تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

چوب ( چوب بریده شده و آماده برای استفاده در نجاری و ساختمان سازی، الوار ) - اسم Example: The house was built of brick and timber. الوار ( همان معن ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

باطله، پس ماند ( در معدن کاری، مواد زائدی که پس از استخراج و فرآوری ماده ی معدنی ارزشمند باقی می مانند. این مواد معمولاً به صورت توده های بزرگ در نزد ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ترانسفورماتور، مبدل ( در الکترونیک، دستگاهی که ولتاژ جریان متناوب ( AC ) را افزایش یا کاهش می دهد، بدون تغییر فرکانس ) - اسم Example: a step - down ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پالایشگاه ( کارخانه ای که در آن مواد خام، مانند نفت خام، شکر خام، یا فلزات، تصفیه و خالص سازی می شوند ) - اسم Example: an oil refinery processes cru ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

منبع تغذیه ( دستگاهی که انرژی الکتریکی مورد نیاز یک دستگاه یا مدار الکتریکی را تأمین می کند. این دستگاه معمولاً ولتاژ و جریان متناوب ( AC ) را به ولت ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

توده، کُپه ( مجموعه ای از چیزها که روی هم انباشته شده اند ) - اسم Example: a pile of books on the desk ستون ( در مهندسی عمران، یک سازه ی عمودی بلند ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کانه، سنگ معدن ( سنگی که حاوی فلز یا ماده ی معدنی با ارزشی است که می توان آن را استخراج و فرآوری کرد ) - اسم Example: iron ore is used to make steel

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کارگاه استخراج ( در معدن کاری زیرزمینی، فضایی که در اثر استخراج ماده معدنی ایجاد می شود. این فضا معمولاً به صورت پلکانی یا شیب دار است و در امتداد رگ ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مته کاری، سوراخ کاری ( عمل ایجاد سوراخ در چیزی با استفاده از مته ) - اسم مصدر ( gerund ) Example: drilling for oil is a complex process دریل کاری ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جبهه کار / جای کار ( در معدن کاری یا تونل سازی، سطحی که در آن عملیات استخراج یا حفاری در حال انجام است. جایی که کارگران و ماشین آلات مشغول کندن و پیش ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

راهرو ( یک مسیر باریک و معمولاً سرپوشیده که دو نقطه یا دو مکان را به هم وصل می کند، دالان ) - اسم Example: a narrow passageway connected the two bui ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

بالا بردن ( بلند کردن چیزی، معمولاً با استفاده از طناب، قرقره، یا وسیله ای مکانیکی ) - فعل Example: they hoisted the flag to the top of the pole با ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دهانه افقی، راهروی افقی ( در معدن کاری، یک گذرگاه افقی یا تقریباً افقی که از سطح زمین به داخل معدن حفر می شود و برای ورود و خروج، زهکشی، یا تهویه است ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

درگاه ( یک در بزرگ و چشمگیر، اغلب در ورودی یک ساختمان مهم ) - اسم Example: the massive portal of the cathedral پورتال ( در اینترنت، وب سایتی که به ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ورودی ( محل ورود به یک مکان، مثل در، دروازه، یا مدخل ) - اسم Example: the entrance to the museum was grand and imposing دخول ( عمل وارد شدن به یک م ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

معدن شن و ماسه طلا ( یا فلزات دیگر ) ( معدنی که در آن طلا یا فلزات ارزشمند دیگر به صورت ذرات ریز در میان شن و ماسه ته نشین شده اند و با شستشو استخراج ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سنگ آهک ( نوعی سنگ رسوبی که عمدتاً از کربنات کلسیم تشکیل شده است ) - اسم Example: the cliffs were made of white limestone ( مصالح ) - آهکی - صفت E ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

معدن سنگ ( محل روبازی که از آن سنگ، ماسه، و مواد مشابه استخراج می کنند ) - اسم Example: the limestone was extracted from a nearby quarry منبع ( هر ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مِس ( فلز سرخ رنگ با رسانایی الکتریکی و گرمایی بالا ) - اسم Example: the wires were made of pure copper رنگ مسی ( رنگ قرمز - قهوه ای شبیه به مس ) - ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

نقره ( فلز سفید و درخشان که بعد از طلا با ارزش ترین فلز محسوب می شود ) - اسم Example: the cutlery was made of solid silver رنگ نقره ای ( رنگی شبیه ب ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

طلا ( فلز زرد رنگ گران بها ) - اسم Example: the ring was made of pure gold رنگ طلایی ( رنگی شبیه به طلا ) - اسم Example: her hair was a beautiful sh ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

زغال سنگ ( ماده ای سیاه و سخت که از بقایای گیاهان به وجود آمده و به عنوان سوخت استفاده می شود ) - اسم Example: the fire was burning brightly with lu ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شیب ( سطح شیب دار، سرازیری یا سربالایی ) - اسم Example: the house was built on a gentle slope شیب دار بودن ( سرازیری یا سربالایی داشتن ) - فعل Examp ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

رانش ( حرکت آهسته و تدریجی چیزی به وسیله باد یا آب ) - اسم Example: the boat began to drift out to sea حرکت کردن ( حرکت آهسته و بدون هدف مشخص ) - فع ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٢

