پیشنهادهای Bryan Fury (٩,٣٩٨)
( اصطلاح عامیانه ) وقایع مهیج جنسی ( اشاره به اتفاقات جنسی غیرمعمول، پرشور و گاهی خطرناک ) اسم Example: After watching a sexy movie, they want add s ...
مد ( سبک رایج و محبوب در لباس، مو، رفتار و غیره در یک دوره زمانی خاص ) اسم Example: the latest fashion trends طرز ( روش انجام کاری، سبک ) اسم Exampl ...
آراستگی ( رسیدگی به ظاهر، تمیز و مرتب کردن خود ) اسم Example: personal grooming is important نظافت ( تمیز کردن و مراقبت از حیوانات، به ویژه اسب ) ا ...
آرام و خونسرد ( متین، باوقار، کنترل شده ) صفت Example: She remained calm and collected throughout the crisis. مجموعه آثار ( منتخبی از آثار یک نویس ...
آگاه اجتماعی ( داشتن درک و حساسیت نسبت به مسائل و مشکلات جامعه ) صفت Example: a socially aware person هوشیار اجتماعی ( آگاهی از هنجارها، ارزش ها و ...
رایحه و ابهت ( بوی خوش و تاثیر حضور یک شخص ) اسم Example: her scent and presence can attract everyone عطر و اثر ( بویی که شخص دارد و تاثیری کلی حضور ...
تکان مختصر سر ( حرکت کوچک و جزئی سر به سمت پایین و بالا ) اسم Example: He acknowledged her with a slight nod اشاره سر ( تکان دادن جزئی سر به نشانه ...
ظریف ( چیزی که به سختی قابل درک یا تشخیص است، غیرمستقیم ) صفت Example: a subtle hint نامحسوس ( چیزی که به آسانی دیده یا فهمیده نمی شود ) صفت Examp ...
مختصر ( کوتاه، موجز ) صفت Example: a brief meeting خلاصه ( شرح کوتاه از چیزی ) اسم Example: a brief of the case ( به طور خلاصه ) در جریان گذاشتن ...
انرژی مردانه ( مجموعه ای از ویژگی ها و رفتارهای کلیشه ای مرتبط با مردان ) اسم Example: He exuded masculine energy نیروی مردانگی ( صفات و حالاتی که ...
اعتماد به نفس ( اطمینان به توانایی ها و قابلیت های خود ) اسم Example: He walked into the room with confidence اطمینان ( باور قوی به چیزی یا کسی ) ا ...
جذابیت ( داشتن ویژگی هایی که خوشایند یا دلپذیر هستند - به طور کلی ) اسم Example: Her attractiveness was undeniable کشِش ( قدرت یا نیرویی که کسی یا ...
زبان بدن ( مجموعه حرکات و رفتارهای غیرکلامی ) اسم Example: his body language showed he was nervous زبان تن ( اشاره به حالات و حرکات بدن به عنوان را ...
دروازه بانی جنسی ( کنترل دسترسی به روابط جنسی ) اسم. این معنی اصلی و رایج این عبارته. اشاره داره به وقتی که یک نفر در یک رابطه، میزان، زمان یا نوع را ...
ترس از دست دادن توجه ( نگرانی یا اضطراب ناشی از احتمال کاهش یا قطع توجه دیگران ) اسم: Example: Her constant need for reassurance stemmed from a deep ...
منطقه برادری/مثل داداش ( وضعیتی که در آن یک زن، مردی را فقط به عنوان یک دوست یا برادر می بیند، نه به عنوان شریک عاطفی بالقوه ) اسم. ( این عبارت معمول ...
برزخ ( در الهیات مسیحی، مکانی بین بهشت و جهنم برای ارواح بلاتکلیف ) اسم: Example: According to some beliefs, the souls of unbaptized infants go to li ...
نگه داشتن تو آب نمک ( معطل نگه داشتن یک فرد ) فعل Example: It feels that I'm getting holding in reserve نگه داشتن به عنوان ذخیره/یدک ( چیزی را برای ...
تامپون احساسی ( شخصی که به طور مداوم برای تخلیه احساسات منفی دیگران مورد استفاده قرار می گیرد - ) اسم. Example: He felt like her emotional tampon, ...
تله رابطه بدون رابطه جنسی ( موقعیت ناخوشایندی که در آن یک زوج {معمولا بیشتر مرد} به طور مداوم و ناخواسته از رابطه جنسی محروم هستند ) اسم: Example: T ...
بی احترامی تدریجی/ بی احترامی قطره چکانی ( روندی که در آن بی احترامی به صورت آهسته و پیوسته افزایش می یابد ) اسم: Example: The gradual disrespect in ...
تأمین کننده ی منابع ( شخص، سازمان، یا سیستمی که منابع مورد نیاز را فراهم می کند ) اسم: Example: The government is a major resource provider for educ ...
چالش مردانگی ( موقعیتی که در آن ویژگی های سنتی مردانه، توانایی ها، یا رفتار فرد مورد آزمایش قرار می گیرد ) اسم: Example: The obstacle course was a m ...
دام عشق مشروط/دوست داشتن شرطی ( موقعیت یا رابطه ای که در آن محبت و پذیرش، وابسته به برآورده کردن شرایط خاصی است ) اسم: Example: She felt like she was ...
