تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

توهمات ( جمع توهم، و دیدن چیزهایی که بقیه نمیبینن، یا در کل وجود خارجی نداره. ) اسم Example: Drug could lead to Hallucinations. ( توضیح: این کلمه ب ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

وتو ( حق رد یا لغو یک تصمیم یا مصوبه ) اسم Example: The president has the power of veto. رد کردن ( مخالفت رسمی با یک پیشنهاد یا تصمیم ) فعل Examp ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خودمختاری شخصی ( توانایی فرد برای تصمیم گیری مستقل و اداره زندگی خود ) اسم Example: Respect for personal autonomy is important in healthcare. استق ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٢٧

صهیونیسم ( جنبشی سیاسی برای ایجاد و حمایت از کشور اسرائیل به عنوان وطن یهودیان ) اسم Example: Zionism arose in the late 19th century. صهیون گرایی ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آزادی بیان ( حق ابراز عقاید و نظرات بدون ترس از سانسور یا مجازات ) اسم Example: Freedom of speech is a fundamental human right.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بی حسی عاطفی ( از دست دادن توانایی احساس کردن یا ابراز عواطف ) اسم Example: Emotional numbness can be a symptom of depression. کرختی احساسی - اسم ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آسیب دوران کودکی ( تجربیات ناگوار و آسیب زای دوران کودکی که اثرات بلندمدت روانی و عاطفی دارند ) اسم Example: Childhood trauma can have lasting effec ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

تصور از خود ( برداشت و احساسی که شخص نسبت به خودش دارد ) اسم Example: Positive experiences can improve a person's self - image.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تاییدطلبی ( نیاز شدید به تایید و پذیرش از سوی دیگران ) اسم Example: Her constant need for compliments was a sign of validation seeking. محتاج توجه ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مشکلات دلبستگی ( مشکلات مربوط به برقراری و حفظ روابط سالم و عمیق عاطفی ) اسم Example: Childhood trauma can lead to attachment issues in adulthood.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مشکلات تعهد ( ترس یا ناتوانی در ایجاد تعهد بلندمدت در روابط، کار، یا سایر جنبه های زندگی ) اسم Example: He has serious commitment issues and can't s ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٢

بدون دروغ ( اصطلاح عامیانه: راست می گم، جدی می گم، شوخی نمی کنم ) قید Example: This is the best pizza I've ever had, no cap. واقعاً / حقیقتاً / به ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٣

مواد مخدر ( اصطلاح عامیانه: بیشتر برای اشاره به ماری جوانا یا هروئین ) اسم Example: He got caught with dope. باحال/خفن ( اصطلاح عامیانه: خیلی خوب، ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٤

روشن ( گذشته و اسم مفعول فعل light به معنی روشن کردن ) صفت Example: The room was lit by a single candle. مست ( اصطلاح عامیانه: در حالت مستی ناشی ا ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

از پنجره به بیرون پرتاب کردن ( عمل پرت کردن کسی یا چیزی از پنجره ) اسم Example: The defenestration of the minister sparked a revolt. اخراج ناگهانی ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

غم انگیز ( حزن آلود، ماتم زده ) صفت Example: a lugubrious expression محزون ( غمگین، افسرده ) صفت Example: He plays lugubrious music on his violin. ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

سایه روشن ( تکنیک استفاده از تضاد شدید بین نور و تاریکی در نقاشی و هنرهای تجسمی ) اسم Example: Caravaggio was a master of chiaroscuro. ( توضیح: ا ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

نام آوا ( کلمه ای که صدای چیزی را تقلید می کند ) اسم Example: "Buzz, " "meow, " and "bang" are examples of onomatopoeia. صدانگار ( واژه ای که از ص ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جزء به جای کل ( مجاز جزء به کل: نوعی مجاز که در آن بخشی از یک چیز به جای کل آن، یا کل آن به جای بخشی از آن به کار می رود ) اسم Example: "wheels" to ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

درازنویس ( کسی که از کلمات طولانی و پیچیده استفاده می کند ) صفت و اسم Example: He has a sesquipedalian writing style. دارای کلمات طولانی ( مربوط ب ...

پیشنهاد
٠

ذات الریه ناشی از ذرات بسیار ریز سیلیکات آتشفشانی ( یک بیماری ریوی ناشی از استنشاق ذرات بسیار ریز گرد و غبار سیلیس، معمولاً در آتشفشان ها ) اسم Exam ...

پیشنهاد
٠

خیلی باحال/خفن/محشر/معرکه/شگفت انگیز ( اصطلاح عامیانه، برگرفته از کلمه اصلی، برای بیان هیجان و خوشحالی زیاد ) صفت Example: We are going disneyland i ...

پیشنهاد
١

مخالفت با جدایی کلیسا از حکومت ( مخالفت با لغو حمایت دولت از کلیسا، به ویژه در انگلستان قرن نوزدهم ) اسم Example: Antidisestablishmentarianism was a ...