محور / میله ( میله ای بلند و باریک در ماشین آلات ) اسم Example: The drive shaft connects the engine to the wheels چاه / تونل عمودی ( تونل عمودی در ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

زیرزمینی ( چیزی که زیر سطح زمینه ) صفت Example: They built an underground tunnel مخفی / پنهانی ( فعالیت های سری و غیرقانونی ) صفت Example: The under ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

معدن کاری روباز/ استخراج روباز ( روش استخراج معادن از سطح زمین ) اسم Example: Open - pit mining is used to extract minerals near the surface

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٢

ناهموار ( سطحی که صاف نیست و پستی و بلندی داره ) صفت Example: The hikers walked across the uneven terrain. زمین / عوارض زمین ( شکل و ویژگی های سطح ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

وضعیت / حالت ( کیفیت و چگونگی چیزی یا کسی ) اسم Example: The car is in good condition شرط / قید ( چیزی که برای انجام کاری لازمه ) اسم Example: One ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

دشمنانه / خصمانه ( رفتار غیردوستانه و ستیزه جویانه ) صفت Example: The two countries have a hostile relationship مخالف / معاند ( مخالفت شدید با چیزی ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خشن / ناگوار / نامساعد ( برای شرایط آب و هوایی، محیط زندگی ) صفت Example: The harsh desert climate is difficult to survive in شدید / تند / بی رحمان ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٢

شدید / مفرط ( چیزی که در بالاترین حد ممکن قرار داره ) صفت Example: The desert experiences extreme heat during the day حاد / بحرانی ( وضعیتی بسیار جد ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

موج گرما ( دوره ای از گرمای شدید و غیرمعمول هوا ) اسم Example: The city is experiencing a heat wave this week هجوم گرما ( وقوع ناگهانی گرمای شدید ) ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سراب ( تصویر غیرواقعی ناشی از شکست نور در شرایط جوی خاص ) اسم Example: The thirsty travelers saw a mirage in the desert خیال واهی / توهم ( چیزی که ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دورافتاده / دوردست ( مکانی که دسترسی بهش سخته ) صفت Example: They live in a remote village in the mountains کم / ناچیز ( احتمال وقوع چیزی که خیلی ک ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٢

کم پشت ( برای مو، درخت و چیزهایی که تراکم کمی دارند ) صفت Example: He had sparse hair on his head پراکنده / کم ( برای جمعیت، سکونت گاه ها و چیزهایی ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بایر/ لم یزرع ( زمینی که برای کشاورزی نامناسبه ) صفت Example: The landscape was barren and rocky بی حاصل / بی ثمر ( چیزی که نتیجه ای نداره ) صفت E ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

سوزان ( شدیداً گرم ) صفت Example: The desert sun was scorching داغ ( بسیار گرم ) صفت Example: I need a cold drink it's scorching outside سوزاننده ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خشک شده ( بسیار خشک، تشنه ) صفت. The desert was parched and barren تشنه ( احساس تشنگی شدید ) صفت. I'm parched - I need a drink! سوخته ( غذا یا ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

خشک کردن/شدن ( از شدت گرما و تشنگی خشک شدن ) فعل. Sun will parch the earth during summer. تشنه کردن/شدن I am parched, after long hours of walkin ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نقطه تماشای غروب ( مکانی که منظره خوبی برای تماشای غروب خورشید دارد ) اسم. We went to the sunset point to watch the sun go down

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پناهگاه، سرپناه ( جایی برای محافظت در برابر خطر، بدی هوا و غیره ) اسم. We took shelter from the rain under a tree پناه دادن، سرپناه دادن ( محافظت ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اردوگاه، محل اردو ( محلی برای چادر زدن و اقامت موقت، به ویژه در طبیعت ) اسم. We set up our tent at the campsite

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مسیر شنی ( راه یا جاده ای که با شن پوشیده شده است ) اسم. The jeep drove along the sand track رد ( در شن ) ( جای پا یا هر نوع ردی در شن ) اسم. We ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٤

مسیر، راه مالرو ( راهی خاکی و کم عرض، معمولاً در طبیعت ) اسم. We followed the trail through the forest ردپا، دنباله ( اثر به جامانده از چیزی ) اسم ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٢

سکونتگاه ( محل اسکان گروهی از مردم، آبادی، دهکده، شهرک ) اسم. The archaeologists discovered an ancient settlement توافق ( حل و فصل اختلاف، سازش ) ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کوچ نشین، خانه به دوش، چادرنشین ( فردی که به طور دائم در حال کوچ است و محل زندگی ثابتی ندارد ) اسم. The nomads followed their herds across the plai ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

روباه فنک ( نوعی روباه کوچک با گوش های بسیار بزرگ، بومی صحرای آفریقا ) اسم. The fennec fox is well - adapted to the desert heat

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

کرکس ( پرنده ای لاشخور با سر و گردن بی مو ) اسم. Vultures circled overhead آدم کرکس صفت / حریص ( شخص طماع و سوءاستفاده گر ) اسم. The debt collec ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کایوت ( جانوری وحشی از خانواده سگ سانان، بومی آمریکای شمالی، گرگ صحرایی ) اسم. We heard the coyotes howling at night قاچاقچی انسان ( کسی که به صور ...