قرص قرمز ( در فیلم ماتریکس، نماد انتخاب حقیقت تلخ به جای توهم شیرین ) اسم: Example: He took the red pill and saw the world as it really was بیداری ( ...
کلاغ ( پرنده ای سیاه با صدای مشخص ) اسم: Example: A crow perched on the fence قارقار کردن ( صدای کلاغ ) فعل: Example: The crow cawed loudly in the ...
مرغ مگس خوار ( پرنده ای کوچک با بال زنی بسیار سریع ) اسم: Example: A hummingbird hovered near the flowers
صدپا ( جانوری بندپا با پاهای زیاد ) اسم: Example: A centipede crawled across the floor هزارپا ( در گفتار عامیانه، در واقع هزارپا نیست ) اسم. Examp ...
کرم شب تاب ( حشره ای که نور تولید می کند ) اسم: Example: We saw fireflies blinking in the meadow آتش پشه ( نام دیگر کرم شب تاب ) اسم Example: Look ...
تار ( شبکه ی به هم پیوسته ) اسم: Example: a spider spun a delicate web وب ( شبکه ی جهانی اینترنت ) اسم: Example: I searched the web for informatio ...
کفشدوزک ( حشره ای کوچک، معمولاً قرمز یا نارنجی با خال های سیاه ) اسم Example: Ladybugs are considered good luck in many cultures.
پشه ( حشره ای ریز و خون خوار با نیش آزاردهنده ) اسم Example: Mosquitoes are a nuisance in the summer. ( هواپیمای ) موسکیتو ( هواپیمای جنگی سریع و ...
مورچه ( حشره ای کوچک و اجتماعی با بدنی بندبند ) اسم Example: Ants are known for their hard work and organization.
سوسک ( حشره ای با بال های سخت و قاب مانند ) اسم Example: Beetles are the largest group of insects. برجسته بودن / پیش آمدگی داشتن ( معمولاً در مورد ...
موریانه ( حشره ای که چوب را می خورد و به صورت اجتماعی زندگی می کند ) اسم Example: Termites can cause serious damage to wooden structures.
سوسک حمام / سوسری ( حشره ای موذی با بدن پهن و قهوه ای ) اسم Example: Cockroaches are often found in kitchens and bathrooms. ته سیگار ماریجوانا ( اص ...
نیش ( عضو تیز و برنده ی برخی حشرات و جانوران برای تزریق سم ) اسم Example: A bee sting can be painful. نیش زدن ( فرو کردن نیش در بدن ) فعل Example ...
عقرب / کژدم ( بندپای سمی با دُم خمیده و نیش دار ) اسم Example: Scorpions are found in hot, dry climates. صورت فلکی عقرب ( یکی از صورت های فلکی ) ا ...
آخوندک ( حشره ای دراز و باریک با پاهای جلویی بلند که برای شکار استفاده می کند ) اسم Example: The mantis is a skilled predator. ( کشتی رانی ) جرثقی ...
ملخ ( حشره ای جهنده با پاهای بلند و صدای جیرجیر ) اسم Example: Grasshoppers are common in fields and meadows. هواپیمای کوچک Example: Light grassh ...
سنجاقک ( حشره ای با بدن بلند و باریک، دو جفت بال بزرگ و چشم های درشت ) اسم Example: A dragonfly hovered over the pond.
پیله ( پوشش ابریشمی یا رشته ای که کرم ابریشم یا برخی حشرات دیگر دور خود می تنند ) اسم Example: The caterpillar emerged from its cocoon as a butterfl ...
حشره ( جانور کوچک بندپا با شش پا، بدن سه بخشی و معمولاً بال ) اسم Example: Flies, ants, and beetles are all insects.
چنگال ( پنجه ی تیز و خمیده ی جانوران، پرندگان و برخی بی مهرگان ) اسم Example: The cat sharpened its claws on the tree trunk. چنگ زدن ( با چنگال خر ...
بازو / شاخک ( ضمیمه ی بلند، باریک و انعطاف پذیر در جانوران، به ویژه بی مهرگان، برای لمس کردن، گرفتن یا حرکت ) اسم Example: The octopus grabbed the f ...
هشت پا ( جانور دریایی با هشت بازو و بدنه ای نرم ) اسم Example: The octopus used its camouflage to hide from predators. اختاپوس ( چیزی شبیه هشت پا، ...
ماهی مرکب / اسکوئید ( جانور دریایی با ده بازو و بدنه ای نرم ) اسم Example: We ate fried squid at the seafood restaurant.
ساده ( پیچیده نبودن، آسان بودن ) صفت Example: The instructions were simple to follow. ساده لوح ( کم هوش، زودباور ) صفت Example: He was a simple m ...
پیچک سمی ( نوعی گیاه بالارونده ی آمریکای شمالی که باعث خارش و التهاب پوست می شود ) اسم Example: Be careful not to touch poison ivy when hiking in th ...
بلوط سمی ( نوعی گیاه آمریکای شمالی که باعث التهاب و خارش پوست می شود ) اسم Example: I got a rash after touching poison oak. بیماری پوستی ناشی از ت ...