تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رمپ ورودی/ ورودی - اسم ( مسیری که به یک بزرگراه یا جاده اصلی منتهی می شود ) Take the next entrance ramp to get on the highway

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جداکننده جاده/گاردریل - اسم ( مانعی فیزیکی بین مسیرهای رفت و برگشت جاده ) The center divider was made of concrete

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ماشین اسپرت - اسم ( خودروی سریع و معمولاً دو نفره ) He dreams of owning a red sports car.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کاروان/ماشین مسافرتی ( ماشین یدک دار مخصوص کمپینگ ) - اسم They spent their summer vacation traveling in a camper کمپر ( ون یا ماشینی که برای کمپینگ ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خودروی سواری - اسم A passenger car is designed to carry a small number of people. ماشین شخصی - اسم He drives a passenger car to work every day.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پمپ بنزین - اسم There was a long line at the gas pump

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پمپ باد - اسم I used an air pump to inflate my bicycle tires تلمبه ( باد ) - اسم The air pump at the gas station was broken

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

محلِ خدمات ( کنار جاده ای ) / مجتمع خدمات رفاهی ( بین راهی ) - اسم We stopped at a service area to get gas and food. استراحتگاهِ جاده ای - اسم Th ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

لاینِ راست - اسم The right lane is usually for slower traffic. مسیرِ سمتِ راست - اسم Keep in the right lane unless you are passing.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

لاینِ وسط - اسم The center lane is often used for turning. مسیرِ میانی - اسم The truck stayed in the center lane.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

لاینِ چپ - اسم The left lane is usually for faster traffic. مسیرِ سمتِ چپ - اسم He moved into the left lane to pass the truck.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کسی که کنار جاده مجانی سوار ماشین می شود/مسافر سرراهی - اسم I picked up a hitchhiker on my way to California

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تابلویِ حَدِ سرعت - اسم The speed limit sign on this road is 55 mph علامت محدودیت سرعت - اسم I didn't see the speed limit sign, so I got a ticket

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شبدر ( گیاه ) - اسم Example: She found a four - leaf cloverleaf in the garden. ( در راه سازی ) گره شبدری، تقاطع غیرهمسطح شبدری - اسم Example: The ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رمپ خروجی، خروجی ( از بزرگراه ) - اسم Example: Take the next exit ramp to get to the shopping center.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

روگذر - اسم Example: The new overpass will ease traffic congestion. پل روگذر - اسم Example: We drove over the overpass to get to the other side of ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بزرگراه بین ایالتی - اسم ( اشاره به سیستم بزرگراه های بین ایالتی در آمریکا ) Example: We took the interstate highway to cross the country. ( به ط ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بزرگراه، شاهراه - اسم Example: We took the highway to get to the coast faster.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

کمک فنر - اسم Example: The car's shock absorbers need to be replaced. ضربه گیر - اسم Example: The packaging included shock absorbers to protect the ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

موتور گازی - اسم Example: He rides his motor scooter to work every day. اسکوتر موتوری - اسم Example: Motor scooters are a popular mode of transport ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سوپاپ - اسم Example: The tire valve was leaking air. دریچه - اسم Example: The plumber replaced the valve in the water pipe. ( در موسیقی، سازهای ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٢

پره ( چرخ ) - اسم Example: One of the spokes on my bike wheel is broken. گذشته ساده فعل Speak ( صحبت کردن ) - فعل Example: He spoke to the crowd fo ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

بازتابنده، منعکس کننده - اسم Example: The road signs had reflectors to make them visible at night. شب رنگ - اسم Example: His jacket had reflectors ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ترمز دستی - اسم Example: He pulled the hand brake to park the car on the hill. ترمز اهرمی ( در دوچرخه ) - اسم Example: The hand brake on the left s ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کابل، سیم ( معمولاً ضخیم ) - اسم Example: The bridge is supported by massive steel cables. سیم ترمز/دنده ( در دوچرخه ) - اسم Example: I need to rep ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دسته دنده ( در دوچرخه و موتور ) - اسم Example: He used the gear changer to shift into a lower gear. تعویض کننده دنده - اسم Example: The gear change ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

چرخ دنده - اسم Example: The chain slipped off the sprocket. دندانه ( چرخ دنده ) - اسم Example: One of the sprocket's teeth was broken.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ترمز - اسم Example: He slammed on the brakes to avoid hitting the cat. ترمز کردن - فعل Example: The driver had to brake suddenly to avoid an accide ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نشیمنگاه، صندلی - اسم Example: The seat on the bus was uncomfortable. محل نشستن - اسم Example: Please find a seat and make yourself comfortable. ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

