پیشنهادهای Bryan Fury (٩,٣٩٨)
بازار میوه و تره بار ( محل فروش میوه و سبزیجات تازه ) - اسم "We bought fresh produce at the fruit and vegetable market. " تره بارفروشی ( فروشگاه عر ...
جدول ( خیابان ) ( لبه ی سنگی یا سیمانی کنار خیابان ) - اسم "The car parked close to the curb. " کناره ( خیابان ) ( حاشیه ی جداکننده پیاده رو از خیا ...
پیاده رو ( مسیر ویژه عبور عابران پیاده ) - اسم "Walk on the sidewalk, not the street. " رصیف ( حاشیه کنار خیابان برای عبور پیاده ) - اسم "The side ...
شماره پلاک ساختمان ( عددی که برای شناسایی ساختمان استفاده می شود ) - اسم "What's the building number of your office?" شماره ساختمان ( شناسه عددی یک ...
آپارتمان ( ساختمانی با چند واحد مسکونی ) - اسم "I live in an apartment house. " مجتمع مسکونی ( ساختمانی شامل چندین آپارتمان ) - اسم "The apartment ...
داروخانه ( محل فروش دارو و لوازم بهداشتی ) - اسم "I bought medicine at the drugstore. " فروشگاه دارو ( فروشگاهی که محصولات دارویی و بهداشتی عرضه می ...
پارکومتر ( دستگاهی برای پرداخت هزینه پارک خودرو ) - اسم "Insert coins into the parking meter. " ساعت پارک ( وسیله ای برای تعیین مدت زمان مجاز پارک ...
چراغ راهنمایی ( چراغ برای کنترل ترافیک ) - اسم "Stop at the red traffic light. " چراغ ترافیک ( علائم نوری برای هدایت رانندگان ) - اسم "The traffic ...
پارکینگ طبقاتی ( ساختمانی برای پارک خودروها ) - اسم "I parked in the parking garage. " گاراژ چند طبقه ( ساختمان پارکینگ با چندین سطح ) - اسم "The ...
ایستگاه مترو ( محل سوار و پیاده شدن مسافران مترو ) - اسم "I'm waiting at the subway station. " دروازه مترو ( ورودی و خروجی به سیستم مترو ) - اسم " ...
آسانسور ( وسیله ای برای بالا و پایین رفتن در ساختمان ) - اسم "Take the elevator to the tenth floor. " بالابر ( وسیله ای برای جابجایی عمودی بار ) - ...
سطل زباله ( ظرفی برای جمع آوری زباله ) - اسم "Throw the paper in the trash basket. " زباله دان ( محفظه ای برای دور ریختن آشغال ) - اسم "The trash ...
عابر پیاده ( کسی که پیاده راه می رود ) - اسم "The car hit a pedestrian. " رهگذر ( کسی که از جایی عبور می کند ) - اسم "Pedestrians should use cross ...
چهارراه ( محل تلاقی دو خیابان ) - اسم "There was an accident at the intersection. " تقاطع ( محل عبور دو یا چند مسیر ) - اسم "Be careful crossing t ...
پلیس راهنمایی و رانندگی ( پلیسی که ترافیک را کنترل می کند ) - اسم "The traffic cop stopped the car. " مامور راهنمایی ( به طور خلاصه ) - اسم "The t ...
تابلوی خیابان ( تابلویی که نام خیابان را نشان می دهد ) - اسم "Look for the street sign at the corner. " نشان خیابان ( علائم راهنمایی و رانندگی در خ ...
اداره پست ( مکانی برای ارسال و دریافت نامه و بسته ) - اسم "I need to go to the post office to mail a letter. " اداره پست و تلگراف ( به صورت تاریخی ...
تلفن عمومی ( تلفنی که استفاده از آن برای عموم آزاد است ) - اسم "I need to find a public telephone. " تلفن همگانی ( اصطلاح رسمی ) - اسم "Is there p ...
نانوایی ( محل پخت و فروش نان ) - اسم "I bought bread at the bakery. " شیرینی پزی ( محل تهیه و فروش شیرینی ) - اسم "Let's go to bakery after office ...
فروشگاه بزرگ ( فروشگاهی با بخش های مختلف ) - اسم "Let's go to the department store. " مرکز خرید ( مجموعه ای از فروشگاه ها ) - اسم "This area becam ...
خط عابر پیاده ( محل عبور عابرین از خیابان ) - اسم "Use the crosswalk to cross the street. " محل عبور ( محل تعیین شده برای عبور ) - اسم "Cars must ...
گوشه ( محل تلاقی دو ضلع ) - اسم "The shop is on the corner of the street. " زاویه ( محل برخورد دو خط ) - اسم "I placed a plant in the corner of th ...
لابی ( فضای ورودی ساختمان ) - اسم "Meet me in the lobby. " محل انتظار ( فضای انتظار ) - اسم "The lobby has comfortable chairs. " گروه فشار ( گروه ...
ساختمان اداری ( ساختمانی که دفاتر در آن قرار دارند ) - اسم "The office building has many floors. " مجتمع اداری ( مجموعه ای از دفاتر ) - اسم "Many ...
شهر ( منطقه مسکونی بزرگ ) - اسم "I live in a big city. " شهرستان ( به عنوان واحد تقسیمات کشوری ) - اسم "My city is rapidly growing. " مردم شهر ( ...
