( به دلیل شکل کمان مان ...
تبر کوچک ( تبری با دسته کوتاه ) - اسم He used a hatchet to chop firewood. تبر دستی ( توصیفی ) - اسم A hatchet is useful for camping.
تخته سوراخ دار ( تخته ای با سوراخ های منظم برای آویزان کردن ابزار ) - اسم He organized his tools on a pegboard. پنل ابزار ( توصیفی ) - اسم A pegb ...
کاردک ( ابزاری برای تراشیدن یا پاک کردن سطوح ) - اسم Use a scraper to remove old paint. لیسه گیر ( در نقاشی ساختمان ) - اسم The painter used a sc ...
آچار شلاقی ( نوعی آچار قابل تنظیم با فک متحرک ) - اسم The plumber used a monkey wrench to loosen the pipe. آچار فرانسه ( به طور غیردقیق و عامیانه، ...
چکش لاستیکی ( نوعی چکش با سر نرم برای ضربه زدن بدون آسیب ) - اسم Use a mallet to tap the pieces together. چکش چوبی ( اگر سر چکش از چوب باشد ) - اس ...
آچار ( ابزاری برای باز و بسته کردن پیچ و مهره ) - اسم I need a wrench to tighten this bolt. آچار فرانسه ( نوعی آچار قابل تنظیم ) - اسم Use an adj ...
بند ( نگهدارنده، مهار کننده ) - اسم He wore a brace on his knee. بریس/سیم کشی دندان ( در دندانپزشکی و پزشکی ) - اسم She had to wear a brace to co ...