فرمان دوچرخه توریستی/مسافرتی - اسم Example: The touring handlebars provided a comfortable grip for long rides.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جک دوچرخه - اسم Example: He put his bike on the bike stand to fix the flat tire. پایه نگهدارنده دوچرخه ( برای تعمیر یا نگهداری ) - اسم Example: The ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دوچرخه پسرانه - اسم Example: He got a new boy's frame for his birthday.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

کلاهبردار، شیاد - اسم Example: He was a con man who swindled investors out of millions. متقلب - اسم Example: The street vendor was a con man selli ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گلگیر ( خودرو، دوچرخه، موتورسیکلت ) ( بخشی از بدنه که بالای چرخ ها قرار می گیرد و از پاشیدن گل و لای جلوگیری می کند ) - اسم: The car's fender was den ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جک ( دوچرخه، موتورسیکلت ) ( پایه ای که برای نگه داشتن دوچرخه یا موتورسیکلت در حالت ایستاده استفاده می شود ) - اسم: Put the kickstand down before you ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

موتور کراس ( موتورسیکلتی که برای مسیرهای ناهموار و خاکی طراحی شده ) - اسم: He loves riding his dirt bike on the weekends. موتور تریل ( نوعی موتور س ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دوچرخه دخترانه ( دوچرخه ای که برای دختران طراحی شده است ) - اسم: She got a new girl's frame for her birthday. بدنه ( دوچرخه ) دخترانه - ( فریم دوچر ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مسابقه ( رقابت در سرعت، رقابت ) - اسم: They are fans of car racing. مسابقه ای ( مربوط به مسابقه، مخصوص مسابقه ) - صفت: He drives a racing car. سر ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

فرمان ( دوچرخه، موتورسیکلت ) ( میله ای که برای هدایت دوچرخه یا موتورسیکلت استفاده می شود ) - اسم: He gripped the handlebars tightly as he rode down t ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

چرخ های کمکی/چرخ تعادل ( دوچرخه ) ( چرخ های کوچکی که به دوچرخه کودکان متصل می شوند تا تعادل آن ها را حفظ کنند ) - اسم: He learned to ride a bike with ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

هاچ بک چهار در ( نوعی خودرو با چهار درب و یک درب عقب که به سمت بالا باز می شود ) - اسم: She drives a practical four - door hatchback. ماشین صندوق د ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

میله اندازه گیری روغن ( خودرو ) ( میله ای برای اندازه گیری سطح روغن موتور ) - اسم: Check the oil level using the dipstick. گیج روغن ( وسیله سنجش عم ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پایانه ( محل ورود و خروج مسافران در فرودگاه، ایستگاه قطار و غیره ) - اسم: The flight leaves from terminal 3. ترمینال ( محل اتصال سیم های برق ) - اس ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تسمه پروانه ( تسمه ای که پروانه موتور را به حرکت در می آورد ) - اسم: A squealing sound can indicate a loose fan belt. تسمه فن - اسم If the fan bel ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

فیلتر هوا ( وسیله ای برای تصفیه هوای ورودی به موتور یا فضای داخلی ) - اسم: You should change your car's air filter regularly. صافی هوا - ( دستگاهی ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سپر جلو ( خودرو ) ( قطعه ای در جلوی خودرو برای محافظت در برابر ضربه ) - اسم: The front bumper was damaged in the accident.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

چراغ راهنما ( خودرو ) ( چراغی که برای نشان دادن قصد گردش به چپ یا راست استفاده می شود ) - اسم: He forgot to use his turn lights before making a left ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

چراغ راهنما ( خودرو ) ( چراغی که برای نشان دادن قصد گردش به چپ یا راست استفاده می شود ) - اسم: Use your turn signal before changing lanes.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

چراغ کوچک ( خودرو ) ( چراغ هایی که برای نشان دادن موقعیت خودرو در هنگام پارک استفاده می شوند ) - اسم: Don't forget to turn on your parking lights. ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کاپوت ( پوشش فلزی روی موتور خودرو ) - اسم: He opened the hood to check the engine. هود ( دودکش آشپزخانه، سرپوش ) - اسم: The kitchen hood was extr ...