اثر انگشت ( نشان منحصر به فرد انگشت ) - اسم "The police found a fingerprint on the gun. " انگشت نگاری ( فرایند ثبت اثر انگشت ) - اسم "Fingerprint ...
متهم ( فردی که به ارتکاب جرم متهم شده ) - اسم "The defendant pleaded not guilty. " خوانده ( طرف دعوا در دادگاه حقوقی ) - اسم "The defendant remain ...
وکیل مدافع ( وکیلی که از متهم دفاع می کند ) - اسم "The defense attorney argued for innocence. " وکیل تسخیری ( وکیلی که از طرف دادگاه تعیین می شود ) ...
جایگاه هیئت منصفه ( محل نشستن اعضای هیئت منصفه در دادگاه ) - اسم "The jury box was filled with citizens. " محل استقرار هیئت منصفه ( فضای تعیین شده ...
هیئت منصفه ( گروهی از افراد که در دادگاه تصمیم می گیرند ) - اسم "The jury reached a verdict. " هیئت ژوری ( معادل فرانسوی هیئت منصفه ) - اسم "The j ...
جایگاه شهود ( محل قرارگیری شاهد در دادگاه ) - اسم "The witness took the stand. " تریبون شهادت ( محل ادای شهادت ) - اسم "She stepped onto the witne ...
مأمور دادگاه ( فرد مسئول حفظ نظم در دادگاه ) - اسم "The court officer called the next case. " نگهبان دادگاه ( مأمور امنیتی در دادگاه ) - اسم "The ...
دادستان ( نماینده قانونی دولت در دادگاه ) - اسم "The prosecuting attorney presented the case. " وکیل مدافع شاکی ( وکیلی که از طرف شاکی در دادگاه حض ...
رونوشت ( نوشته ای که از روی متن اصلی تهیه شده ) - اسم "He needed a transcript of the interview. " نسخه ( کپی برابر اصل ) - اسم "This transcript pr ...
شاهد ( فرد حاضر در صحنه ) - اسم "The witness saw the accident. " ناظر ( حاضر و بیننده ) - اسم "He was a witness to the crime. " شهادت دادن ( تایی ...
منشی دادگاه ( فردی که اظهارات دادگاه را ثبت می کند ) - اسم "The court reporter took notes. " گزارشگر دادگاه ( فردی که روند دادرسی را مستند می کند ) ...
چکش ( چکش کوچک قاضی ) - اسم "The judge struck the gavel. " پتک ( چکش حراج ) - اسم "The gavel indicated the sale's closing. " چکش حراجی ( وسلیه اع ...
ردا ( لباس بلند و گشاد ) - اسم "Judges wear robes in court. " لباس رسمی ( لباس مخصوص مقام ) - اسم "The robes are purple. " خرقه ( لباس روحانیون ) ...
دادگاه ( محل دادرسی ) - اسم "The trial will be held in court. " محکمه ( مجلس قضاوت ) - اسم "He was summoned to court. " زمین بازی ( محل ورزش ) - ...
باتوم ( چماق پلیس ) - اسم "The officer carried a nightstick. " چوب دستی ( عصا ) - اسم "The nightstick hurt. " تونفا ( سلاح سرد رزمی ) - اسم ( هنر ...
اسلحه ( سلاح گرم ) - اسم "He pointed the gun at me. " تفنگ ( نوعی اسلحه ) - اسم "The gun fired a bullet. " سلاح ( به طور کلی ) - اسم "Owning a g ...
غلاف ( جای نگهداری اسلحه ) - اسم "He wore a gun in a holster. " جلد ( محفظه ) - اسم "The camera came with a holster. " نگهدارنده ( وسیله حمل ) - ...
دستبند ( وسیله بستن دست مجرمان ) - اسم "The police put handcuffs on him. " بند ( به صورت جفت ) - اسم "She was wearing the handcuffs. " مچ بند ( ا ...
مظنون ( فرد مورد شک ) - اسم "He is the main suspect. " متهم ( کسی که گمان می رود جرمی مرتکب شده ) - اسم "Police have a suspect in custody. " گمان ...
کارآگاه ( مامور تحقیق جنایی ) - اسم "The detective solved the case. " پلیس جنایی ( شاخه پلیس ) - اسم "He works in the detective branch. " مأمور ت ...
زندان ( محل نگهداری متهمان و مجرمان ) - اسم "He spent a night in jail. " بازداشتگاه ( محل موقت نگهداری ) - اسم "She was held in jail awaiting tria ...
مجازات ( جزا در برابر جرم ) - اسم "The punishment should fit the crime. " تنبیه ( اقدام انضباطی ) - اسم "He received punishment for his behavior. ...
کلانتری ( اداره پلیس محلی ) - اسم "Report the theft at the police station. " پاسگاه ( مرکز پلیس کوچک ) - اسم "The police station is downtown. " ا ...
جرم ( عمل غیرقانونی ) - اسم "The crime rate is increasing. " بزه ( تخلف از قانون ) - اسم "He committed a serious crime. " گناه ( از نظر اخلاقی ) ...
نازل ( سر لوله ) - اسم "Attach the nozzle to the hose. " افشانه ( برای اسپری کردن ) - اسم "The nozzle sprays the water. " سَرپاش ( قطعه ای برای پ ...