پیشنهاد
٠

بی ارزش انگاری / هیچ انگاری ( عمل تخمین زدن چیزی به عنوان بی ارزش ) اسم Example: I regret my floccinaucinihilipilification of your concerns. ارزشی ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٢

نماینده ( شخصی که به نمایندگی از طرف شخص دیگری عمل می کند ) اسم Example: I'm acting as a proxy for my colleague. وکالت ( اختیار عمل به نمایندگی از ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بومی ( کسی که در یک مکان خاص به دنیا آمده و بزرگ شده است ) اسم و صفت Example: a native of New York / native plants محلی ( مربوط به یک منطقه یا مکان ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

بومی ( متعلق به یک منطقه یا سرزمین خاص ) صفت Example: The indigenous people of Australia. محلی ( مربوط به یک ناحیه یا مکان مشخص ) صفت Example: In ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

موقعیتی ( وابسته به موقعیت خاص ) صفت Example: a situational comedy وابسته به شرایط ( چیزی که با توجه به شرایط تغییر می کند ) صفت Example: The resp ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٢

پرخاشگر ( کسی که با خشونت و تهاجم رفتار می کند ) صفت Example: He became aggressive and started shouting. تهاجمی ( چیزی که با زور و حمله همراه باشد ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

طعنه ( بیان چیزی و در واقع منظور داشتن چیزی مخالف آن، معمولاً برای مسخره کردن یا آزردن کسی ) اسم Example: "That's a great idea, " he said with sarca ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٣

شوخ طبعی ( توانایی خنداندن دیگران یا بامزه بودن ) اسم Example: He has a great sense of humor. طنز ( چیزی که خنده دار و سرگرم کننده باشد ) اسم Examp ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مرد امگا ( اصطلاح عامیانه و اغلب تحقیرآمیز: مردی که در پایین ترین سطح سلسله مراتب اجتماعی مردان قرار دارد، فاقد اعتماد به نفس، جذابیت و موفقیت ) اسم ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

انتظار اجتماعی / عرف ( باورها و رفتارهای رایجی که جامعه از اعضای خود انتظار دارد ) اسم Example: There is a lot of social expectation on young people ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مرد سیگما ( اصطلاح عامیانه: مردی مستقل، خودکفا و درونگرا که خارج از سلسله مراتب اجتماعی سنتی مردان عمل می کند ) اسم Example: He's a lone wolf, a rea ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

چاپلوس/بیش از حد مهربان/ هَوَل ( اصطلاح عامیانه: کسی که برای خوشایند دیگران، به ویژه جنس مخالف، خودش را کوچک می کند ) اسم Example: Some people onlin ...

پیشنهاد
٠

توهم انتخاب بی نهایت ( باور غلط به داشتن گزینه های نامحدود، در حالی که در واقعیت انتخاب ها محدود هستند ) اسم Example: The internet can create an ill ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شرم اجتماعی ( احساس خجالت و سرافکندگی به دلیل قضاوت منفی دیگران در جامعه ) اسم Example: She felt a deep sense of social shame after the scandal. ن ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بی بندوباری جنسی ( داشتن روابط جنسی متعدد و آزاد با افراد مختلف ) اسم Example: Promiscuity can lead to health risks. هرزگی ( داشتن روابط جنسی نامشر ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شرطی سازی مرد بتا / پرورش مردان توسری خور ( ایجاد باورها و رفتارهایی در مردان که باعث می شود نقش های فرعی و مطیعانه را بپذیرند ) اسم Example: Some p ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دیوثی/ زن جندگی ( اصطلاح رکیک: مردی که از بی عفتی همسرش آگاه است ولی واکنشی نشان نمی دهد ) اسم. Example: There were jokes in that movie, about cuck ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کمبود ( وجود مقدار کم یا ناکافی از چیزی ) اسم Example: There is a scarcity of resources. کمیابی ( به ندرت یافت شدن چیزی ) اسم Example: The scarci ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نادیده گرفتن واکنش ( بی توجهی به عکس العمل دیگران ) اسم Example: Ignoring reaction is sometimes the best response. چشم پوشی از عکس العمل ( اهمیت ن ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

غافلگیر کردن ( کاری غیرمنتظره انجام دادن ) فعل Example: I want to surprise her with a gift. غافلگیری ( اتفاق غیرمنتظره ) اسم Example: His arrival ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

تنش ( احساس نگرانی، اضطراب و فشار روانی ) اسم Example: I could feel the tension in the room. کشش ( در فیزیک: نیروی کششی در یک جسم کشیده شده ) اسم ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بازی های روانی ( رفتارهای فریبکارانه و کنترل گرانه برای تحت تاثیر قرار دادن دیگران ) اسم Example: I'm tired of all the psychological games in this r ...

پیشنهاد
٠

کنترل گری جنسی / بازی های روانی در تختخواب ( با روش های روانی پارتنر جنسی رو کنترل کردن برای لذت بیشتر ) اسم Example: Asking again and again from yo ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٢

نمایشی ( مربوط به نمایش یا تئاتر ) صفت Example: a dramatic performance چشمگیر ( قابل توجه، ناگهانی و شدید ) صفت Example: a dramatic change in the ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٢

راز ( چیزی که پنهان، ناشناخته یا غیرقابل توضیح است ) اسم Example: The cause of the fire remains a mystery معما ( چیزی که درک یا حل آن دشوار است ) اس ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بازی گرم و سرد/ رفتار الاکلنگی ( رفتار متناقض و غیرقابل پیش بینی در روابط، یک لحظه ابراز علاقه و لحظه بعد بی تفاوتی ) اسم Example: I'm tired of this ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

قطبش ( در فیزیک: جهت گیری امواج الکترومغناطیسی مانند نور ) اسم Example: The polarization of light can be changed with a filter. قطبی شدن ( در علوم ...